محمدرضامحمدرضا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره
فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 5 روز سن داره
پیوند زندگی مشترکمونپیوند زندگی مشترکمون، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره

پرنسس وشاهزاده کوچولو مسافران پاییز وزمستان

دوبار پستم پرید..............بیست وهفتمین ماهگرد پسر نازم

1393/11/26 1:49
نویسنده : مامان ناهید
1,272 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستان خوب وهمیشه همراهم

وسلام بچه های گلم

الان اینقدر اعصابم خورد شده که دلم می خواد فریاد بزنم

چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

چون امروز دوبار یه پست نوشتم چنان طولانی وبا احساسات بالا وهردوبار

به جای ارسال دستم خورد به یه جایی که حتی خودم هم نمی دونم

به چی خورد وحذف شدگریهکچل

فکر کنم تاوان گناه امشبم بودغمگینخجالت

خدایا منو ببخش خجالت

خدایا اگه اینطور باشه ممنونم که مجازاتم این بود خسته

خدایا خواهش می کنم دیگه از گناه امشب من چشم پوشی کن

وهمین مجازات برام مثل آخر دنیا بودترسو

کوچولوهای ناز من ،من باید به گناه امشبم اعتراف کنم

امشب حال خرابی داشتم  خیلی بد.............

اومدم با این اوضاع خرابم با  فاطمه تکالیفشو کار کنم از بس بازیگوش کرد

ومن تحمل کردم آخرش به خاطر یه آدامس با داداشش دعواش شد بازم

هیچی نگفتم دوباره اومدم باهاش تکلیفشو کار کنم شروع کرد به نق نق

کردن واذیت کردن آخرشم زد زیر گریه وناز کردن دیگه زمینه یه تنبیه حسابی

فراهم شد که فاطمه را رها کنم وبرم داداششو بخوابونم اونم بدترین تنبیه ش

قهر کردن منه اومد چنان گریه ای به راه انداخت که بیا باهام کار کن قول میذم

دیگه گوش بدم ودرسمو بخونم گریه هم نکنم ولی من دیگه نمی تونستم تحمل

کنم همش به خاطر اون نبود فقط عصبانیتمو بیشتر کرد باباشم کشیک بود دیگه بدتر

هرچی بهش میگم مگه خوابت نمیومد برو بگیر بخواب نمی خواد درس بخونی بسه

همینجور پشت سر هم گریه میکرد وداد می زد منم  نفهمیدم چطور شد بهش

سیلی زدم

خدا منو بکشه خدایا الان دارم خفه میشم بهم صبر بده آخه امشب چه شب بدی

بود چطور صبح بغلش کنم هنوز حُق حُق هاش تو گوشمه می خواستم بغلش کنم

ولی به خاطر اینکه بفهمه این یه تنبیه بود برا همیشه از دلم گذشتم

فاطمه جون منو ببخش مامان جون فدات بشم

اصلآ یادم رفت این پستی که نوشته بودم در مورد چی بود

ماهگرد 27 ماهگی محمد رضا

عزیزم ماهگرد 27 ماهگی یا 2 سال و3 ماهگیت مبارکمحبت

ببخش که همه دلنوشته هام پریدگریه

                                                             فاطمه جون هم نگاهت هم نام تو نیزمرا مست می کندبغل

دوستان به این لینک هم سر بزنید نیاز به دعا برا بچه ش داره لطفآ

پسندها (6)

نظرات (43)

