کارهایی که فاطمه تو سن چهارماهگی انجام می داد

سلام به فرشته کوچولوی مامان

اومدم تایکی دیگه از خاطراتت رو اینجاثبت کنم

عشق همیشگی من امروز٨٩/٢/٥ روز یکشنبه

نوبت واکسن داشتی با دایی عیسی رفتیم واکسنتو

زدیم اولش یه کم گریه کردی بع اروم شدی معلومه

خیلی تحمل دردرو داری دعا می می کنم تب نگیرتت

دیروز یعنی ٨٩/٢/٤ چهار ماهت تموم شدوکارهایی

که می کنی عبارتنداز:

دستاتو تو هم گره می زنی وتو دهنت می کنی

ومی مکی که خیلی با مزه میشی

سر شکم می شی سرتو بالا می گیری اونوقت از کاری

که کردی خوشحال میشی وشروع به خنده می کنی

جیق می زنی باصدای بلندمی خندی وآواز می خونی

دوتا پاهاتو بالا می گیری ومی رقصونی وزبونتو بیرون

میاری و صدا درمیاری که آب دهنتو همه جا پخش

می کنی انگار داری ماشینتو گاز می دی ولی خیلی

این کارتم بامزه هست

خیار هم می خوری عمه سلیمه ناقلا بهت داده و

قش قش قش می خنده از مکندنت

وزنت هم هفت کیلو هست من مرتب بهت می رسم

وروزبه روزبزرگتر میشی ولی به چشم عمه ها نمیای

وهی به من میگن این که کوچکتر شده ولی من

می بینم که روز به روز هم خوشگلتر میشی هم بزرگتر

راستی یه چیز جالب دیگه که فقط من وشما اینو می دونیم

وقتی می خوام آب بخورم دهانتو باز می کنی وباهاهاگفتن

خودتوبه طرف لیوان پرت می کنی یعنی که منم اب می خوام

میخوای مزه آب خوردن تو لیوان رو هم تجربه کنی آب که

خوردی چقدر دیدنت تو این لحظه جالب وبامزه وخوردنی

میشه با صدای ملچ ملچ دهانت

آخه همیشه انجام کارهایی که تا حالا انجام ندادی

خیلی برات جالب هست وذوق داری که زود انجامش

بدی مثل سر سفره غذا که همش خودتوتوسفره پرت

می کنی ومی خوای غذا بخوری وما سعی می کنیم

موقع خوردن غذا تورو خواب کنیم چون اصلآمزه بهمون

نمی ده آخه هنوز برات زوده عزیز نازنینم