شیرین زبونیهای پسر گلم
دیشب که جمعه شب بود آجی فاطمه داشت از بابایی می خواست که بریم خونه دوقلوها آخه عاشق دوقولوهای داییشه وقتی زنگ زدن به دایی عرض کردن که خونه نیستن این بود که بابا گفت خوب حالا کجا بریم یکدفعه شمامحمد رضا گفتی مَیَـــــــــــــــــــــــــــــــم(مریم) حالا مریم کیه نمی دونیم از وقتی زبان باز کرده کلمه مریم تو دهنشه هردختری که ببینه اگه اسمشو ندونه صداش می زنه مَیَم(مریم) چند روز پیش محمد رضا مرد گُنده برای اولین بار یه جمله با معنا گفتی: کاپشن بابایی تو اتاق خواب بود بابایی هم رفته بود تو حیاط ماشینشو بشوره من بهت نگفته بودم بابایی خونه هست دویدی کاپشنو برداشتی وگفتی مامان کاپشن بابا نبرد با خودش...........