بابا و مامان
26 بهمن 93 3:43
سلام عزیزم الاهی فدای دل مامان مهربون که این همه غمگینه
مامان ناهید
پاسخ
سلام جانم خدا نکنه گلم
بابا و مامان
26 بهمن 93 3:45
عزیز دلم می دونم مسولیت و نگهداری دو تا بچه خیلی سخته اونم وقتی بخوان لج ادم و در بیارن یه وقتهای دیگه صبر ادم تموم میشه ناراحت نباش عزیزم بچه ها زود فراموش می کنند ما هم باید تمرین کنیم صبرمون بیشتر بشه در برابر لج بازی بیش از حد بچه هاعکس العمل ارامتری داشته باشیم
مامان ناهید
پاسخ
ممنون از دلداریتون اره عزیزم من وقتی شادم بچه ها هرکاری کنن کوتاه میام وسعی می کنم بهترین برنامه را پیاده کنم برا ارام کردم بچه ها وخودم اما وای به حال اینکه خودم عصبانی باشم وبچه ها هم روی اعابم راه برن دیگه آخرش از کنترل خارج میشمخیلی دارم سعی می کنم در مقابل لجبازی بچه ها آروم باشم ولی به گفته شما بعضی وقتها صبرم دیگه تمام میشهفدات بشم با حرفهات آرام شدم
بابا و مامان
26 بهمن 93 3:46
27 ماهگیت مبارک عزیزدلم
مامان ناهید
پاسخ
ممنون خاله جونم
✿ مه آ سا✿
26 بهمن 93 3:52
ای جونم نی نی گل شما روز به روز داره ناز تر میشه خدا حفظش کنه عزیزم من آپم لطفا بهم لطف کنید و به وبم سر بزنید و برام نظر بدید برای پست جدیدم
مامان ناهید
پاسخ
ممنون اره دیگه داره مردی میشهچشم میام سر می زنم
با خانوادت در فروشگاه بانوان دیدن کن
26 بهمن 93 10:21
سلام مدیر کوچولو وبلاگ قشنگی داری ... از خدا می خوام که همیشه بلا رو از تو دور کنه ... من می خوام سه تا از بهترین فروشگاه های اینترنتی با کالاها و محصولات اصل (اوریجنال) رو که سه تاشون هم قابل اعتماد و مطمئن و هم جنس های شیک و بروزدنیا رو دارن ، برات معرفی کنم تا لحظات خوشی رو در اینترنت داشته باشی، عزیزم. فروشگاه اول :سایت فروشگاهی ( وُمن شاپ ) محصولات و زیورآلات لوکس و شیک زنان ایرونی حتما با خانوادت یه سر بزن و از اسباب بازی هاش وجنس های دیگرش دیدن کن ... http://woman.dayanshop.com/ فروشگاه دوم : سایت فروشگاهی پکیج های آموزشی و درآمدی برای اعضای خانوادت در منزل هست http://woman.bitasell.ir/ فروشگاه سوم با قابلیت نظردهی : وبلاگ فروشگاهی نیازهای شخصی و خانوادگی http://pnbshop.blogfa.com/ باتشکر
شیوا
26 بهمن 93 13:25
سلام به شما مامان مهربون.خدا فرزندانتون رو در پناه خودش حفظ کنه.همیشه شاد و سلامت باشند.عذاب وجدان نگیر.بعضی موقع ها بعضی برخوردها لازمه ولی لطفا تکرار نکن.مثل گل می مونه راجع به گوشی به سایت دیجی کالا سر بزن.من نوکیا xl رو پیشنهاد می کنم.جدیده ,قشنگه ,اندروید و فکر کنم حدود 450 باید باشه.از همین سایت هم می تونی خرید کنی.بعضی از دوستام خریدن کاملا راضی هستند. بوس در ضمن از شما دعوت می کنم به وبلاگ بارمان هم تشریف بیارید.
مامان ناهید
پاسخ
سلام شیوا جان ممنون که تشریف آوردید واز راهنمایی با ارزشتون هم ممنونم چشم حتمآ پیگیر می شمبا کمال میل میام پیشتون
مامان زهرا
26 بهمن 93 16:07
سلام ناهید جون ا.عزیزم کمی آروم باش .این اتفاق برای همه پیش میاد منم هفته پیش یه پست نوشته بودم .وتو بخش چک نویس بود که سر حوصله بیام ویرایش کنم .خانمی بعد ازینکه محمد سام خوابید اومدم سراغ سیستم .ویرایشو شروع کردم تقریبا تموم شده بود که مثل شما نمیدونم چه اتفاقی افتاد همه چی پرید .الان میتونم حالتو درک کنم .خیلی بددددددهعزیزم بالاخره ما مادرا هم ظرفیتی داریم قرار نیست که همش مهربون وبا حوصله باشیم فاطمه جونم باید بفهمه کارش اشتباه بود شماهم که به اندازه کافی صبرو حوصله کردین . ایشالله که دیگه این اتفاقا پیش نیاد.
مامان ناهید
پاسخ
پس همچی بلایی که سر شما اومده فکر کنم دوستان کم وبیش این اتفاق وحشتناک براشون افتاده انشالله دیگه این پردیدنها انجام نشهوممنون از دلداریتون من اگه شما دوستان مجازی را نداشتم دیوانه می شدم فداتون بشم
آجی فاطمه
26 بهمن 93 16:24
ناهید خدا نکشتت این چه کاری بود با بچه کردی الهی بمیرم فاطمه چه قدر گریه کرده اگه دم دستم بودی خودم میکشتمت درک میکنم ادم از دست بچه ها عصبانی بشه اما کتک زدنشون کار خوبی نیست خودم قبلا گاهی که فرنتز اذیت میکرد میزدمش ولی الان احساس میکنم بدترین کار دنیا را کردم هیچ وقت بهش سیلی نزن اول ممکنه روگوشش خدایی نگرده تاثیر بذاره دوم حاش تو صورتش میمونه سوم اگه قرمز شد فکر کنم به اندازه جاش باید طلا بدی دقسقش یادم نیست و لی یه قانونی برای مجازات هست حواست باشه اگه این کارو نکنی بهش مدیونی و باید اون دنیا جوابش را بدی راستی راه دیگش حلالیت طلبیدنه یه چیز دیگه چرا ما ادم بزرگا یاد نگرفتیم وقتی اعصابمون سر چیز دیگه خرد هست سر بچه ها خالی نکنیم؟اولیش خودم خستم که دارئ سعی میکنم این کارا انجام بدم انشالا موفق بشم
