محمدرضامحمدرضا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره
فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 28 روز سن داره
پیوند زندگی مشترکمونپیوند زندگی مشترکمون، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 12 روز سن داره

پرنسس وشاهزاده کوچولو مسافران پاییز وزمستان

یه روز شمار دیگر .......یه لحظه غفلت برابر با خستگی مفرط2.....وماهگرد 22 ماهگی

1393/6/26 2:43
نویسنده : مامان ناهید
916 بازدید
اشتراک گذاری

                                   

هییییییس…حواس تنهایی ام را با خاطرات باشما بودن

 

پرت کرده ام…بگو کسی حرفی نزند…بگذار

 

لحظه ای آرام بگیرم…

 

سلام به دوستان خوب وبچه های گلم

 

این پست بقیه پست قبلی وبه اضافه ماهگرد محمد رضا

 

بله عزیز دلم  عددی,اعداد,شماره,رقم,رقمیعددی,اعداد,شماره,رقم,رقمی ماهه شدی

 

با یک روز تاخیرماهگر  عددی,اعداد,شماره,رقم,رقمیعددی,اعداد,شماره,رقم,رقمیماهگیت مبارکValentine smiley 190

 

آسمونی رو دوست دارم که بارونش فقط برای شستن

 

غم های تو بباره... Valentine smiley 074

وحالا این روزها بیشتر از پیش شیرین تر شدی یه کلمه هایی یاد گرفتی

 

که پشت سر هم میگی ،وحالا پسر گنده من الان باید حرف بزنه ولی تازه

 

کلمه هارو داری یاد میگیری هر چندمه من زیاد عجله ندارم ودوست دارم

 

همینطور بچه بمونیبغل

 

شروع کلمات پشت سر هم وهرکدوم که چند ثانیه یادت رفت مکث می کنی

 

ومیگی هِـــــــــــــــــــــــــــه تا یادت بیادزیبا

 

هانی ،...............ماشین

 

دَدَ،..............بیرون

 

اجون،...............آقاجون

 

ماجون،....................مادر جون

 

ترجمه کامل کلمات بالا :با ماشین بریم دَدَپیش آقا جون ومادر جون

 

 بابایی ،

 

آجی،

 

 مامانی،

 

 حاله ،........خاله

 

عمه،

 

عمو، به عمو محمود میگی عمومو

 

داعی،............دایی

 

 ممد(با محمد دایی بهرامی چون خیلی باهاش علاقه وافری دارید)

 

اَلام.........سلام

 

آلو:تلفن

 

پلو

 

آبی........آب

 

دمپایی وکفش..........کَشف

 

تولد...............پَلُد

میگم اسم بابات چیه میگی اممدخنده

 

 و فعلآ بقیه ش یادم نمیاد

 

 دلبریهاتم اینه:

 

وقتی آجی بهت می خوره ومی ا فتی بهم نگاه می کنی به خاطر اینکه

 

وابسته نشی واعتماد به نفس داشته باشی نمیام سراغت مجبور میشی

 

خودت بلند بشی وبعد می دوی تو بغلم آخ که اون لحظه ای که دستت رو

 

نگرفتم چقدر هی قلبم کنده میشه و وقتی تو بغلم میای اونقدر بهم

 

می چسبی واونقدر فشارت می دم که دوباره قلبم سر جاش تند تند

 

می زنهمحبت

 

بیشتر وقتها هم که با عشق نگات می کنم ومیگم عشقم بدو بیا بغلم چنان

 

دویی می کنی که انگار دنبالت کردن میای بغلم وتا زور داری فشارم میدی

 

ویه صدای اِ اِ یی هم از خودت در میاری که یعنی داری تمام زور خودتو

 

می زنی که عشق وعلاقه تو برسونیبغلمحبت

 

البته این کارهای مشترک شما وفاطمه هست آجی هم که دل نازک شده

 

وهمش از دوستم داری یا نداری ؟وعشق شما کیه ؟ومنو بیشتر دوست

 

داری یا داداشی؟ واز این سوالات سخت می پرسه سوالمحبتدلشکسته

 

وقتی بابایی از سر کار میاد با آبجی فاطمه مسابقه می دید با هم بلند میگید

 

بابایییییییییییی ومی دوید بغل بابایی وبوسو ابراز دوست داشتن وآخر عشق

 

وعشق کشیبغلمحبتبوس

 

وقتیم می خواد بره سر کار بدرقه ش می کنید ومی بوسین همدیگه رو وبعد

 

آخرش هم براش بوس می فرستید دیگه جایی برای من نمی مونه دلشکسته

 

همچنان شما وفاطمه بد غذایی می کنید ومنم نمی تونم بی خیال باشم

 

به زور هم که شده چندتا قاشق غذا بهتون میدم دوتاییتون عاشق دال عدس

 

وقلیه اید برخلاف خیلیا که این دو غذا مخصوصآ دال عدس را دوست ندارن ولی

 

بازم خوشحالم که دوتا غذای مقوی رو دوست دارید وتنها غذایی هست که موقع


 

خوردن سر سفره میشینید ومی خواید که خودتون بخوریدخوشمزه

 

خوب دیگه چنتا عکس که خودش میشد یه پست فاطمه خانم رفتن تو گوشیم

 

وهرچی عکس بود حذفش کرد وبعد خودش اعتراف کرد که مامان من یه کار بد

 

کردم ولی تورو خدا دعوام نکن ببخشید نفهمیدم  ومن دیگه جز حسرت کاری

 

