پسر خوشگلم 21 ماهه شد.........
خوب من .........
نام تو مرا همیشه مست می کند
بهتر از شراب........
بهتراز.....................
خوب من .........
نام تو مرا همیشه مست می کند
بهتر از شراب........
بهترازتمام شعرهای ناب.......
بهتراز سروهای دلنشین وشاد........
بهتراز عطرهای خوب دنیا........
خنده های کودکانه ات هم مرا مست می کند ......
بهتر ازصدای آواز قناری ............
بهتراز صدای چهچه بلبل.....
گریه هایت نیز مرا مست می کند........
انقدر مست می کند که با هم، همصدا میشویم.........
خوبتر از خوبیها وقشنگترین موجود خلقت.......
تورا می پرستم چون وجودت از وجودم هست ..........
زیرا که تمام عالم برتو سجده کرد، آن وقت که خدا وند دستور داد؛.........
خوشگلم هر ماه که می گذرد امیدوار تراز همیشه بر ای
قد کشیدنت سرود عشق سر می دهم وخدارا
سپاس می گویم به خاطر لطفش ،
رحمتش وکرمش.........
اما دلتنگ روزهای کودکیت ........
مرا به فکر فرو می برد....
روزهایی که هیچ وقت تکرار نمیشود تنها خاطراتش
باقی می ماند.........
تو بزرگ می شوی ولی من هرروز در دریای عشق تو
کوچکتر می شوم...........
عاشقم ......................
عشقی که باوجود دوفرشته زیبا کامل شد..........
این عشق معنای تمام زندیگی چهار نفره ماست............
تمام زندگی من وبابا در شما گلهای همیشه بهارم خلاصه
میشود آنوقت که صدای طنین انگیز خنده هایتان سکوت خانه
را می شکند وشما بر دوش پدر شادیتان را به اوج می رسانید
ومن نظارگراین همه شادی وعشقتان می شوم
مست می شوم چون با وجود شما خوشبختم .......
عشق می ورزم زیرا که شاهد بزرگ شدنتان هستم........
دلتنگ می شوم چون با قدکشیدنتان من هم پیر
می شوم.........
اما باز هم اینها هم خوش است نفس ست زنگیست
امید است وآرزو...........
پسر مثل ماهم امروز 21 ماهه شد وقلب من را سرشار
از امید کرد مبارک باشه عزیزم
مامان جان الهی 200 سال زنده باشی
واماااااااااا...........
شیطنتهایت بس بسیار زیبا، شگفت انگیز و صدالبته
اندکی خطرناک شده اند
هرروز صدای مامان مامان گفتنت قلبم را به تپش می اندازد
وسلامهای مکررت الام مامانی(سلام مامانی)
بوس کردنات، ناز کردنات ،من ، بابا ، آجی رو تو بغل فشار دادنت......
ژست گرفتن، چشماتو تنگ کردن .........
هیس کردنات .....آروم حرف زدنات موقع خواب بابایی.........
آجی آجی گفتنات و وقتی بیدار میشی اول سراغ آجی میری
واگر نباشد در کنج کنج خانه در پیش می گردی......
در خواست چیزی کردنات وبعد تشکر در قالب منون
(ممنون)گفتنات الهییییییی
دکتر بازی کردناتون که از بس بیمار شدید خودتو دیگه نقش
بیمار ودکتر را بازی می کنید
مو (موز)گفتنت که فعلآ روی دوری وعاشقشی........
نی نی (می می )خواستنات که به محض خوابیدن من،
گرفتارت میشوم
هانی هانی (ماشین)کردن ودَ دَ دَ بردنت که اگر هوس کردی
باید بری دَدَ
آجو(آقاجون) گفتن بعدشم پیشوند هانی ( بابای منو خیلی
دوست داری از همون کوچکی نه به خاطر موتورش ولی
الان علاقه ات دوچندان شده چون آقا جون با موتورش
بهت حال میده)
در کل علاقه شدید به خانواده من داری ودر عوض فاطمه
علاقه شدید به خانواده بابایی ، اونم عاشق عمه سلیمه
بیماری
تو این مدت خیلی بیماری کشیدی از گلو درد که بازم خوب بود
زیاد طولانی نشد ولی اسهال که معضلی شد برامون ویک
کیلو و نیم در عرض چندروز کم کردی ولی بعدِ بهبودیت در
عرض یک هفته جبران شد خدارا شکر......