مامان ناهید
پاسخ
سلام عزیزم کاش اون لحظه بودی دستمو می گرفتی خوب خیلی عصبانی بودم نگو فاطمه یعنی اگه بخوایم دیه بدیم که .........انشالله مامان میشی اونوقت می فهمی چه خبره ودعا می کنم شما هیچ وقت عصبانی نشید ودر هر صورت بتونی خودتو کنترل کنی ممنون فاطمه جان انشالله موفق باشی در اولین فرصت میام به پستتون سر می زنم
مامان کیانا و صدرا
26 بهمن 93 17:12
سلام ناهید جونم.میدونم حستو و واقعا قبول دارم که گاهی ما مامانا واقعا واقعا نمیتونیم خودمونو کنترل کنیم و به خاطر خستگی و درب و داغون بودن از جاهای دیگه اعصابمون به شدت تحریک پذیره و گاه رفتارهای اینچنینی از خودمون بروز میدیدمولی بدون صبح که شده فاطمه جون هیچی یادش نمونده و بازم دوستت داره و یه لبخند و صبح بخیر مامانی حالشو جا میاره اساسی ولی دوباره سعی کن وقتی عصبانی شدی به صورتش سیلی نزنی و با یه روش دیگه خودتو آروم کن.میدونم که میتونی
مامان ناهید
پاسخ
سلام عزیزم خوبید؟ اره همینطور که شما گفتید بعضی وقتها از کنترل خارج میشیم وسر بچه بیچاره خالی می کنیمراست میگی فاطمه صبح که بلند شد انگار نه انگار اتفاقی افتاده بود تازه مهربونتراز هر صبح بلند شد اما بچه م برا اماده شدن یه کم هُل بود که نکنه من دوباره عصبانی بشم من چقدر مامان بدی هستم
مامان کیانا و صدرا
26 بهمن 93 17:15
و اما یه مطلب کلی در مورد پست نوشتنهات چرا از ذخیره خودکار استفاده نمیکنی؟من که همیشه اونو میزنم و لااقل امنیت بیشتری داره و اگه یهو برق رفت همون نوشته هامون که میمونهالبته خیلی از دوستان تو ورد مینویسن و بعد کپی پیست میکنن ولی من از همون اولین پست نتونستم اینجوری بنویسمموفق باشی و آروم و با اعصاب بالا.البت ده نفر باید اینو به من بگندروغ چرا؟؟؟منم از این کار بدا کردمولی سعیم بر اینه که خیلی کم باشه و چند ماهی یه بار
مامان ناهید
پاسخ
من اتفاقآ یه مقداری را از قبل چرک نویس داشتم که ویرایشش کردم وبقیه مطالب را که اضاف کردم پست موقت نزده بودم وکلآ دستم که خورد روی یکی از گزینه های مدیریت ویه صفحه دیگه اومد نتونستم برگردم به صفحه قبل وهمه اونها پریدن جز قسمتی که چرک نویس کرده بودم دیگه از بس اعصابم خورد شد اونارا دیگه گذاشتم برا یه روز دیگه حالا کاش وقتی یه صفحه دیگه باز میشه بلد بودم دوباره برمی گشتم تو همون صفحه ولی نشدیه بار یکی از دوستان من راهنمایی کرد ولی یادم رفته چه طور میشه نوشته هارا آورد ممنون مرضیه جونم من میشم به جای اون ده نفر نکنه به صدرای نازم وکیانا چیزی بگیاااااااااا میکشمت ببیه کی به کی میگه من خودم........خخخخخخخخ
مهسا خانوم
26 بهمن 93 23:04
@خاله جان عزیزم،یه مواقعی پیش میاد که ادم کنترله اعصابشو از دست میده،اون لحظه ادم هیچ راهی نداره ، پس همینجوری از روی عصبانیت یه کاری میکنه که ممکنه تا ابد تو دله یکی دیگه حک بشه. ولی خوب فاطمه دختره شماست،این چیزا تو دلش نمیمونه چون محبت هاتون خیلی بیشتره از عصبانیتاتون حالا بنظرم برین پیشش و عذرخواهی کنین
مامان ناهید
پاسخ
واااااااای مهسا جون فداااااااات مادر نشدی ولی خیلی خوب حرف می زنی ومی فهمی انشالله بهترین مامان دنیا خواهی شد
زهرا
27 بهمن 93 10:47
سلام ناهید عزیزم خوبی؟امیدوارم کوچولوهای نازت هم خوب باشن قربون دل مهربونت اشکالی نداره عزیزم تنبیه بود دیگه بزرگ میشه یادش میره مادری دیگه ولی دیگه هیچوقت این کار نکن ببخش منو که دیر به دیر بهت سر میزنم
مامان ناهید
پاسخ
سلام زهرا جان شما خوبید خدا نکنه عزیزم ممنون از دلداریت چشم سعی خودمو می کنم که ارومتر باشم زهرا جان خواهش می کنم می دونم شما هم گرفتارید هروقت بیاین قدمتون برروی چشم
مامان مبینا
27 بهمن 93 11:56
مامان مهربونم سلام وااااااای ناهید جونم نمیدونم چی بگم منم اصلا هیچی اعصاب ندارو وخیلی خیلی کم صبر هستم همین دیروز بودش مبینا نمیخوابید منم ی سیلی بهش زدم شاید هر چن روزی ی بار از این اتفاقای وحشتناک برام میفته نمیدونی چ عذاب وجدانای میگرم وعدش کلی گریه میکنم تو رو خدا ناهیدی راهنماییم کن چیکاااااااااااااار کنم؟ بچها خیلی معصومن. من کاملا تو رو درک میکنم خیاطی میکنی دو تا بچه هم داری اقای همسری هم بیشتر موقعا شیفته ولی من شرایطم اصلا اینجوری نیستا ولی کم طاااااااااااقتم.