از دستم بر نیامدوگفتم حالا که نفهمیدی ایراد نداره وشما هم لووووووووووووسزبان

 

چند روز پیش هم که من وشما وبابایی برای تفریح وآب تنی رفتیم رودخانه ای

 

که اینقدر سر سبزبود وبیشه وسبزه های اطرافش  چشم انداز بود اما با کمال

 


تآسف دیدیم دیگه اونجا از سرسبزی وطراوت خبری نیست از آبی که دو هفته

 

پیش رفتیم  وحسابی توش دست وپا زدیم خبری نبود تعجب کردیم که چه زود

 

رودخانه به این پر آبی خالی از آب شده وبعضی جاهاش هم راکد مانده چنتا

 

عکس گرفتم که فاطمه خانم حذف کردنبدبوغمگین

 

پی نوشت: این نوشته های بالا را چند روز قبل نوشتم ومی خواستم ارسال

 

کنم ولی دیر وقت بود نشد تا اینکه فرداش محمد رضا با یه غفلت من زد همه

 

جارا به گند کشید ومن این چند روز مشغول شستن وتمیز کردن بودم وتمام

 

انرژیم از بین رفت وخستگی وناراحتی جاشو گرفت الانم خسته ام تمام بدنم


 

درد می کنه اما احساس کردم خیلی دیر شده  به شما دوستان هم که وقت

 

نکردم سر بزنم وکامنتهای پر مهرتون را تایید کنم عذر می خوام

 

وباز پی نوشت دیگر : این بقیه پست قبلی که زیاد بود ودوقسمت کردم

 

خوب پست بدون عکس هم صفایی نداره پس بریم سراغ عکسها

 

چند پیش هم که بابایی زنگ زدبه مامانم گفت بچه هارا آماده کن

 

میام دنبالتون میریم پارک مامانم هم از فرط خستگی نا نداشت ولی

 

به خاطر م ا  راهی پارک شد چقدر هم بهمون خوش گذشتآرام

 

 

ابوالفضل پسر عمه سکینه هم وقتی به طور اتفاقی متوجه شدن ما

 

رفتیم پارک امر کردن وبابایی رفت دنبالشون که تو یه روستای نزدیکمون

 

زندگی می کنن اومدن

 

فاطمه  وابوالفضل هم که راهشون یکی نیست اصلآ با هم جور نیستنشاکی

 

 

اینجا هم دعواشون شده آجی میگه برو پایین جلوم دربیا ولی ابوالفضل

 

همچنان نشسته وتکان نمی خوره البته بیچاره تقصیری نداشت مامانم

 

بهش گفته بود بشین می خوام عکستو بگیرمزبان

 

 

.مامانم هم چون خیلی خسته  بودیه دوست خسته مثل خودش را گیر

 

آورده بودم یه گوشه ای نشستن وکلی حرف زدن ومن هم بالاجبار در

 

دامان مامان نشسته بودم تا اینکه عمه سمیه برد ومنو کمی تاب داد

 

البته قبلش مامانم منو برده بود وفیض برده بودممحبت

 

  آجی وپسر عمه هم که همراه بابایی رفته بودن پارک بادی وقایق

 

سواری وکلی بازی کردن مامانم همه  خسته وکوفته حوصله نداشت

 

که از بازیهای فاطمه  عکس بگیره

 

دیروز هم که فاطمه دختر همسایه مون اومده بود با ما کلی بازی کرد

 

آخر شبی بود که اومدن دنبالش ورفتزیبا

 

اینجا هم مشغول تدارکات درست کردن یه کیک خوشمزه هستیم

 

ودوباره طبق معمول رفتیم سراغ کابینت وهمه چیز را بهم ریختیم

 

که مامانم سر رسیدآراممتفکر

 

 

آجی فاطمه دستیار اون یکی فاطمه  هم سر آشپز ومنم هم کارشناس

 

  و مهندس ناظرعینک

 

 

وحالا مشغول خوردن عصرونهخوشمزه

 

 

سیییییییییییییییییبخندونک

 

خوب اینجا هم چون بابایی دیشب کشیک بود وامروز خونه تشریف داشت

 

برای خواب واستراحت این بود که مامانم هم چون از پسِ ما بر نیامد ونتوانست

 

مارا خواب کند در این اتاق مشغول بازی بودیم که کم کم پلکمان سنگین شد و

 

کنار مامانم خوابمان برد ومامان از ترس اینکه من بد خواب بشم وسراغ نی نی

 

که همان می می هست را نگیرم گذاشت خوابم عمیق شد بعد رفتیم در

رختخواب ناز

 

 

اینم هنرنمایی آجی فاطمه

 

قطرات باران گل وسبزه

 

 

ومنم که با جورچینم مشغول بودم که باعث مزاحمت برای آبجی نشومچشمک

 

واما:

دوشب پیش کلی مهمان داشتیم خونه شلوغ بود وما هم کلی بهمون

 

خوش گذشت واینم دوقلوهای حاضر در مجلس ویک عکس افتخاریراضی

 

 

داداش منو می زنیسبز

 

 

حالا بگیر پُفففففففففففففف .......بگیرزبان

 

آععععععععععع یواشتر هیپنوتیزم

 

 

دیروز که دعوت بودیم خونه آقا جون بابای مامانی،بازم دوقلوها هم بودن

 

ولی عکس جالبی نتونستیم ازشون بگیریم

Valentine smiley 119Valentine smiley 119Valentine smiley 119Valentine smiley 119Valentine smiley 119Valentine smiley 119Valentine smiley 119

عاشقترین ما موش کوریست که زیبایی جفتش را چشم بسته باور دارد.

