محمدرضامحمدرضا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره
فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 26 روز سن داره
پیوند زندگی مشترکمونپیوند زندگی مشترکمون، تا این لحظه: 15 سال و 6 ماه و 10 روز سن داره

پرنسس وشاهزاده کوچولو مسافران پاییز وزمستان

نظر سنجی 2

1392/3/26 15:50
نویسنده : مامان ناهید
339 بازدید
اشتراک گذاری

قبل از هر چیز از سوده جون ممنونم که منو به این

نظر سنجی دعوت کرد

اگر ماهی از سال بودم ...

دی ماه تولد فاطمه گلی که چقدر همه انتظارشو می کشیدیم چقدر خوب بود وپرخاطره

اگرروزی از هفته بودم...

جمعه شاید به خاطر اینکه همه دور همیم و زندگی برایم مفهوم دیگه ای پیدا می کنه اونوقته که احساس می کنم زندگی واقعی اینه

اگرعددبودم..

عدد یک ،دوست دارم همیشه یک باشم یگانگی ، یک رنگی ، یک دلی ، یکی بودن.............. رو خیلی دوست دارم

اگر جهت بودم...

منم مشرق رو دوست دارم محل طلوع خورشید

اگر همراه بودم..

اگه قرار بود یه همراه باشم دوست دارم از همراهان واقعیه امام زمان بودم

اگر نوشیدنی بودم...

شربت توت فرنگی با مارمالاد

اگر ثواب بودم...

به همه فقیران کمک می کردم کمک می کردم همه دختر خانمها وآقا پسرهای مجردازدواج کنند


اگر درخت بودم..

درخت گیلاس خیلی خوشگله

اگر میوه بودم...

هلو خیلی خوش بو ویه لطافت خاصی داره انگار داره نوازشت می کنه هروقت می خوام بخورمش اول چشمامو می بندم خوب که بوش کردم باهاش صورتمو نوازش می دم واین لطافتو خوب حس می کنم

اگر گل بودم...

یاس سفید وخوشبو

اگر اب و هوا بودم...

بهار سرسبز ومعتدل البته نه بهار ما که تابستونه ، زمستونمون بهاره

اگر رنگ بودم...

اکثر رنگها رو دوست دارم

اگر پرنده بودم...

قناریماچ

اگر صدا بودم...

صدای امواج دریاقلب

اگر فعل بودم...

عاشقتونم(بچه های گلم)

اگر ساز بودم...

سنتور( سنتور منو به یاد پسر عمه عزیزم می ندازه چه خوب برامون می نواخت روحت شاد اصغر عزیز)ناراحت

اگر عضوی از بدن بودم..

مغز، خوب میشدا اگه مغز بودم خنده

اگر بخشی از طبیعت بودم...

یه رودخونه که زیر درختان سبز ودر محیطی آرام ودلنشین جاری میشد واونوقت به دریا می رسید

اگر یک حس بودم...

ارامش!قلب

منم

مریم جون والهام جون مامان علیرضا ومامان نرگس رو دعوت می کنم به این نظر سنجی


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)