مامان ناهید
پاسخ
سلام مریم جون خوبید شما ؟ فدای شما دوست مهربونم مریم جون من خودم هم اعصابم زود به هم می ریزه مخصوصآ هروقت کسی که خیلی دوسش دارم وبرام مهم باشه ناراحت بشم دیگه تمامه تا وقتی از دلم در نیاورده همینجورم دیگه با بچه ها هم نمی تونم خوب رفتاری داشته باشم البته خیلی هم سعی می کنم خوب باشما ولی همین که رو اعصابم راه میرن دیگه از کنترل خارج میشم مریم جون من خیلی بدم ولی تجربه مو بهت میگماومدم
مامان مبینا
27 بهمن 93 11:59
قربون فاطمه جون بشم من طفلی حتما بعد از این اتفاق کلی اشک ریخته ناهیدی زیاد عذاب وجدان نگیر بچها خیلی مهربونن وزودی فراموش میکنن اونها همش مهربونیا و محبتای مامانا رو توی ذهنشون دارن.
مامان ناهید
پاسخ
خدا نکنه عزیزم اره دخترم گریه کرد اما زود هم خواب رفت صبح که بلند شد انگار نه انگار..............ممنون از دلداریتون من خیلی عذاب وجدان داشتم الان با حرفهای شما دوستام آرام گرفتم ممنونم
مامان مبینا
27 بهمن 93 12:00
بوس واسه جیگرای خاله
مامان ناهید
پاسخ
ممنون خاله جون ما هم شمارا یه عالمه بوس می کنیم
مامان مبینا
27 بهمن 93 12:02
ناهید خانم از اقای همسری پرسیدم گفت گوشیای سونی کیفیت دوربین وصداش خیلی خوبن شما هم کیفیت دوربین وصدا واست مهمه. میتونی بهش فکر کنی. بوووووووس
مامان ناهید
پاسخ
ممنون قربونت برم اتفاقآ گوشیم الان خودم که ایراد پیدا کرده سونی هست و همین امروز صبح همسری گفت یه گالکسی برات تو یه مغازه در نظر گرفتم برو ببین اگه پسند کردی خبر بده خودم میرم برات میگیرم خلاصه که مارفتییم دیدیم 900000 هزار قیمتش بود یکی هم خودم در نظر گرفتم 770 تومان بهش زنگ زدم گفتم خودتو زیاد تو خرج ننداز حالا ببینم کدومشو میگیره ولی اونی که خودش انتخاب کرده بود حرف نداشت اما خودم پیشم قیمتش بالاست چون من زیاد نمی تونم از گوشی خوب مواظبت کنم قاتل گوشیم تا حالا گوشیهام همشون خوب بودن ولی هرکدوم به طریقی از بی احتیاطی از بینشون بردم با وجود این بچه های مدرنیه سخت تر میشه از گوشی مواظبت کرد حالا ببینم دیگه چی توش در میاد فقط می دونم سامسونگ هست از راهنماییتون هم ممنونم
♥ایدا♥
27 بهمن 93 14:53
چه دختر پسر خوشگلی دارین ماشالله قربون دوتاشون به منم سربزنید اپم با سوغاتی های مامان بزرگم
مامان ناهید
پاسخ
ممنون عزیزم چشم حتمآ
آجی فاطمه
27 بهمن 93 18:00
سلام مجدد اتفاقا من خوب میفهمم چی میگی بعد از به دنیا اومدن فرناز واقعا حس میکتم مامانشم همه ادما عصبانی میشن منم حزو همونام اتفاقا زودم عصبی میشم و زودم دلم میشکنه اما جدیدا فکر میکنم ادم خق نداره عصبی بشه هر کاری بکنه میدونی چی میگم؟خیلیا وقتی عصبانی میشن کنترلشونا از دست میدن یه لحظه و اضلا متوحه نمیشن یه ادمو میکشن اا پشیمونی سودی داره؟ایا اون بچه بر میگرده؟ دور از حون شما وفاطمه جونی اما واقعا ول شکستن حرف زشت زدن کتک زدن و.....کارهایی است که جبران کردنش خیلی سخته و شاید ناممکن این اعتقاد من بود نمیدونم شایدم اشتباه فکز میکنم
مامان ناهید
پاسخ
سلااااااااام اره عزیز دلم معلومه که خوب می فهمی حرف زدنهات خیلی خوب هست وانگار زمانی خوب بچه داری کردید ممنونم این حرفها بیشتر منو آرام می کنه وباعث میشه من دیگه برخوردم را با بچه ها بهتر کنم راست میگی بعضی کارها جبران کردنش غیر ممکنه فاطمه جون بازم ممنون که وقت گذاشتید
آجی فاطمه
27 بهمن 93 18:02
نظرم ثبت شد؟سه بار فرستادم ولی پیامی نداد
مامان ناهید
پاسخ
اره عزیزم ثبت شدآخیییییییییی به زحمت افتادی
مامان اعظم
28 بهمن 93 9:53
سلام مامان مهربون عزیزم غمگین نباش. برای همه پیش میاد که گاهی بچه هاشونو بزنن. اما هرگز و هرگز از ته دل و یا محکم نمی زنند که یه مادرند منم بعضی وقتا که فاطمه رو دعوا می کنم اون خیییییییییلی ناراحت میشه و اصلا سیر از گریه کردن نمیشه چون فکر می کرد دیگه دوستش ندارم یه روز بهش گفتم مامان جون من یه وقتایی پیش میاد که زبونم باهات دعوا می کنه و حتی شاید دستم تو رو بزنه اما مطمئن باش مطمئن باش قلبم همییییییییییییشه تو رو دوست داره . اصلا اگه مامانا با دختراشون دعوا نکنن که نمیشه بعد از اون حرفم هر وقت فاطمه رو دعوا می کنم تو گریه بهم میگه مامان هنوز قبلت(قلبت) منو دوس داره؟ منم نمی تونم جلوی خودمو بگیرم و بغلش می کنم