پسندها (4)

نظرات (80)

بابا و مامان
26 شهریور 93 8:59
22 ماهگیت مبارک عزیز دلم
مامان ناهید
پاسخ
ممنون خاله جون مهربونم دوستت دارم
بابا و مامان
26 شهریور 93 9:16
مامان جون کارای این دو تا وروجک خیلی شبیه کارای دو تا وروجک خودمه خیلی دوستشون دارم ایشالاه همیشه سالم و سلامت باشند
مامان ناهید
پاسخ
راست میگی منم دقت کردم فدای بچه های نازت بشم محمدرضا بعضی وقتها عروسک بازی می کنه تازه لباسشو می زنه بالا عروسکشو به خودش می چسبونه بعد با دهنش صدای شیر خوردن در میاره وااااای یادم نبود اینو تو پستش بذارم
بابا و مامان
26 شهریور 93 9:17
فدای این دو تا نازی قشنگم بشم که چقدم شبیه همند راست راستی از اون دوقلوهای خیلی شبیه همند
مامان ناهید
پاسخ
خدا نکنه ولی مامانش میگه مثل هم نیستن خوب گه نگاهشون کنی امیر حسین هم آرومیش وهم شکل چهرهش مثل داداشمه وعلیرضا مثل مامانش اما یه چیزی زنداداشم دختر داییم میشه وداداشم وزنداداشم خیلی شبیه داییم هستن پس نتیجه اینکه داداشم وزن داداشم خیلی به هم شبیهن قبل از اینکه بچه هاشون دنیا بیان فکرشو می کردیم مثل هم باشن نمی دونی چقدر دوست داشتنین ولی بد عکسن هر عکسی ازشون می گیرم خیلی بد میشن مثل خودشون نمیشن بذار از دوربین با کیفیت که داداشم داره ازشون عکس بگیرم بذارم
بابا و مامان
26 شهریور 93 9:18
اون قل سومشون که اون بغل خوابیده عشقه منه
مامان ناهید
پاسخ
فدات بشم خدا عشقاتو برات نگه داره
بابا و مامان
26 شهریور 93 9:19
عزیزدلم همیشه شاد باشید و سلامت و ایشالاه به زودی اینجا بنویسید بلاخره محمد رضا جون یاد گرفت چه عنوان لذت بخشیه درسته مامان
مامان ناهید
پاسخ
آره یعنی کی میشه؟یادم باشه این عنوانو به خاطرم بسپارم ممنون گلم
بابا و مامان
26 شهریور 93 9:27
دوست داشتم همین حالا بیام چت اما پارسا بیدار شد حتما تو فرصت بعد میام باهاتون حسابی گپ می زنم دوستتون دارم خیلی خیلی زیاد
مامان ناهید
پاسخ
ممنون عزیزم فدات بشم منم دوست دارم منم همچنان برام کار پیش اومد تفاهم را حال کن بعدآ میام کامنتهای پراز انرژیتون را تایید می کنم ممنون گلم
اقازاده
26 شهریور 93 10:14
وای ماشالله دوقلوها بزرگ شدند و چقد شبیه همن
مامان ناهید
پاسخ
ممنون اره شبیه همن چون بابا ومامانش هم شبیه همن وبابا مامانش شبیه دائیم یعنی بابای زند داداشمن شد یه معما خخخخخخخ
اقازاده
26 شهریور 93 10:15
22 ماهگیت مبارک عزیز دل خاله
مامان ناهید
پاسخ
قربونت برم
مامان اعظم
26 شهریور 93 11:16
سلام ناهیدجون. برازجان؟ من به اونجا دسترسی اصلا ندارم. فکر کردم جای خاصی توی شهر بوشهره. حالا بازم میگردم. اگرم پیدا نشد اشکال نداره. آره ما طرفای دلوار میشینیم و تو خود شهر بوشهر دیگه نیستیم. ممنونم عزیزم. زحمتت دادم
مامان ناهید
پاسخ
آره برازجان راستی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دلوار می شینین؟ منم دلوار اومدم
مامان اعظم
26 شهریور 93 11:18
محمد رضا جووووووووووون 22 ماهگیت مبارک باشه خاله. ایشالله جشن 22 سالگیت و بعدم 220 سالگیت در کنار ندیده هات
مامان ناهید
پاسخ
ممنون گلم فدای خاله مهربونم
مامان اعظم
26 شهریور 93 11:24
هانی دد اجون ماجون فکر کردم یه جمله ی چینیه فدای حرف زدن محمدرضا که چه شیرینه به خدا. روی ماهشو ببوووووووووووس
مامان ناهید
پاسخ
اره از هر کشوری یه کلمه گرفته این شده فکر کنم آخرش یه چیزی تو مایه های چینی ژاپنی بشه
مامان اعظم
26 شهریور 93 11:25
حتما ب بچه ها تو پارک خیلی خوش گذشته. ایشالله همیشه به خوشی باشید ناهید جون
مامان ناهید
پاسخ
به بچه ها خیلی زیاد ولی به من نه چونکه از خستگی کم مونده بود تو پارک دراز بکشم بخوابم ممنون اعظم جون خوشگلم
مامان اعظم
26 شهریور 93 11:27
کیکه نوش جووونتون بچه ها. . . آخییییی محمدرضا چقد ناز خوابیده. مثه فرشته ها شده . . دعوای اون دوقلوها نازنین خیلی باحال بود
مامان ناهید
پاسخ
جات خالی خاله چون ساندویچ بود مامانم مدتیه رو دور کیک درست کردن خارج شده
مهسا خانوم
26 شهریور 93 11:38
سلام خالهههههههه اخییییییییی ایلیای ماهم میگه اجون ماجون خخخخ واقعا که بچه ها دنیای دیگه واسه خودشون دارنااااااااا عکسا زیبا بود. واما: موباررکه 22 ماهگییییییییییی
مامان ناهید
پاسخ