الان شربت زینک نوش جان می کنیدخیلی هم
خوشتان میاد.......
شیطنتهای خطرناک
صندلیها همیشه بایدتو اتاق قرنطینه باشه یا رو هوا باشند.
چرا که شمای شیطون بر می دارید وبه واسطه همین صندلی
به همه جا سر در میارید با یک چشم بهم زدن
روی اُپن ،روی طاقچه، روی فر گاز روی کابینت، توی
کشوی کابینت ،بالای طبقه های کمدتون، طبقه بالای
کمد دیواری ، روی میز خیاطی ،روی میز برش ،رو میز تلویزیون
به واسطه همین صندلی درِ راهرو سرویس بهداشتی را باز
می کنی وبه حمام سر در میاری عاشق
(حمام وحمام کردنی)
یکی دیگه از کارهای خطرناک بالارفتن از راه پله اتاق هست
که 10 تا پله دارد واما هرترفندی به کار گرفتیم تا شما را از رفتن
به بالا منع کنیم نشد وهر وسیله ای که جلوی راه شمارا مسدود
کرده ایم بازم نشد وشما ماهرانه که هر کاری می خواهید
بکنید به انجام می رسانید
نقطه ضعف آجی رو می دونی ومیری از کشو یه چنگال یا
قاشق میاری وبه طرفش میگیری ودنبالش می کنی و
میگی هوووووووووو هوووووو ومی خوای بترسونی
کلی مستقل شدی ،تاب بازی بدون گذاشتن محافظ ،اونم
با سرعت زیاد ، شلوار درآوردنت که بیشتر اوقات از دست
شما نیم وجبی به تنگ میایم وحتمآ حتمآ شلوار باید با کمربند
بسته شود یا لباسهای پیش سینه دارتنت باشد
واکنون در حال تمرین کردن لباس پوشیدنی که لباس
هرکی به دستت بیاد می خوای تنت کنی
اینم بعداز بیداری وناز کردن ولوس شدنت وچقدر خوردنی میشی
این ضخمهای روی صورتت هم اثر بازی با آجی که تماس ناخنهای آجی به
صورتت که بالاخره با این اتفاق موفق شدم ناخنهای آجی را کوتاه کنم چرا که
این اجی به هیچ چیز راضی نمیشد واز علاقه شدیدی که به عمه سلیمه دارد
متآسفانه کارهایش را از ایشون تقلید می کند ومی خواهد مثل عمه اش
ناخنهایش بلند باشه ولی الان با هزار توضیح وخواهش دیگه از گذاشتن
ناخن منصرف شده ومی گوید مامان دیگه لازم نیست بهم بگی ناخنتو بگیر
من خودم بهت میگم که بگیری
واینجا هم اومدم دیدم رخت خواب هارا ریختین وبا کمک دوچرخه به بالای
کمد دیواری راه پیدا کردید
حالا هم که قصد ندارید بیاین پایین
عشق ونفس من فاطمه گلی منزل آقا جون
واما هدیه خاله فاطمه که از مسافرت برات آورده بود عاشق این چیزایی
وخاله جان هم سلیقه تو خوب میفهمه دستش درد نکنه
گذاشتم برا یادگاری
فدای ژستهات
افتادی دستت کثیف شده داری میگی که ها...... مامانی به به
(مامانی بریم به به کنیم)
اینم مهمانهای کوچولو که دیروز با مامان مهربونشون خاله سمیه دوست
مامانی اومده بودن خونمون محمد رضای گل فاطمه خاله سمیه مبینا
دختر خاله فاطمه وفاطمه مامانی که بسی از رفتن آنها ناراحت بود
محمدرضا تا این لحظه ، 1 سال و 9 ماه سن دارد :.
فاطمه تا این لحظه ، 4 سال و 7 ماه و 21 روز سن دارد :.