مامان ناهید
پاسخ
وااااااای اعظم جون این پیامت یه جورایی پراز احساس بود موی تنم بلند شد فدای فاطمه بشم که مثل فاطمه من پراز احساس وعاطفه هست راستش اعظم جون من همیشه فکر می کردم شاید فقط من هستم که عصبی میشم وبچه مو دعوا می کنم وقتی مطالب وبلاگهارا می خونم میگم خدارا شکر که مامانا اینقدر با بچه هاشون مهربونن واصلآ دعواشون نمیکنن یه دلگرمی میشه برا من که بر اعصابم کنترل بشم ولی الان می بینم که همه بچه ها کم وبیش اذیت کردنشون مایه اعصاب خوردی مامان باباهاست انشالله خدا به همه ماها صبر بده تا دیگه بچه هارا دعوا نکنیم ومثل من که دخترمو سیلی زدم که الهی دستم بشکنه دیگه این کار بد را نکنیم
مامان اعظم
28 بهمن 93 9:53
قالب جدیدم مبارک باشه خیلی قشنگه
مامان ناهید
پاسخ
ممنون عزیزم اون قالب سینا بود که دیدم تصاویر بالاش پریده نمی دونم از چه سایتی آپلود کرده بودن که پرید منم مجبور شدم عوض کنم ممنون از توجه ات
مامان مبینا
28 بهمن 93 16:07
ناهیدی خصوصی
مامان ناهید
پاسخ
شما خیلی مهربونید عزیزم همینطور که گفتید شما هم مثل خواهرم می مونید مطمئن باش
بابا و مامان
28 بهمن 93 17:16
سلام عزیزم ممنونم از راهنمایی عالیتون اجراش کردم ممنونم از محبت و مهربونیتون عزیزم
مامان ناهید
پاسخ
خواهش می کنم وظیفه بود به نظرم این راه بهتره نهههههه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟بهتر نبود؟
مامان کیانا و صدرا
28 بهمن 93 19:47
فک نکنی من نفهیدم که قالبت عوض شدهولی رفتم سر اصل مطلب و یادم رفت بگمعزیزم سلام خوبین خوشین سلامتین؟شبتونم خوش
مامان ناهید
پاسخ
سلاااااااااام نه بابا شما باهوشید بارها بهم ثابت شده اره دیگه هی باید قالب عوض کنم خوب من تنوع پزیرم البته نه تو همه چیزاااااااااا خخخخخخخخ ولت نمی کنم وعوضت هم نمیکنم خواهر خوبمهااااااا راستی سلام شما خوبید خوشید بهتر شدید دیشب باز می خواستم بیام نت تا بچه هارا خواب کردم دیدم خودم هم خواب رفتم نیمه شب بود سردم شد پاشدم دیدم حتی پتو هم روم ننداختم
مهربوون(محیا)
28 بهمن 93 22:14
سلام ناهید جووون ... ماهگرد گل پسری مبارررررک... عزیزم خب تنبیه اینجوری خوب نی اما خب بعضی موقع ها بچه ها کاری میکنن با آدم که اون لحظه نمیدونی داری چیکار میکنی ... خاله من هم یه پسر 5ساله داره و یه دختر 2ساله و کارمند هم هست و شوهرش هم ی روز در میون 36ساعت تایم کاریشه ... اون شبی که شوهرش نیست واقعا کلافست .. نمیدونی ب کدومشون برسی هرکدوم لج خودشون رو دارن ... خودت رو ناراحت نکن ... بچست دیگه .. باید یاد بگیره ... بزرگ میشه یادش میره ... ب قول مامانم بچه باید بترسه از بزرگترش 😍😍 فدای دل مهربونت مامانی ناهییییییید
مامان ناهید
پاسخ
سلام محیای عزیزم خوبید ؟ اره می دونم من خیلی بدم وبعضی وقتها زود عصبانی میشم سعی می کنم دیگه تکرار نشه اگه هم بشه کتک وسیلی زدن در کار نباشه اگر هم باشه آرام باشه آخه زیاد از خودم مطمئن نیستم نمی تونم قول صددرصد بدمانشالله خدابه خاله ت هم صبر وحوصله بده واقعآ وقتی مرد خونه منزل نباشه نق نق بچه ها بیشتر وهمه ش می چسبن به مامان بیچاره ونمی فهمی به کدمشون برسی من یکیشو می برم دسشویی اون یکی میگه مامان منم..... یکیشون میگه آب می خوام یکی دیگشون میگه برو برا منم بیار همینجوری یکی یکی پشت سر هم باید برم وبیام شب که می خوام بخوابم از شدت خستگی وکمر درد نمی دونم کی خوابم می بره قبلنا شب به زور خوابم می برد الان کسر خواب دارم
مامان مبینا
29 بهمن 93 13:07
به به ناهیدی گوشی نو مباااااارک. اره والله کارای اقایون اصلا قابل پیش بینی نی ولی با این کارش میخواسته ثابت کنه ک خیلی دوست داره. زن ب این خوبی قابل همه جور احترام ومحبتی این ریا نبودش جدی گفتم. چون ک ب فکر جیب شوهرت بودی ونمیخواستی زیاد بهش فشار وارد بشه. بازم مباااااارکت باشه عزیزم
مامان ناهید
پاسخ
ممنون مریم جونم اره دیگه مردها را به این آسونی نمیشه شناخت درونشون وظاهرشون متفاوته نه عزیزم من کجام خوبه اصلآ این طوری نیست شما خودتون خوبید که این فکرُ می کنید همه دوستان من خوبن من لایق این همه لطف ومحبت شما نیستم
الهام مامان علیرضا
30 بهمن 93 0:57
