این چند روز..........
گفت کدام راه نزدیکتر است؟
گفتم به کجا؟
گفت به خلوتگه دوست
گفتم تو مگر فاصله ای می بینی بین دل وآن کس که دلت منزل اوست؟
سلام صبح پرانرژی وزیباتون به خیر دوستان خوبم
روز عید فطر که من تا بعد از ظهر خانه بودم ومشغول بشور بساب وبعد
ظهر هم که رفتیم تشییع جنازه زهرا جون یکی از فامیلهای من که مرگش
بسیار غیر منتظره بود زهرا 32 سالش بود مامان سه بچه،که دختر کوچکش
سه سالش بود زهرا دقیقآ 75 روز بعد مرگش خواهر مجردش که بر اثر
ناراحتی ناگهانی قلبی در گذشت وحالا زهرا جان بر اثر گرفتگی رگ
اصلی مغزش رفت تو کما وهیچ وقت بیدار نشد چه مصیبتی بود
این مدت برای همه
اینجا هم خونه دایی روح الله غروب روز عید فطر که فاطمه کلی
اصرار کرد که بریم با نرجس بازی کنیم وبالاخره اینجارا به جاهای
دیگه ترجیح داد وما هم که اطاعت کردیم
وصالحه هم به جمع شما کوچولوها پیوستن وجمعتون جمع شد
گاهی وقتها همین عکسهای بی کیفیت هم میشن یه خاطره
نماز جماعت بچه ها پشت سر دایی
...........................
متوجه شدیم همین که دایی شروع به نماز خواندن نمودن بچه ها
پشت سر دایی به جماعت ایستادن
وفاطمه بعداز نماز ،گفت مامان من که چادرم نبود ولی هرکی به من بخنده
خوب منم ازش می خندم فدات بشم
خانوادگی عاشق کبابهای عمو محمودیم مخصوصآ که بال باشه
روز دوم عید فطر شام دعوت بودیم خونه آقا جون به صرف کباب
خوشمزه عمو محمود جاتون خالی
واما روز جمعه تولد صالحه دختر خاله زهره بود که ساعت 4 بعد ظهر رفتیم
برای کمک وتزیین کلی هم به شما خوشگلای مامان خوش گذشت
ولی متاسفانه دوربین را نبرده بودم وگوشیم هم شارژش تمام شده بود
خاموش بود فقط توانستم این چند عکس رو در اخر که یه کم شارژ گرفت
بگیرم که بسیار بی کیفیت شد ولی عکسهارا که گیر آوردم می ذارم
صالحه جان تولدت مبارک
باز کردن کادوها
این هم صالحه خانم با لباس ترکی که کادو عمه حمیده خوبش
بود همه خوششان امده بوددستش درد نکنه مامانیش
کلی سوپرایز شد
خوب این محمد رضا که بعد کلی بیماری، تفرح با بچه ها کلی سر وحالش آورد
الهی بمیرم بازم وقت نشد ببریم ارایشگاه، موهات رو خودم کوتاه کردم
از بس ورجه وورجه کردی زیاد خوب نشد
واما فاطمه که حاضر نیست حتی یک لحظه بدون مامان باشه
هروقت آخر شبی محمد رضارا خوابش کردم وتازه می خواستم بیام
نت فاطمه در هر حالی باشه بلند میشه ومیاد تو اتاق کنار من وهرچی
میگم مامان چرا نخوابیدی پاشو برو بخواب میگه من دوسِت دارم نمی خوام
تنهات بذارم یه وقتهایی بلند میشم میریم با هم می خوابیم گاهی وقتها
هم میگه مامان کارتو بکن منم اینجا دراز می کشم اگه خوابم برد ببرم
تو رختخوابم
فدای جودی اَبدِ خودم برم که چقدر مامانیه
ودر آخر شب هم محمد رضا رو پاهام وفاطمه گلی هم کنارم می خوابن
و با آهنگ در خواستی فاطمه ..........
گنجشک لالا
سنجاب لالا
آمد دوباره مهتاب لالا............
وعروسک خوشگل من
بشین کنار دل من
شب شد لالا کن شب شد لالا کن.........
بعد نوشت:
اینم شعر کامل عروسک خوشگلم که آیسان جون خواسته
بودن کاملشو بذارم
عروسک خوشگل من
بشین کنار دل من
شب شد لالاکن
شب شد لالا کن
دختر ناز خوب من
نازنین محبوب من
شب شد لالاکن
شب شد لالا کن
سر شبی عروسک من
تو دل مامان و بابا
خودشو جا می کنه
می ره لالا می کنه
نه دیگه گریه می کنه
نه دیگه دعوا می کنه
نه مثل بچه های بد
داد و غوغا می کنه
خیلی آرومتون می کنه این دو لالایی..........
وبرا محمد رضا هم خوب
میشه که بدون اینکه شیر بخوره بخوابه واین یه شروع خوب
را گرفتن شیر هست
واما با کمال تاسف که بعضی از مامانای ناشناس میان وکامنت برای من وامثال من
می گذارن که چقدر بچه تون زشته خجالت نمیکشید عکس بچه های زشتتون
را وارد اینترنت می کنید به عرض این خانمهای نه چندان محترم رسانده می شود
اگر اینقدر قلدر ونترس هستید چرا آدرس وبتون را نمی گذارید ما بیایموزیارتتون کنیم
هرچند که مشخص شدن آی پیتون راحت میشه شمارا پیدا کرد ولی ارزش
نداره بیفتیم دنبالتون چون شخصیت خانوادگیتونو می رسونه متاسفم
که بچه هاتون در دامن همچون شما می خواد پرورش وتربیت بشن
نمی دانم اینده شون با چنین طرز فکر مامانشون چی میشن
بچه های ما چه زشت باشه وچه زیبا برای ما فرشته اند
عزیزم من دوست ندارید، وارد حریم خصوصی
کسی نشید
دوستان گلم من رو ببخشید شما حرفهای
من را نادیده بگیرید