محمدرضامحمدرضا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره
فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره
پیوند زندگی مشترکمونپیوند زندگی مشترکمون، تا این لحظه: 15 سال و 6 ماه و 8 روز سن داره

پرنسس وشاهزاده کوچولو مسافران پاییز وزمستان

حال گیریهای مادر وفرزند!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

سلامآ علیکم خوبید خوشید سلامتید ما که بدک نیستیم فقط روزها وشبها در کار غلت می زنیم ولی کاری هم از پیش نمی بریم یعنی اینکه ردش معلوم نیست چکار کردیم می شوئیم می سائیم ولی باز شستن وسائیدن هست جارو می زنیم وگرد گیری می کنیم باز در گوشه کنارها زباله هایی می بینیم که نمی دانیم چه جوری دوراز چشم ما خودشان را درآنجا ظاهر می سازند ولی این را می دانم که کار، کارتوت فرنگی کوچولو فاطمه گلی هست وهمینکه چشم در چشم ایشان می اندازیم با لبخندی مرموزانه خودرا سرگرم تلویزیون می نماید ویا اینکه با گرفتن گوشه ای از پرده وتکان دادن خود می خواهد مارا از اعتراض به این موضوع منع کند واما نتیجه می گیریم ک...
23 مرداد 1392

روز اول عید در کنار شیطنتهای وروجکهام

سلام به توت فرنگی ونخود فرنگی مامان وسلام به دوستان گلم عید همه شما مبارک امیدوارم عید خوب وپرباری داشته باشید ماه رمضان با همه برکتها ورحمتش تمام شد واونهایی بردند که حداکثر استفاده رو کردن خوش به حالشون ولی من که نتونستم استفاده کنم نه مسجدی نه هیئتی نه .............. خدایا یه فرصت دیگه بهم بده تارمضان دیگه شاید بتونم یه کم بیشتر استفاده کنم روسیاهم به درگاهت که حتی خجالت می کشم ازت حاجتی بخوام ولی در عظمت وبزرگیت شکی نیست ویکه مشکله بزرگ منو که اونم با شرمنده گی ازت خواستم تو ماه مبارکحل نمودی ومنو با این همه گناه به درگاهت پذیرفتی حالا اونایی که درعبادت وستایش شم...
19 مرداد 1392

پیشاپیش عید فطر بر همه دوستان خوب وشیعیان جهان مبارک باد

عید فطر.. عید پایان یافتن رمضان نیست.. عید بر آمدن انسانی نو از خاکسترهای خویشتن خویش است.. چونان ققنوس که از خاکستر خویش دوباره متولد می شود. رمضان کوره ایی است که هستی انسان را می سوزاند و آدمی نوبا جانی تازه از آن سر بر می آورد. فطر شادی و دست افشانی بر رفتن رمضان نیست، برآمدن روز نو، روزی نو و انسانی نو است. بناست که رمضان با سحرهاوافطارهایش.. با شبهای قدر و مناجاتهایش از ما آدمی دیگر بسازد. اگر درعید فطر درنیابیم که از نو متولد شده ایم.. اگر تازگی را در روح خود احساس نکنیم.. عید فطر عیدما نیست. ...
17 مرداد 1392

آرایشگری مامان وروزشمار نخودیهابه روایت تصویر

سلام به جوجوهای ناز وگلم وسلامی پراز عشق به دوستای عزیزم واز اینکه مدتی نبودم ناراحت وعذر می خوام که با نظرات خوبتون واحوال پرسیهاتون منو شرمنده ومسرور نمودید خوب من رفتم ولی بادست خودم ناآگاهانه نتم رو قطع کردم چون با پیامی که برام اومده بود ومن فکر کردم شارژنتم تموم شده با کلیک برروی یه دکمه همه چیزو خراب کردم خوب بعد که معلوم شد تا هنوز فعاله ولی نمیشه استفاده کرد باید صفرش می کردم که به دردسر افتادم وچندروزی به طول انجامید ونتیجه ش دلتنگی من واسی همه شما دوستان خوبم ولی بی خیال حالا که اومدیم ............... خوب نمی دونم از کجا شروع کنم چون کلی اتفاقات افتاد بین منو شمابچه ...
12 مرداد 1392

دورون دورون

سلام به پرنسسم وشاهزاده وسلامی گرم به دوستای جون جونیم خوبید که انشالله؟ خوب ما همچنان صبح که بلند میشیم خواب آلود خواب آلود اول میایم نت ای بابا بعد این همه خواب مدتیه حس خیاطی رو هم نداشته بیدم چرا؟چون خیاطی باید آدم ریلکس وبا اعصاب راحت واینکه صدای بچه ای رو نشنو ه که یا جیغ میکشن یا مامان مامان می کنن ویا اینو می خوان اونو می خوان وصدالبته که جیش میش فاطمه وگل پسملی مرتب به راهه وما هم بدو که یه وقت نزنن همه جارو به گند بکشن باور کنیدهمین الانشم کلی از فرشهارو زده فاطمه نجس کرده همه روجمع کردیم وتو صف قالی شوییه یاد روزهایی که چه زندگیه مرتبی داشتم وقتی از بیرون میومدم تو ...
29 تير 1392

هشت ماهگیت مبارک نخود فرنگی مامان

سلام به جوجوهای نازنازیم نمی دونم از کجا شروع کنم یک هفته روزشمار میشه یه طوماری به ایییییییییییییییییییییییییین بلندی ، همونطور که تو پست قبلی گفتم کلی نوشته بودم ولی فاطمه شما زدید به یه چشم به هم زدن اونارو فرستادی تو هوا آخه شما چه به کامپیوتر خاموش کردن ولی عیب نداره همه حرفاتو نمی نویسم ماشالله کم که نمیاری میگی چرا بیخود باید روشن باشه آخ که دلم می خواست سرمو بکوبم به دیوار خوب بذار از آخر شروع کنم ای جانم امروز محمدم شما هشت ماهه شدی هشت ماهت تموم شدوپا تو نه ماه گذاشتی مبارکه پسر گلم نخود چی مامان می دونی حالا که هشت ماهت تموم شده خودتم داری مردونگیتو نشون می دی چه جور...
26 تير 1392

هشت ماهت تموم شد نخود فرنگی مامان

س لام به نخودیهای گلم مامان به خدا این روزها وقت برای من طلاست از دست شما وروجکها آخه دیروز با هزار مشکل اومدم آپ کنم رفتم محمدرضارو شیر بدم اومدم دیدم شمافاطمه گلی شیطون زدید کامپیوترو خاموش کردید همه زحماتم به باد رفت دوباره از اول باید بنویسم ولی تا کی وقت مناسب گیر بیارم خداداند شما محمد رضای مامانی امروز فردا دیگه هشت ماهت تمومه میری تو ماه نهم انشالله به سلامتی باشه اومدم خبر بدم بعد همه جزئیات رو می نویسم میبوسمتون گلهای باغ زندگیم ...
24 تير 1392