سلام ناهید جون احساست رو درک می کنم و همین طور عذاب وجدانت رو واقعا نمی دونم چی بگم چون در شرایط شما نیستم لابد خیلی ناراحت بودی که با فاطمه جون این رفتار و کردی ولی خب سیلی زدن هم خیلی خطرناکه بهتره زین پس تنبیه بکنی ولی به پشتش بزنی البته می دونی وقتی بچه ها رو تنبیه این مدلی می کنیم به مرور زمان کتک خورشون مَلَس میشه و دیگه از کتک خوردن بیمی ندارند همون محرومش کنی بهتره امروز علیرضا در یک حرکت چرم روی مبل رو کشید و پاره کرد! منم یه لحظه هنگ کردم اول نگاش کردم دیدم خودش هم خیلی تعجب کرده و مشخص بود از روی ندونم کاری این کار و کرده! شروع کردم به غُر غُر کردن و رفتم از آشپزخونه چسب آوردم و همزمان با غُر زدن هام چسبش زدم! با چسب خوب درست نشد و باید بعد از عید حتما بدم بیرون یه روکش دیگه بندازه! ولی علیرضا خودش فهمید رفت تو اتاقش و کلی دچار عذاب وجدان شد! منم همزمان با غر زدن هام تمامِ عواقبِ کارش رو یادآوری کردم! بهش گفتم که تا یک هفته بعد از اومدن از مهد براش آبمیوه نخواهم خرید و اونم هیچی نگفت! حالا از عصر به خرابکاریش نگاه می کنه و مرتب تکرار می کنه که بچه ها نباید به مبل دست بزنند و کار بدیه! اگه همونجا داغ می کردم یا تنبیه اساسی در کار بود شک نکن که حداقل از روی لجبازی دوباره این کار و تکرار می کرد! اجازه بده یک روز بدونِ نوشتنِ تکالیفش بره مهد و با تذکر مربیش خودش بفهمه کارش اشتباهه اگر هم خیلی علاقه نداره اجبارش نکن هنوز برای بچگی کردن وقت داره و زوده که مجبور به انجام تکالیف بشه خیرِ سرم میخواستم چیزی نگم پر چانگی من و ببخش ناهیدم بازم میگم من جای شما نیستم و شاید منم تو اون شرایط همین کاری رو می کردم که شما کرده اید بچه ها رو ببوس از طرف من و 27 ماهگی پسر گلم مبارک
مامان ناهید
پاسخ
سلام الهام جون خوبید ممنون که این قدر وقت گذاشتید الهام جان می دونم خیلی کار اشتباهی کردم عذاب وجدان دست از سرم بر نمی داره من عاشق بچه هامم من خودم از خدا فاطمه ومحمد رضارا خواستم اونوقتها دلم پاکتر بود اعصابم راحت تر یه سری اتفاقها درزندگی در محیط اطراف می افته که آدمو وادار به کاری می کنه که نبایدانجام داد البته اینها همه وسوسه شیطان هست الهام عزیزم من به پای شما نمی رسم ماشالله شما در همه کارهاتون با حوصله وفکر پیش می رید خدا نکنه شما هیچ وقت در شرایط من قرار بگیرید الهام من کسی بودم که وقتی با بچه هام حرف می زدم بهم میگفتن ماشالله به شما چقدر با صبر وحوصله هستید چقدر قشنگ با بچه هاتون حرف می زنید زود بچه ها رامتون میشن اما گاهی من تغییر می کنم میشم اینی که گفتم من اونشب خیلی عصبی بودم خیلی هم خودمو کنترل کردم وعلت پافشاری من برا انجام تکالیف فاطمه، خود مربی بود که مرتب به ما هشدار می داد که با بچه ها هر شب دو سه صفحه درس را تمرین کنیم درساشون فشرده شده برا فاطمه که سال دیگه هم پیش دبستانی باید باشه سنگین وخسته کننده هست منم می خواستم سعی کنم از بچه ها عقب نمونه این شد که بچه مو درک نکردم بعد متوجه شدم ودیدم واقعآ براشون این همه درس که الان باید یه کلمه چند حرفی اونم با صدا واشاره بخونن وباز با صداهای کوتاه وکشیده وقتی بهش فکر کردم مغزم سرد شد با مدیرشون صحبت کردم گفتم واقعآ این هابرابچه هاومخصوصآ فاطمه که الان باید مهد باشه سخته وسنگین می دونم زده شده وتا یک ماه دیگه می خوان روخوانی داشته باشن اونم سوره های قرآن .........الهام به خدا ماندم چی کنم حیفم میاد نیمه راه ولش کنه با بچه ها هم بخواد پیش بره براش سخته حالا تو یه پست همه درسهاشو عکس می گیرم می ذارم ببینید شما که استاد هستید نظرتون چیه باید چکار کنم؟؟ بازم ممنون الهام جون الهام جون این چه حرفیه من همیشه از صحبتهای شما لذت می برم وهمه حرفهاتون یه درس خوب هست برای ما
الهام مامان علیرضا
30 بهمن 93 0:59
ناهید جون گوشی سونی داداشم خریده 700 خیلی هم عالیه
مامان ناهید
پاسخ
الهام جون گوشی خریم ممنون ازتون سامسونگ خریم دیگه گذاشتم بر عهده همسری خودش انتخاب کردومن رفتم پسندیدم و ایشون خریدن منم خیلی زورم میاد زیاد برا یه گوشی هزینه کنم ولی خوب من بیشتر کیفیت عکسش برام مهمه می خواستم گوشی با قیمت کمتری بگیرم که همسرم دیگه خودش زحمتشو کشید وخرید
مامان اعظم
30 بهمن 93 16:10
سلام خواهر خودت و بچه ها همه خوبید عصرتون به خیر و شادی
مامان ناهید
پاسخ
سلام عزیزم شما خوبید بچه ها خوبن ممنون ما خوبیم بد نیستیم همینجور مشغول بچه ها وکارهای منزل وخیاطیم
مامان کیانا و صدرا
30 بهمن 93 18:09
