تشکرازدوستان خوبم .......... به دعاتون نیاز دارم
سلام به همه دوستان خوبم
وسلام به بچه های نازم به تمام هستیم زندگیم
دوستان عزیزم از اینکه با کامنتهای خوبتان بازم بهم انگیزه وانرژی می دهید
ممنونم وبا وجود دوستان خوبی چون شما به خودم می بالم خیلی خوشحالم
که می توانم در تنهاییهام ،گرفتاریهام ودلتنگیها وخلاصه خوشی وناخوشیهام
در کنار شما باشم از وقتی با شما دوستان مجازی آشنا شده امبرایم ثابت
شده است که تا کنون دوستان خوبی چون شما نداشته ام که بتوانم راحت
درددل کنم کلی مشکلاتم با راهنماییهای شما چه اینجا وچه در پرسش وپاسخ
حل شده انشالله بتوانیم دوستان همیشگی باشیم
من پیش از شما با خیلیها دوست بودم ولی از وقتی مامانای نی نی وبلاگ هر
کدام یک گروه تشکیل داده اند تو یه شهر ومرتب همدیگر رو ملاقات می کنن مارا
به دست فراموشی سپردن وهرچی رفتیم وازتو وبشون دیدن کردیم وحرف زدیم
دیدیم دیگه اون دوستان مارا تحویل نمی گیرن ماهم دست از پا درازتر برگشتیم
سر خونه خودمون انشالله بتوانم شما دوستان خوبم را درکنارم همیشه
داشته باشم
تشکر از دوستان بسیار مهربانم
از همه شما عذر می خواهم که دلواپستون کردم مامان کیانا وصدرا جون
از مامان یاسمن وپارسا که کامنت گذاشتن ودلنگران ما بودن وتوجه شون
اونقدر زیادبود که خوب تشخیص دادن که چرا نیستیم فداتون بشم وتک تک
شما دوستان دیگه که تعداد زیاد ووقت من هم کم انشالله تو یه فرصت
مناسب از خجالت همه شما دربیام
به دعای شما برا محمد رضا وفاطمه نیاز دارم
دوستانم برای محمد رضا اگه میشه دعا کنید چون واقعآ اسهالش
طولانی شده هرچی دکتر بردم اسهالش خوب نشد یعنی یکی دو
روز خوب میشد وبعد دوباره همانطور ادامه پیدا میکرد تا اینکه دوروز
پیش اسهالش وحشتناک زیادشد که ازمای بی بیش می ریخت بیرون
تا حدی که فرشها نجس شدن وهمه را جمع کردیم ولی بدتر ازاین
افتاد به استفراغ که من همیشه از استفراغ بیشترا از اسهال بیم دارم
باز بردیم متخصص ولی نه اسهال ونه استفراغ تمام نشد تابازاینکه امروز
ظهر ساعت 12/30َ دوباره استفراغ کرد طوری که بی حال شد وچون جمعه
بود مطب تعطیل بودبردم درمانگاه خانم دکتر،کشیک درمانگاه که خدا خیرش
بده خیلی دکتر خوب وبا معرفت وخوشرویی هست یه قطره داد ویه آمپول
تزریق کردوکلی منودلداری دادازچهره ام تمام خستگیم رادیدوازاون چشمهای
متورم وقرمزم برام یه قطره تجویز کرد وخواست که اول خودمو جمع وجور کنم
نمی دونید تا اون لحظه چقدر دوست داشتم یکی کنارم باشه احساس کردم
دارم کم میارم ولی خانم دکتر مثل یه خواهر منو بلند کردچقدر آدمهای خوب
زیاد هست هرکجا باشم یکی برا همدردی پیدا میشن
چقدر این چندروز برام سخت گذشت گلودرد وصرفه های شدید فاطمه یک طرف
محمدرضا هم یک طرف، اینها کم نبود جناب همسری هم بیمار اونم سخت تا
حدی که دکتر گفته بود گلوت اونقدر متورم شده که تا دوروز نباید صحبت کنی
مثل لالها باما حرف می زد وااای چقدر بیمارپرستی سخته همه کارهای خونه ،
بچه داری اونم مریض باشن وحالا با این همه مشغله بی حال میشدم که خونه
دور سرم می چرخید حالا مهمان هم شب بیاد خونه نور الانور میشد باید پذیرایی
هم کنیم افطار وسحری وهزار کار دیگه اونم دست تنها بدترازاینها که بچه ها
هی به من نق بزنن ونفهمم جواب کدامشونو بدم
فقط این روزها قربون صدقه بچه ها میشم وگریه م میگیره که چرا اینقدر مریض
میشن
امروز داشتم می گفتم الهی دردتون بخوره به جون مامانتون من بمیرم ولی
شما بیمار نشین دیدم آخر شبی که می خواستیم بخوابیم فاطمه می گفت
الهی من بمیرم ولی داداشی ومامان وبابام سالم باشن بیمار نشن باباش هم
با شنیدن حرفهای فاطمه پیش دستی کرد وگفت خدا نکنه الهی هرچی درد
وبلاتون هست بزنه تو سر بابات
وفاطمه :خدانکنه بابای نازم
این عکسها مربوط به شب های ماه رمضان شب احیاءبود که همراه با
بچه ها شب زنده داری کردیم
عکس خیلی بی کیفیت هست ولی برا یادگاری غنیمت هست
بچه ها کلی ورجه ورجه میکردن وگاهی دستشون به آسمان
می رفت وزیر لب چیزهایی زمزمه می کردن آخ که چقدر دوست
داشتنی میشن
وگاهی محمد رضا همراه با دعا سینه می زد
شب 19
شب 23
وفردای اون روز تا ساعت نزدیک به یک ظهر کنار تلویزیون درحال غش
خوابیدن
اینم از آدم آهنی که فاطمه ساخته بود وگفت مامان عکسشو بگیر
بذار تو ولگاگم(وبلاگم)
رفته بودیم از داروحانه داروی بچه هارو بگیریم محمدرضا یه راست رفت
طرف یکی از ویترینها در حالی که می گفت هپو هپو ........