فدای ایلیاممنون مهسا جان
بابا ومامان
26 شهریور 93 16:27
عزیز دلم فدای اون حرف زدنات عزیز دلم
مامان ناهید
پاسخ
خدا نکنه خاله جون
الهام مامان علیرضا
26 شهریور 93 18:20
22 ماهگیت مبارک عزیزم
مامان ناهید
پاسخ
ممنون خاله جان خوبید؟ خوش آمدید انشالله که بهتر شدید
الهام مامان علیرضا
26 شهریور 93 18:24
ماشاله به محمد رضا جون که به سرعت داره پیشرفت می کنه خدا رو شکر دایره لغاتش داره میره بالا و خوبه که با آبجی خیلی خوب بازی می کنند ناهید جون به فاطمه برس به نظر من حساسیتش بی مورد نیست مرتب بهش بگو دوست دارم و ازش تعریف کن پسرها زیاد تو این قید و بندها نیستند اگه به محمد رضا محبت کنی ولی بهش نگی هم چیزی نمیشه ولی به فاطمه حتما بگو و زیاد بگو تا وقی حساسیتش کم بشه. تو این برهه زمانی نیاز به محبت بیشتری داره
مامان ناهید
پاسخ
ممنون الهام جون شماراست میگید من می دونم بچه های نازمو قربانیه گرفتاریها وکارای زیادم کردم وهر سفارش ونصیحت شما یه تلنگری هست برای اینکه بیشتر هواشونو داشته باشم ممنون الهام جون همشه مایه دلگرمی بودید
الهام مامان علیرضا
26 شهریور 93 18:24
خوبه که هوا کمی خنک ترشده و بچه ها می تونند برن پارک وو بازی کنند
مامان ناهید
پاسخ
الهام جون برای ما کمی خنک شده حسابشو کن الان هوامون 40 درجه هست میگیم خنک شده حالا گرمامونو در نظر بگیر که چند درجه بوده الان 40 درجه هوای به نصبت خوبمون هست
مامان سوده
27 شهریور 93 1:20
خصوصی
مامان ناهید
پاسخ
اومدم عزیزم
مامان سوده
27 شهریور 93 1:33
چقدر این جمله اخرت قشنگ و تامل برانگیز بود...
مامان ناهید
پاسخ
ممنون سوده جون
دختربهاری
27 شهریور 93 1:49
22ماهگیت مبارک عزیزم
مامان ناهید
پاسخ
ممنون گلم
مامان کیانا و صدرا
27 شهریور 93 6:49
سلام ناهید جونم.شما شب زنده داری و من کله سحر خیزفدات شم دیشب سر شب اومدم برای خوندن این پست همون لحظه جناب همسر قصد سیر در اینترنت داشتن و مجبور شدم کرسی گردان را به ایشان بسپرم.خخخخخخخخخخخخواسه همین گلکم الان اومدم پیشت.این چند روزه درگیر نی نی خواهر کوچیکه بودیم و باید به حکم خواهر بزرگتر بودن هواشو داشته باشیمخلاصه عزیزم بازم مثل همیشه منو شرمنده ی مهربونیت کردیتشکر فراوان بابت هدیه ای که برام گذاشتی فقط گلم یادت رفته کد رو پیست کنی.البته میدونم از خستگی بودهبازم ممنونم
مامان ناهید
پاسخ
سلام گلم خوبید خانم سحر خیز خوش به حالت کار شما درسته نه کار ما از صبح تا حالا نه تونستم درست بخوابم ونه کاری انجام دادم که نتیجه ش مطلوب باشه هروقت اینطوری میشه از خودم بدم میاد به هر حال همش را باید انداخت تقصیر بچه ها خخخخخخخخ خوبه که بچه هست وگرنه این همه ندامتکاری را به گردن کی می انداختیم دیواری کوتاهتر از اینا پیدا نمیشه دیگهعزیزم هروقت بیاین قدمتون بر چشم عزیزم نی نی نو هم مبارک انشالله به سلامتی روزی خوت باشهخدا مرگم بده یعنی اینقدر مطمئن بودم که کدرا گذاشتم شیطونه میگه یکی یواشی اومده پاکش کرده عزیزم دوباره برات می فرستم دیگه اون کد را ندارم دوباره می سازمشرمنده چیه خجالتم نده وظیف هست من دوستتون دارم بدون هیچ چشم داشتی
مامان کیانا و صدرا
27 شهریور 93 7:01
ناهیدی ماشا...دوقلوها کفتری شدنهزار ماشا....حتما اسپند دود کنین براشون.ایشا...همیشه سالم و سلامت زیر سایه مامان و بابا.اینا دوقلوهای داداشتونن دیگه...من که اشتباه نکردمامان از دست این پسر کوچولو که گند زده به اعصاب مامان و دست و پای مامان و شست و شوباور کن درکت میکنم ولی چیکار کنیم؟؟؟دیروز باز پسری ما بعد از چند قطره یادش اومده و با نگرانی اومده مامان جیش دارم.فکر کنم لیختهخب من چیکار کنم؟؟؟؟؟از کم آبی میگی... ایشا...یه پستم من دارم و به همین خشک شدن همه رودخونه ها اشاره دارهواقعا وحشتناکهخلاصه ناهیدی جونم ایشا....شما و خانواده هم همیشه شاد و سلامت باشین.راستش کتریمون ترکید برم سراغ چایی....بفرما خواهر جونم....
مامان ناهید
پاسخ
ممنون عزیزم ایشاللهخوبه که شما مامانای کل در کنارمون هستید پس صدرا جون هم همچنان جیشش را نگه می داره این دوره هم می گذره عزیزمبرو گلم کتریت ترکید
سوگند ❤سپیده
27 شهریور 93 10:15
