محمدرضامحمدرضا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 4 روز سن داره
فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 25 روز سن داره
پیوند زندگی مشترکمونپیوند زندگی مشترکمون، تا این لحظه: 15 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره

پرنسس وشاهزاده کوچولو مسافران پاییز وزمستان

روز پدر را به بابای گلم وهمه باباهای خوب تبریک می گم

ا ینم یه شاخه گل تقدیم به بابای گلم بهترین بابای دنیا پدر جان ، باش و با بودنت باعث بودن من باش . روزت مبارک . از صمیم قلب دوستت دارم .   ازطرف همسرت ناهید همسر خوبم ، روزهای با تو بودن قشنگ ترین روزهای خداست روز مرد بر بهترین مرد دنیا مبارک همراه همیشگی تو در زندگی .   وحال یه متن زیبا که دلم نمی یاد ازش بگذرم و.............. سلامتیه اون پسری که . . . ۱۰ سالش بود باباش زد تو گوشش هیچی نگفت . . . ۲۰ سالش شد باباش زد تو گوشش هیچی نگفت . . . ۳۰ سالش شد باباش زد تو گوشش زد زیر گریه . . . باباش گفت چرا گریه میکنی ؟ گفت : آخ...
14 خرداد 1391

خاطرات تولد فرشته من فاطمه کوچولو به دنیای آرزوهایش

                                                                       شیرین ترین هدیه ای که تا حالا گرفته ام تولد شما دختر قشنگم که اونم از طرف خداست خدایا ازت ممنونم به خاطر این همه لطفی که در حق این بنده ناچیزت نمودی   شب جمعه ساعت 11شب بود که احساس کردم دیگه وقتشه تولدتورو می گم قبلش منوبابااحم...
31 ارديبهشت 1391

عکس از 3روزگی فاطمه گلی تا 4ماهگی

                                   عکس 3روزگی فاطمه( تواین روز برده بودیمت برای سنجش شنوایی وآزمایش غده تیروئید) که من وعمه سلیمه وبابایی اول رفتیم مرکز خدمات درمانی شهر خودمون نتونستن از پاشنه پات خون بگیرن کلی گریه کردی گفتن برو فردا بیا ین ولی دیگه تحمل گریتو نداشتیم رفتیم برازجان مرکز درمانی امام سجاد(ع)وقتی از پاشنه پات خون گرفتن خواب بودی دست خانم بهیاراونقدرسبک بود که اصلآدردت نگرفت کلی براش دعاکردم توهمون مرکزهم سنجش شنوایی انجام دادی خدا...
29 ارديبهشت 1391

عکسهایی از بدو تولد فاطمه

من وعمه سلیمه اتاقتو برای ورودت تزیین کردیم کیک به مناسبت تولدت      عکس از بدو تولدت (نیم ساعت بعد از تولد در حالی که در دست آقاجونت مرتضی بودی برات اذان گفت وشماباچشم گوش باز ندای الله را  پذیرفتید روزدوم تولدت روی تخت بیمارستان ( ١٧ساعت بعداز تولد) همین که خونه رسیدیم مادر جون وزن عمو وحیده حمومت دادن مثل اینکه گریه هم کرده بودی نمی دونی صدات چقدر نازکه وقتی کریه می کنی همه از صدای گریه ات ذوق زده میشن وای حالا چه ماه شدی دخمل گلم .......چیه؟ داری یواشکی چیو نگاه می کنی شیطون بلا؟ دوست دارم یه عالمه   حالا هم لباساتو پوشیدی خوب چرا گریه می کنی فکر کنم گرسن...
26 ارديبهشت 1391

روزهای آخر تولد

سلام به دختر گلم به عروسکم وبه شیرینی زندگیم نازگلم دیدن تو منو بی طاقت کرده وحالم اونقدر دگرگون شده که خوابیدن نشستن وحتی راه رفتن برایم مشکل شده ومی دونم که این حس خستگی در شما دخترعزیزم هم هست ومیل به آمدن دراین دنیا لحظه به لحظه شمارا مشتاق تر ساخته ولی ٧ روز دیگربیشتر به ورودت به آغوش مامان وبابا باقی نمانده قوی باش که ٧ روز دیگه متولدخواهی شد ونور و روشنایی را به خانه ماهدیه خواهی کرد گلی خانم بابایی هم سه روز دیگه میاد راستی نگفتم چه معجزه ای شد که بابا کارای آومدنش ردیف شد گفتم که دلم روشن واین حق من وتوست که بابا پیشمون باشه بابایی یه همکارداره که که فقط به فکرخودش...
24 ارديبهشت 1391

ورود به نه ماهگی

  بازم سلام می کنم به کوچولوی خوشگلم وبه فرشته ناز زندگیم دوستت دارم                                                                          مامانی شماالان جنینی ٨/٥ ماهه هستی ونزدیک به٢٠روزدیگه تولد میشی روزبه روز  بزرگتر میشی وتکونهات نیز...
22 ارديبهشت 1391

روز مادر برهمه مادران عزیز مبارک باد

چهلچراغ محبت مادر صفاوصمیمیت وصداقت گلاب گلبرگهای وجود توست عشق وایمان درپیشانی بلندتوموج می زند چشمانت چهلچراغ محبت است چشمه های مهربانی ازچشمهای توسرچشمه گرفته است لبهایت پیام آورشادی ترین لبخندهاونگاه مهرآشنایت زلال دل نوازترین عاطفه هاست قلب تورود همیشه جاری عشق است ازسایه مهربان دستهایت گل مهرمی روید نسیم چهره برگامهای تومی ساید مادرم روزت مبارک باد وای میشه یه روز شما هم روز مادر رو به من تبریک بگی نی نی کوچولوی من؟ ...
22 ارديبهشت 1391

ورودت به ماه هفتم روتبریک میگم

  سلام به نی نی گلم وعزیز مامانی فاطمه گلی   می دونی مامانی امروز 2روزی میشه که واردماه هفتم شدی درست روز عیدفطر شش ماهت تموم شد بهت تبریک میگم که با تلاشت گامهای  ورود به این دنیا را طی می کنی                                                                     &...
13 ارديبهشت 1391

مسافرت پرازدلهره

سلامی دوباره به شکوفه عزیزم فاطمه گلی بعداز اتمام آزمایشات وسوگرافی خیالمان از بابت همه چیز راحت شدهم از اینکه سالمی هم اینکه دخترشدی آخه قرار بود ما جمعه همین هفته با خانواده مامانم وداداشام ودایی و پسرخاله عباس به مسافرت بریم یه چندروزی روبه خاطر ماعقب انداختند خاله زهره که خیلی حساس بود می گفت نرومسافرت برات خطرداره.................   من خودم هم دلهره زیادی داشتم ولی من دلم می خواست برم چون آمادگی خودمو اعلام کرده بودم وتازه چون داداش عیسی هنوز ماشین نداشت قرار بود با ماشین ما میومدنداگه مانمی رفتیم برنامه سفر خراب می شد بنابراین توکل کردیم وبعداز اجازه گرفتن ازدکترم جمعه دوم مرداد 8...
13 ارديبهشت 1391

روز معلم برتمام معلمان مبارک

ا ون روزها وقتی دانش آموز بودیم: یکی ازترسناکترین جملات دنیا این بود که: یه برگه ازکیفتون بیارین بیرون" تا خدا بوده وهست معلم بوده وهست وهر روز روزمعلم هست. معلمی هنراست ومعلمی عشق است آسمانی روزتان مبارک دایی بهرام وخاله زهره روز معلم برشما هم مبارک باد تاتنه توتولو   ...
12 ارديبهشت 1391