فداش بشم که چقدر ریز بین هست
این عکس امشب که داروش یه کم اثر گذاشته بود ویه کم سرحال
شده بودگرفتم
فدات بشم که در عرض چندروز یک کیلو نیم
کم کردی
وحالا چشم ابجی رو دور دیده بود رفته سراغ دفتر برچسبش که
فاطمه خودش میگه دفترچه پرنسسهام
داشتم می گفتم وای وای وای داری چکار می کنی اگه آبجی بفهمه
می دونی چقدر ناراحت میشه؟؟؟؟؟
وشما همچنان خندان و............
وَووووووولوس..........
وچقدر خوب تونستی منو خاموش کنی
وگفتی هییییییییییییییییییییییس...........
واخرش آبجی فهمیدوگفت برو ازش بگیر تا پاره ش نکرده وما
هم اطاعت امر کردیم
توجه توجه
اینترنت
دوستان چندروز پیش یه فریبی از طریق اینترنت خوردم که نگو یه پیام رو موبایلم
اومد که( خانم ناهید .ش با عنایت به خرید شما از فروشگاه ایرانیان شما می توانید
از بن تخفیف کامل رایگان 60 هزارتومانی ما بهرمند شوید واین شماره رو بفرستید
تا بن را دریافت کنید) منم این شکلیخدایا من خریدی نداشتم اصلآ فروشگاه
ایرانیان کجاست به همسرم گفتم شاید به اسم من جایی خرید داشته ولی ایشون
هم بی اطلاع بودند پیش خودم گفتم اخه این پیام از کی هست که هم اسم من را
می داند وهم شماره همرام، این بود که برای روشن شدن مسئله اون عددرا به
اون شمار پیامک کردم یه ادرس اینترنتی داد رفتم دیدم از اینترنتی هست که
من شارژ گرفتم مشخصات من را داشته اند وکلک زدن که شما خرید داشتید و
حالا من که وارد سایت شدم محکوم به این شده ام که شما با ما قرار داد
بستید وباید از فروشگاه ما خرید کنید اگر نکردید اینترنت شما قطع میشود منم
که نمی خواستم فریب اونارو بخرم خریدی هم انجام نشد وحالا پیام دادن که تا سه
روز دیگه اینترنت شما قطع میشودحالا که من دارم این جملات رو می نویسم باید
آخرین مهلت باشه نمی دانم تا چه اندازه صحت داشته باشه اما من باشم دیگر
فریب این پیامکهارو نخورم دوستان اینو گفتم که شما هم اگه با چنین مسئله ای روبه
رو شدید هیچ اقدامی نکنید وحالا اگه واقعا اینطور باشد بعد این دیگر من اینترنتم
قطع می شود و نمی دانم کی بتوانم این مشکل رو حلش کنم انشالله که اینطور
نباشد واگر هم باشد از همین الان دلم براتون تنگ میشه ومن رافراموش نکنید
دوستتون دارم
بازم ممنون از همراهیتون ببخشید وقت نشد بهتون سر بزنم
اگه میشه برای بچه هام دعا کنید زود خوب بشن
راستی ببخشید نتوانستم کامنتهای پرمهرتون را تایید کنم اگه فردا نتم
برقرار باشه حتمآ تایید میشن
.....................................................................
فاطمه جان 4 سال وهفت ماهگیت مبارک عزیز دلم
..............................................................................................
رونوشت:
فاطمه تا این لحظه ، 4 سال و 7 ماه سن دارد :.
محمدرضا تا این لحظه ، 1 سال و 8 ماه و 10 روز سن دارد :.