دلنوشته هایم در قالب دلتنگی...........
نبودن هایی هست که هیچ بودنی جبرانش نمی کند!کسانی
هستند که هرگز تکرارنمی شوند.. مثل شما دوستهای مجازی گلم و
بچه های دوست داشتنیم و..
وحرف هایی که معنیشان را خیلی دیرمی فهمیم...!
برای روزی که شاید نباشم ::..
اگر روزی حضورم جاری نبود بدانید به دریا پیوستم و راکد...!!!
فقط موج نگاهی می ماند که روانه خواهد شد، به ساحل گرم دلتان
از دور دست ها..
توانستید حلال کنید...
امروز خورشید درخشان تر است و آسمان آبی تر
نسیم زندگی را به پرواز میکشد و پرنده آواز جدید می سراید
امروز بهاری دیگر است امروز را شادتر خواهم بود
اما بر خلاف امروزهای دیگرامروز هوای دلم ابریست اکنون که
آرام خوابیده اید وپاسی از شب گذشته ومن اونقدر روزهای با شما
بودن را مرور می کنم ومادرانه را که درحقتان به جا آورده ام را نادیده
گرفته وبه آن دقایقی می اندیشم که شما شیطنتهایی کرده اید ومن
سرزنش.........ای وااااااای بر من ...
همه را می دانم که قشنگی کودکانه تان شیطنتهای وقت وبی وقت
شماست همه را می دانم که از هوش وسلامت شماست که باید
خرابکاری کرد که باید وقت وبی وقت از من سوال پرسد هرچند که
گاهی در مقابل این همه پرسشهاکم می اورم اما بدانید که احساس
دلتنگی،تنهایی بد طوری روی تنم سایه افکنده کاش میشد همه چیز
را گفت کاش میشد از دلتنگی حرفی زددنیا بی رحم است چه میشود
کرد گاهی ارام وبی صدا میگریم وگاهی گریه ام از هیجان بودنتان در
آغوشم،.......
گاهی انقدر ناچیز میشوم که خود را لایق شما نمی دانم
گاهی اخمهایم در هم فرو می رود که چرا من باید مادر .........
انوقت هست که از خودم به شدت بدم می آید ..خدا نکند این دلتنگیها
در موقع خفتنتان در ذهنم تداعی شود وگرنه دیوانه وار اشک حسرت
می ریزم
چقدر دلم تنگ است نیاز به آغوشی گرم ومهربان دارم که مغز مرا از این
افکار غم انگیز شستشو دهد نیاز دارم آنقدر مرا نوازش کند که یادمم رود
اخم کردن ، داد زدن وخودخوری کردن را..
انقدر مهربانی ومحبت را به قلبم منعکس کند تا همچون مادری مهربان به
شما عشق بورزم مهربانی کنم ودر آن لحظه برق رضایت را در چشمان
زیبایتان ببینم
هرصبحم را با عشق شما آغاز می کنم ویادم می رود خستگی چیست......
آن لحظه که شمارا در آغوشم می فشارم دنیایم دنیایی میشود که گرمایش
عجیب می سوزاند گلستانی میشود که گلهایش لبخند کوکانه
شماست وشبنمش اشک چشمان من .........
وقتی شبانه در میان هردوی شما می خوابم تمام دنیای من روشن میشود
وآرام میگیرم از وجود تان وانوقت که هرکدامتان می خواهید رویم در مقابل
رو ی شما .......
در آن لحظه رویم را به سوی آسمان می کنم وشکر عظمت
خداوندرا به جای می آورم
نمی دانم چه طور بنگارم تا دلم آرام بگیرد شب چه غمگین است آن هنگام
که تنها در کنج خانه به کمبودهایت فکر کنی اما به خاطربودنتان، به خاطر
عشقی که به خانواده دارم می کوشم تا این احساس شوم برمن غلبه
نکند مرا سست وبی جان نکند ...........
بدانید که شما تمام هستی من هستید اگر نباشید منم نیستم زندگی
من در شما خلاصه میشود عشقهای بی همتای من .............
پروردگارا تمام داراییم را ازتو دارم تمام زندگی وهستیم از آنِ توست
خدایم مرا مرحم باش وقلبم را به آرامش برسان تا کمبودهایم را جبران
کنم یگانه بی همتای من، فرزندانم را صالح از تو می خواهم
لطفآ کمکم باش
چقدر من این خوابیدنتان را دوست دارم که در عالم خواب هم
خوتان را به هم می رسانید