سلام بر ناهید بانو و شبت خوشخواهر جان!بالاخره کدام گوشی پسندیده شد؟؟900 تومنیه؟؟؟700 تومنیه؟؟کدوم خواهر بگو دیگرایشا...به سلامتی استفاده کنین و زنگش براتون بزنگهراستش منم خیلی دوست دارم گوشیمو عوض کنم ولی همسری میفرمایند پول حرام کردن استاصلا من گوشی میخوام به کی بگم؟؟؟
مامان ناهید
پاسخ
سلام عزیزم مرضیه جونگوشی 900 تومانی خریده شد راستش منم خیلی راضی نبودم برا یه گوشی اینقدر هزینه کنم ولی خوب خیلی برنامه ها وکیفیت عکس که برام مهم بود ومی خواستم زیاد بزرگ نباشه که دست وپا گیر باشه همه جوانب را که درنظر گرفتیم این شد که همسری گوشی مورد علاقه منو خرید ومنو ذوق زده کرد انشالله روزی خودت باشه واگه دلت می خواد حتمآ طوری بشه که بتونی بخری فدات بشم حالا که این طور شد دعا می کنم زود به دل همسر شما هم بیفته براتون یکی بهترشو بگیره
مامان مبینا
30 بهمن 93 21:32
ناهیدی ســــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام خوبین؟خوشین؟بچها خوبن؟ ایشالله شب خوش وارامی داشته باشین بــــــــــــــــــــــــــــــــــوس
مامان ناهید
پاسخ
سلام عزیزم مریمی خوبید؟ مبینا جونم خوبه ؟ ممنون شما هم خوش باشید وخوابهای رنگین ببینید راستی مبینا تا ساعت چند بیداره (شبها)
مامان مبینا
1 اسفند 93 16:19
خواهری خوبین؟بچها خوبن؟ مبینا معمولا متفاوته . مثلا یک ماه پیش محال بودش قبل 1بخوابه ولی الان تا 11:30بیشتر بیدار نمیمونه اینجوری خیلی بهتره اخه منم روزا باهاش خیلی خسته میشم اگه زود بخوابه منو باباش هم زود میخوابیم. ولی توی این ی هفته استثنا هم وجود دارهااااااا مثلا سه شب پیش تا ساعت 2بیدار بودش واصلا اصلا هم خیال خوابیدن نداشت با ی مکافاتی ساعت 2:30خوابید خخخخخخخ میبوسمتون عزیزم
مامان ناهید
پاسخ
سلام عزیزم خوبید ببخشید دیر جواب دادم آخه بازم روزها گزفتارم شبها هم تا ساعت 9 گاهی هم بیشتر با فاطمه تکلیفشو کار می کنم بعد هم همسری تو اتاق خواب که می خوابه دیگه سراغ سیستم نمی رم آخه بیدار که شد دیگه بدخواب میشه باید سیستمو جاشو عوض کنم ولی هنوز فرصت نشده برنامه هامو پیاده کنم گفتم توضیح بدم بی ادبی نباشه فدای مبینا جون نمی دونم بچه های این دورو زمانه چرا کم خواب شدن واینقدر دیر می خوابن بچه های منم اگه نبرم بخوابونمشون تا بیدار باشیم اونا هم بیدارن اما برنامه خوابشونو تنظیم کردم باید 9/30 تا 10 بخوابن جز بعضی موارد استثناکه بعضی وقتها 10/30 تا 11 ولی بیشتر اجازه نمیدیم بیدار بمونن این روش خیلی برام خوب شده من تمام لامپهارا خاموش می کنم وخودم هم کنارشون می خوابم خواب که رفتن میام پایین اگه شما هم مبینارا عادت بدید سر ساعت 9/30 تا 10 بخوابونید خیلی راحت میشید صبحها هم سرحال بیدار میشه
♥ایدا♥
1 اسفند 93 17:35
چه دخمل نازی چه پسره نازی به منم سربزیند اپم
مامان ناهید
پاسخ
مرسی چشم
مامان کیانا و صدرا
2 اسفند 93 9:18
خب مبارکهایشا....به سلامتی و خوبی ازش استفاده کنی و گمش نکنی
مامان ناهید
پاسخ
مرسی خواهر جان روزی خودت باشه بهترینهارا بگیری بیای با هم بچتیم
هلیا قلی پور
2 اسفند 93 9:37
سلام لینگ شدید
الهام
2 اسفند 93 10:16
سلام ناهید جون عزیزم اون روز که اومدم علیرضا کنارم بود و مرتب صدام میزد با عجله نوشتم و اگه از لحن نوشتاریم بوی نصیحت می اومد ازت معذرت میخوام البته اینم بگم من بارها و بارها به وب دوستان که سر زدم یه سری از کارها به نظرم اشتباه اومده ولی چیزی نگفته ام ولی علت این که اون روز شروع به ارائۀ راهکار کردم اینه که باهات خیلی احساس صمیمیت می کنم و برام خیلی مهمی دوستم در مورد تکالیف اصلا جلوی خودش نگو که این تکالیف زیاده و نمی تونی انجام بدی چون این طوری حق به جانب میشه و به خودش حق میده تکالیف و انجام نده! اجازه بده سعی خودش رو بکنه و اگه نتونست به مربی بسپار که خیلی حساس نباشه ولی بی تفاوت هم نباشه! حالا اگه فاطمه دلش خواست و دید دوستانش انجام داده اند خودش تشویق میشه و روزهای بعد انجام خواهد داد. میخوام بگم که اصلا از همین ابتدا خودت رو قاطی درس و مشق هاش نکن! می دونم بی تفاوت بودن سخته ولی اگه از الان به زور بنویسه تا ابد همین طوری بار میاد و همیشه باید برای انجام تکالیف مدرسه زور بالای سرش باشه! فقط از دور به تکالیفش نظارت داشته باش وقتی نیست به دفتر و کتاب هاش سر بزن و ببین چه کرده! و اگه اشتباهی دیدی غیر مستقیم براش توضیح بده! این به تقویت قدرت تجزیه و تحلیلش هم کمک می کنه! به نظر من بخاطر این مسأله از مهد نگیرش! بذار راهش رو بره چون اگه الان بخواد نره با خودش فکر می کنه هر زمان بهش سخت بگذره می تونه ادامۀ راه رو نره، ضمن این که مطمئن باش الان دیگه اون سختی ها از یادش رفته باز اگه کمک خواستی می تونی روی من حساب کنی عزیزم