واااااااااااااای خاله من دلم برات خیلی تنگ شده بود...خیلی زیاد...ممنون از این که به فکرم بودی.. وای ماشالله ماشالله چه قدر بزرگ و ناز شدن... یه اسفند براشون کن حتما حتما حتما....
مامان ناهید
پاسخ
سلام سوگند جون فدات بشم کجایی خوب من خیلی وقت اومدم وبت کامنت برات گذاشن پَالان دریافت کردی منم دلم برات تنگیده بود ......ممنون عزیزم
زندگی از آ...تا...ی
27 شهریور 93 10:15
از آ...تا...ی زندگی در زندگی از آ...تا...ی طرز تهیه انواع غذاهای ایرانی و بین المللی، شیرینی پزی، خانه داری، درمان های خانگی،هنرهای دستی، بیماری های زنان و مشاوره ی خانواده و ازدواج در سایت زندگی از آ...تا...ی. با لینک کردن سایت برای همیشه به مفیدترین لازم برای زندگی دسترسی داشته باشید.
مامان کیانا و صدرا
27 شهریور 93 22:35
ناهید جونم کد رو یکی میدزدهنمیاد خواهر جونم
مامان ناهید
پاسخ
خدا مرگم بده از تعجب شاخم داره میزنه بیرونکی همچی جراتی کردهآقا دزده بد می دونم چکارت کنم مچتو می گیرم
مامان کیانا و صدرا
28 شهریور 93 9:41
سلام ناهید جونم.فدای محبتت بشم مناگه ممکنه برام بفرست به ایمیلی که بهت میدم.و بدون کاملا بهت اعتماد دارم گلم.از اون نظر که گفتی
مامان ناهید
پاسخ
خدا نکنه.......باشه میام بهت میگم.......عزیزم اعتماد داشته باشید یا نه این حق شماست من فقط پیشنهاد دادم منم دوستتون دارم
مامان کیانا و صدرا
28 شهریور 93 9:44
ناهید جونم برو خصوصی عزیزمنمیدونی از اینکه همچین دوستی پیدا کردم چقدر خوشحالم
مامان ناهید
پاسخ
باشه .......منم خوشحالم شما خودتون خوبید من کجام خوبه
مامان کیانا و صدرا
28 شهریور 93 13:22
ناهید جونم خصوصی داری گلم
مامان ناهید
پاسخ
باشه عزیزم هرچی شما بگید اطاعت امر
بابا و مامان
28 شهریور 93 17:39
عزیزم لطفا رمز
مامان ناهید
پاسخ
سلام گلم شرمنده عزیزم چیز خاصی نبود یه کد برا یکی از دوستان گذاشتم که برداره قرار شد بعد حذف کنم که الان حذف شد فدات بشم ببخشید
مامان کیانا و صدرا
28 شهریور 93 18:00
سلام.من دزدیدمشفدات شم گلم.ممنونم از اینهمه زحمتی که به خاطر من کشیدینموفق شدیم
مامان ناهید
پاسخ
سلام خدارا شکر می دونی قبل از اینکه بیام داشتم می گفتم اگه اینبار هم نشد می ذارم تو تنظیمات وبلاگ خودم رمزکاربریمو بهت می دم بیای ازم بدزدی وببری که دیگه خدارا شکر موفق شدیمکاری نکردم عزیزم
مامان سوده
28 شهریور 93 19:21
سلام گلم اگه اشکال نداره من رمز میخوام
مامان ناهید
پاسخ
سلام عزیزم ببخشید من این کامنتتونو ندیدم پستوحذفش کردم چیز خاصی نبود من یه کد می خواستم برای دوستم بفرستم هرچی براش کامنتش می کردم به طور عجیبی نوشته های من بود ولی کد نبود این بود که تو پست خصوصی گذاشتم برداشت انشالله این کد که میکس عکس هست را برای شما درست می کنم کدشو می ذارم تو یه پست خصوصی جبران می کنمراستی کیبورد درست شد فیششو جابه جا کردم با دعای شما درست شد
مامان کیانا و صدرا
29 شهریور 93 7:19
سلام ناهیدی.من دارم میرم مردسه مونولی پستمم گذاشتم کامنتمم زدم کتریمم گذاشتم و چاییمم باید دم کنم و خلاصه کارها کردم خواهربعله دیگه ما رفتیم فقط اومدیم بگیم اوووووووووووول همون اول خودمونفعلا بای دوست گلم مواظب خودتون باشین و روزتون با شکوهاینو تازگیا یاد گرفتم
مامان ناهید
پاسخ
سلام وعصر به خیربه سلامت عزیزم...........آفرین به شما که همیشه اولیدخدانگهدار شما هم مواظب خودتون باشید
فایضه مامانه عسل
30 شهریور 93 0:09
مبارکه عزیزم .... ماشالله خاله ... قربونه حرفای نازت
مامان ناهید
پاسخ
ممنون فایضه جون خوبید ببخشید من حسابی گرفتار شدم نتونستم بیام گلم
مامانی ماهان جون
30 شهریور 93 9:27
سلاااااااااااااااااااام ناهید عزیزم و نازدونه های خوشگلششششششششششش
مامان ناهید
پاسخ
سلام عزیزدلم خوبید آخ عزیزم ببخشید این چندروز خیلی گرفتارم حال خودم ومحمد رضت خوب نیست خودم از خستگی زیاد مریض شدم محمدرضا هم دوباره این اسهال لعنتی اومده سراغش فعلآ زیاد وقت نمی کنم بیام نتمن الان این شکلیمممنون از این که اومدید وعذر می خوام که دیر چواب دادم
مامانی ماهان جون
30 شهریور 93 9:29
ناهیدی جونم امروز انتخاب واحد دارم عاخه دانشگاه قبول شدم میرم دانشگاه ،،نرسیدم کامنتامم تائید کنم ،بعدا مفصل میام پیشت..فقط برا اون خصوصی که گفته بودم اومدم پیشت..بیا خصوصیبا لبخندم بیاااا
