خاطرات تولد فرشته من فاطمه کوچولو به دنیای آرزوهایش
شیرین ترین هدیه ای که تا حالا گرفته ام تولد شما دختر قشنگم که اونم از طرف خداست خدایا ازت ممنونم به خاطر این همه لطفی که در حق این بنده ناچیزت نمودی شب جمعه ساعت 11شب بود که احساس کردم دیگه وقتشه تولدتورو می گم قبلش منوبابااحمدت برای پیاده روی رفتیم تاسر خیابون واومدیم وقتی رسیدیم خونه من خیلی خسته شده بودم بیچاره بابایی هم حالش خوب نبود ولی به من نگفته بود که حالم خوب نیست پیاده روی هم رومن تاثیر گذاشته بود وحالمو بد کرد عمه سلیمه هم خونه بود به بابایی گفتم من حالم خوب نیست فورآباکمک عمه وسایلوکه از قبل آماد...
نویسنده :
مامان ناهید
16:46