مامان ناهید
پاسخ
سلام الهامی خوبید؟ الهام جون این چه حرفیه هرچی باشه شما با دانش آموزان ودانشجویان بیشتری سرکار دارید تحصیل کرده ترید منم دوست دارم از اطلاعات وراهنماییهای شما استفاده کنم به همین خاطر مشکلات خود وبچه هارا اینجا می نویسم تا اگه یکی مثل شما راهکاری داشته باشه بهم بگه وگرنه در موردش تجزیه و تحلیل نشه چه فایده داره برای گذاشتن این مشکلاتم تو این وبلاگ فدای شما دوست عزیزم که همیشه پشتم وکمک بودید واز راهنماییهاتون استفاده کردم راستش من اومدم کامنتتونو دیدم اما وقت مناسبی نبود که بهت پاسخ بدم خیلی صحبتهاتون موثر بوده وهم تو این دوسه روز بر اعصابم مصلت بودم وخیلی خوب جواب داده ممنونم الهام جون
الهام
2 اسفند 93 10:17
راستی ناهید جان علاوه بر دکمۀ ذخیره خودکار که البته تجربه به من نشون داده زیاد نمیشه روش حساب کرد! می تونی توی یه فایل Word تایپ کنی و بعد بیاری تو نی نی وبلاگ و عکس ها رو اضافه کنی من همیشه همین کار و انجام میدم
مامان ناهید
پاسخ
ممنون الهام جان گاهی وقتها این کارو می کنم اما بعضی وقتها هم مستقیم تو مدیریت این کارو می کنم از این پس تو ورد می نویسم فدت بشم
محمد
3 اسفند 93 9:31
سلام بعضی جنسا قیمتی ندارن اما واقعا کاربردی هستن مثلا وسایل کاربردی آشپزخانه حراج نورورزی فروشگاه اینترنتی تلیپ آغاز شد.[ telip.ir ] تا 30 درصد تخفیف برای تمامی اجناس سایت بمناسبت نوروز
مامان کیانا و صدرا
4 اسفند 93 6:57
سلام.خوبید؟
مامان ناهید
پاسخ
مرسی عزیزم شما خوبید؟؟؟؟؟؟؟؟
مامان مبینا
4 اسفند 93 14:11
این بوسا واسه بچهای نانازی خاله ومامان خانم گلشون
مامان ناهید
پاسخ
مرسی عزیزم مریم جونم
مامان اعظم
4 اسفند 93 19:29
سلام خاهر کجایییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی؟ پیدات نیست
مامان ناهید
پاسخ
سلام عزیزم خودمم نمی دونم کارهای روزمره وتکراری که خودمم نمی دونم نتیجه ش چیه
مامان کیانا و صدرا
5 اسفند 93 8:59
وای ناهیدی!!!!اگه اینطوری بخوان با بچه ها قرآن کار کنند و صامت و مصوت یادشون بدن از درس و مشق و همه چی بیزارشون میکنن.تازه کی گفته بچه تو این سن باید بیاد خونه و تکلیف داشته باشه؟؟؟این اصلا اشتباهه...یادگیری اصلی باید در کلاس انجام بشه نه در خونه!!!حتی در هنگام مدرسه رفتن هم کار بچه در خونه مرور ساده و معمولیه..متاسفانه وقتی میگم مربیان ما کارآمد نیستند همینه دیگه...به نظر من باید به این عزیزان توضیح داده شود که سرگرمی فعلی این بچه ها نقاشی و رنگ آمیزی و در یک کلام بازیه...عزیزم من تا امسال که کیانا کلاس چهارمه 4 ساعت نشستم کنارش؟؟؟چطوری میشه از فاطمه 5 ساله انتظار داشت که بشینه آروم سر جاش و با توجه به وجود محمدرضا جون به کلمات قلمبه سلمبه که هنوز هم مقتضای سنش نیست گوش بده؟؟؟؟این کار فقط در حد خیلی کوتاه و باید در مهد انجام بشه.ببخشید خیلی حرف زدم.روز خوش عزیزم.
مامان ناهید
پاسخ
والا چی بگم مرضیه جون شما کاملآ درست میگید برا فاطمه خیلی سخته اون بیشتر دوست داره بازی نقاشی وکاردستی درست کنه البته این کارها هم انجام میشه اما درسها براش خیلی سخته اما اینا دستور از قم میگیرن اعتراض کردیم میگن بهمون گفتن باید تو این محدوده زمانی مثلآ این مقدار درس تمام شده باشه که اینها هدفشون یادگیری صحیح وحفظ قران روخوانی وروان خوانی هست ما هم گفتیم هدفتون درسته اما این همه تند تند درس میدید بچه گرایش نداره خسته میشه فکر کنم اگه رو بچه ها فشار نیارن وبا حوصله پیش برن خوبه اما یه مدت بود واقعآ هم بچه ها هم والدین وهم خود معلم کلافه شده بویم من که خودم هم داشتم روانی میشدم بعد که صدای همه دراومد وگفتیم اگه اینطور باشه بچه ها از درس وقرآن زده میشن ودیگه نمی ذاریم بیان حالا یه کم درس دادن را متوقف کردن ممنون از راهنماییتون خواهر گلم طبق راهنماییهای دوستان گلم عمل می کنیم انشالله خدا هم کمک کنه صبرو حوصله وپشتکار بچه هارا زیاد کنه چون خیلی دلم می خواد فاطمه حافظ قرآن بشه
بابا و مامان
6 اسفند 93 7:16
عزیزم چند بار اومدم نبودید نگران شدم
مامان ناهید
پاسخ
سلام خواهر خوبم ممنون ببخشید خیلی شرمنده همینطور گرفتاریم انشالله میام پیشتون