مامان ناهید
پاسخ
به به ،به سلامتی من فکر کردم خودت دانشجو بودی یا اینکه حالا داری ارشد می خونی نه ؟مبارک باشه خصوصیت هم کلی تو حلق وچشم وگوشم کلی خندیدم اگه من بودم از خنده باید می بردنم بیمارستانی تیمارستانی یه جایی بیچاره چقدر هم لیلون جک هست عجب روحیه ای داره
مامان امیرصدرا
30 شهریور 93 16:10
سلام خدا حفظشون کنداین خواهر و برادر را انشالله چنان صحبت کند که بعدا این روزها را دوباره بخواهی وقتی که دوتا بچه پشت سر هم هست به نظر من به اولی باید بیشتر توجه کنی چون که بیشتر درک میکنه عکس ها هم خیلی قشنگ بود
مامان ناهید
پاسخ
سلام عزیزم ممنون ..اره باهات کاملآ موافقم
مامان اعظم
30 شهریور 93 23:47
___¤¤¤¤¤¤¤¤____________¤¤¤¤¤¤¤¤¤ _______¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_______¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ _____¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤__¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ___¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_______¤¤¤¤¤ __¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_________¤¤¤¤ _¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤________¤¤¤¤ _¤¤¤¤¤¤¤¤ مهربون همیشگی ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_____¤¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤___¤¤¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ من آپم ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_¤¤¤¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ گذری ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ نیم نگاهی ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ _¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ نظری ¤¤¤¤¤¤¤ __¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ____¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ______¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ _________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ____________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ______________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ _________________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ___________________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ _____________________¤¤¤¤¤¤ ______________________¤¤¤¤ _______________________¤¤ سلام مامان خانم عزیز
مامان ناهید
پاسخ
سلام عزیزم ببخشید حال خودم ومحمد رضا خوب نبود دیر پیامتو دیدم ..........اومدم
مامان کیانا و صدرا
1 مهر 93 18:12
سلام خواهری.منم این روزا نبودم صدرا چنان مریض شد بچم که نگو و نپرسخوشبختانه الان یه نمه بهتره و لااقل راه میرهطفلی محمدرضا دوباره مشکل اسهالش برگشته؟؟؟؟بابا تا میان جون بگیرن این ویروسهای لعنتی سرو کله شون پیدا میشه...ایشا...زودتر خوب خوب بشه و خودتم عزیزم اینقدر خسته نکن برات خوب نیست خواهر جونمامیدوارم زودتر هر دو تون با نشاط و خوشحال بشین
مامان ناهید
پاسخ
سلام عزیزم خوبید؟ پس شما هم گرفتار بودید امیدوارم زود صدرا جون حالش خوب بشه ممنون همچنین شما
بابا و مامان
3 مهر 93 9:29
عزیزم خسته نباشی ایشالاه عزیز دلم به زودی خوب میشه
مامان ناهید
پاسخ
ممنون فدات بشم انشالله .....خدارا شکر فعلآ بهتره اگه دوباره شروع نشه
مامانی ماهان جون
3 مهر 93 9:34
سلام ناهید جونم و دو تا کلوچه های خوشمزش
مامان ناهید
پاسخ
سلام وصد سلام به آیسان جون وماهان مهربونم
مامانی ماهان جون
3 مهر 93 9:34
منتظر ادامه پست قبلی بودم
مامان ناهید
پاسخ
اینم بقیه ش البته خلاصه نویسی شدممنون که منتظر بودید
مامانی ماهان جون
3 مهر 93 9:39
فرهنگ لغاتتو قربون محمد رضا جونممممممممممممم
مامان ناهید
پاسخ
خدا نکنه عزیز دلم
مامانی ماهان جون
3 مهر 93 9:41
آخی چه احساسیه اون لحظه که محمد جونم میاد تو بغلت و تو محکم فشارش میدی...عنده مادرانگیییییییییییییییییییییییییی
مامان ناهید
پاسخ
اره عزیزم فکر نکنم با هیچ احساسی بشه مقایسه ش کرد
مامانی ماهان جون
3 مهر 93 9:42
ای فاطمه ناقلا دوستم زحمت کشیده این همه عکس گرفته شما زدی همه رو حذف کردی..هر کی تو خونه یه دونه از این ناقلا ها داره وااااا
مامان ناهید
پاسخ
اره به گفته خودت اولاد نا خلف
مامانی ماهان جون
3 مهر 93 9:46
ایشالله همش به خوشی و پارک و خوش گذشتن...قربون ناهیدم بشم که با این همه خستگی بخاطر بچه ها اومده پارک
مامان ناهید
پاسخ
ممنون عزیزم فکرشو کن منی که عاشق خوشگذرونی وبیرون رفتن بودم با یک اشاره خودمو بیرون می دیدم ولی الان نای رفتن به بیرون ومسافرت وجاهای دیگه را ندارم فقط اگر به خاطر بچه ها باشه که از خود گذشتگی کنم
مامانی ماهان جون
3 مهر 93 9:48
چه آشپز باشیها و کیک پزای ناااااااااااااااازی..مهندس ناظرو قربووووووووون
مامان ناهید
پاسخ
اره عزیزم کار هرروزشون هست ببینیم آخرش چی میشن
مامانی ماهان جون
3 مهر 93 9:50
واااااااااااااااااااااای هزار ماشالله دو قلوها چقد بزرگ شدن
مامان ناهید
پاسخ
اره فداشون بشم اون علیرضا کلی شیطون وناقلا شده و امیر حسین هم که آروم وتو لاک خودشه چقدر دوست داشتنی هست این امیر حسین چون آرومی ومظلومیتش به داداشم رفته
مامانی ماهان جون
3 مهر 93 9:54
راستی گلم خودت و محمد رضا جونم چطورین..خوب شدین ایشالله عزیزم..نگرانتونم
مامان ناهید
پاسخ
خدارا شکر از بهتریم چه بهران سختی را این چندروز پشت سر گذاشتیمفدات بشم
مامان کیانا و صدرا
3 مهر 93 15:45
سلام خوبی خواهر؟بچه ها چطورن؟
مامان ناهید
پاسخ
سلام عزیزم خدارا شکر بهتریم ببخشید دیگه نتونستم بیام بهتون سر بزنم صدرا جون چطوره خوبه حالش خوب شده
مهسا خانوم
3 مهر 93 20:54
خدا منو بکشه .فقط همینـــــــــــــــــــ بوخودا خبر مبر نداشتم مریض شدین.اگه میدونستم تا خونتون میومدم. ای فاطمه بلا.الان میام برات.وقتی شما سرمامیخوری مامانی ازت پرستاری میکنه.اونوقت بزار ببینم شما الان که مامی جونت سرماخورده ازش پرستاری کردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!! ها؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! خاله جون گفته بودی قهر؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اخه قهرم به چی اومده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نه بابا.هه.قهر کیلو چنده؟؟؟؟؟؟؟؟؟ مگه روانی باشم با شما قهر کنم. درمورد وبلاگه.بخدا 6بار پاشدم رفتم توش نمیاره که نمیاره.دوباره رفتم.ولی نشد فاطمه خانوم از مامانی مواظبت کنیاااااااااااااااااا خاله جون راستش من یکمی از این که مهر شروع شد حالم گرفته.واسه همونه که نمیومدم بهتون سر بزنم. فعلا بای بای.امیدوارم زود تر خوب بشین دوتاییتون. ماچ موچ.میدوستمتون فراوووووووووووون.
مامان ناهید
پاسخ
سلام مهسا جان گل خدانکنه این چه حرفیه عزیزم انشالله همیشه سالم باشید......خدارا شکر که ناراحت نیستی گفتم مدتیه نیومدی نکنه ازم دلخور باشی چون مهسا خانم نمیشد که پیش ما نیاد ......عزیزم سرما نخورده بودم از خستگی بود که حالم خوب نبود خدارا شکر با استراحت بهتر شدم فاطمه هم که فقط می گفت مامان من دوست ندارم بمیری خخخخخخخخخخخ چرا ماه مهر که خیلی ماه خاص وبا حال وپرااز انرژیه من چقدر مهر را دوست دارم ولی حیف خونه نشینمخدانگهدارت عزیزم
مهسا خانوم
3 مهر 93 21:10
سلام خاله عشقم تو وبم نظر دادی بودی. منم برای اینکه این مدت دلگیربودی ازم. اومدم جبران.این ادرسی که جای ادرس وب گذاشتم رو برو ببین تقدیم به توووووووووووووووووووووووووو
مامان ناهید
پاسخ
سلام گلم نه عزیزم دلگیر کدومه من عاشق شما دوستان نازم هستمدااااااااای چه شکلات بستنی خوشمزه ای ممنون عزیزم
مهسا خانوم
4 مهر 93 9:52
خاله دوباره رفتم نششششششششد اخه چراااااااااااااااااا نمیشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟// راستی کامنتام کو؟
مامان ناهید
پاسخ
چرا نمیشه خوبمیشه توضیح بدید چه جور وارد میشید ودوباره رمز وکاربری را برام بذارید ببینم درسته یا نه؟
مامان کیانا و صدرا
4 مهر 93 10:04
سلام عزیزم.ممنونم از اینکه اومدی و وقت گذاشتی گلمایشا...سر فرصت میام پیشت
مامان ناهید
پاسخ
سلام گلم خواهش می کنم وظیفه بود هر بیای قدمت روی چشم
مامان اعظم
4 مهر 93 11:50
سللام مامان ناهید عزیز آخی عزیزم. خدا قوت. نه بابا خواهش می کنم بالاخره شما هم گرفتار بودید. منو هم ببخش که دیر کامنتا رو تایید کردم. آخه همسری دوم مهر عازم حج تمتع شد و ما هم این روزا حسابی درگیر بودیم. اصلا فرصت نت اومدن نداشتم. گفتی محمدرضا اسهال گرفته؟ الان بهتر شده؟ حتما خودت هم خیلی خسته شدی. ان شالله محمدجون زودتر خوب بشه خیلی گلی که با این اوضاع و احوال باز هم اومدی پیش ما. یه دنیا ممنونم
مامان ناهید
پاسخ
سلام اعظم جون خوبید فاطمه ناز خوبه؟انشالله به سلامتی سفری بی خطر داشته باشن وبه سلامتی برگردنمحمد رضا را این بار دکتر نبردم خودم شدم دکترش گفتم دیگه بچه مو دکتر به دکتر نکنم خدارا شکر الان که خوبهاره خیلی خسته شدم فکر نمی کردم اینقدر ابرژین کن باشه در مقابل کارهای خیاطی وبیماری بچهعزیزم وظیفه هست شما منو ببخشید که دیر میام پیشتونفاطمه جونو ببوس نی ی را هم یه دستی روش بکش به جای من ونازش کن فداش بشم
اقازاده
4 مهر 93 15:42
ابجی جونم چرا اینقد دیر به دیر میای نمیگی اینجا خیلی ها منتظرتن
مامان ناهید
پاسخ
سلام خدیجه جون فدات بشم ببخشید راستش اوضاع خیلی به هم ریخته بود ایام مهر بود وکلی کارسرم ریخته بود از این به بعد انشالله که تاخیر نکنم ممنون که منتظرم بودید فداتون
مهسا خانوم
4 مهر 93 22:09
خاله جون ببخشید اگه کم بهتون میسرم. اخه اعصاب مصابم شده =-0 پاشدم با کلی ذوق وشوق واسه شنبه برم حموم. اتفاقا رفتم .زیر دوش که ایستادم یهو فهمیدم ی سوسک از پنجره اومد تو. منم اینجوری شدم نزدیک بود جییییییییییغ بزنم.ولی جلوی خودمو گرفتم. ی حموم مسخره وباترس کردم اخه سوسکه همش جاعوض میکرد. الانم از حموم درومدم اعصابم خراب شدهههههههه
مامان ناهید
پاسخ
آخی عزیزم این حشرات موذی چرا دست از سرت برنمی دارن هرروز یه چیزی میفته به جونت با لنگه دمپایی حسابشونو برس من که اگه ببینم تا نکشتم دلم آروم نمیشه آخه نکشیم همینجور پرو میشن وهی دوروبرمونن چندروز پیش یه مارمولک کوچولو تو اتاقمون بود با جاروبرقی کارشو ساختم ایشششششششششششششششششششششش چقدر چندش آوربود بدم میاد سوسک هم که کثیف ترش نیست بکش مهسا جان اصلآ نترس
مامان النا
5 مهر 93 12:09
هنر فاطمه جون خیلی قشنگه.
مامان ناهید
پاسخ
ممنون عزیزم
مامان النا
5 مهر 93 12:10
دوقلوها هم باحال بودن.
مامان ناهید
پاسخ
مسسسسسسسسسسسسسسی خاله مهربون
مامان النا
5 مهر 93 12:11
22 ماهگیت هم مبارک عزیزم.
مامان ناهید
پاسخ
ممنون عزیزم
مهسا خانوم
5 مهر 93 12:53
خاله دقیقا همونجوری که خودت گفتی میرم توش. نمییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییشه برممممممممممم اخه چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
مامان ناهید
پاسخ
ولا من دیگه نمی دونم چی شده راستی مرورگرتو عوض کن با یه مرورگر دیگه برو شاید درست بشه
مامان کیانا و صدرا
5 مهر 93 15:59
سلام ناهیدیخواهر باید آپ کنی دیگه....پاشو وقت کاره
مامان ناهید
پاسخ
سلام عزیزم ممنون از محبتت راستش خودم هم خیلی دلم می خواد آپ کنم ولی وقت مناسب گیر نمیارم امروز یه عروسی دعوت شدیم داشتم دنبال مدل یه مانتو می گشتم اگه پیدا کنم فردا وپس فردا بیشتر وقت ندارم باید بدوزم بازم قید آپ کردن را زدم آخه من خوشم نمیاد مانتو یا لباس را دوبار تو یه مجلس بپوشم بخاطر اینه که مجبورم یکی دیگه بدوزم اعصابم خورد شده که چرا دیر دعوتمون کردن برا فاطمه هم که وقت نمیکنم بدوزم به زودی میام آپ می کنم قربون مهربونیت عزیرم
اقازاده
5 مهر 93 18:33
عزیزم برنامه آیه که رو گوشیمو نصب کردم دوستان از طریق واتس اب برام فرستادنش میخوای اسمشو میدم برو دانلود کن انشالله که بشه
مامان ناهید
پاسخ
ممنون عزیزم از محبتت من سر در نمیارم کاش میشد رو کامپوتر داشته باشم ولی رفتم نشد حالا به خواهرم میگم شاید سر دراورد
آقا زاده
5 مهر 93 18:38
دوستم این فرستاد ما خودمون دانلود و نصبش کردیمcymera
مامان ناهید
پاسخ
ممنون خدیجه جون راستش من رفتم سایتش ولی سر در نیاوردم که چه جور باید تو گوشیم نصب کنم ممنونم گلم
مهسا خانوم
5 مهر 93 19:18
سلام خاله. اپ مهم کردم بیا حتما ادرسمو گذاشتم
مامان ناهید
پاسخ
اومدم عزیزم
مامانی ماهان جون
6 مهر 93 9:21
سلام ناهیدم ..من الان یه پستچی امیه نامه از نوع کامنتی برات دارم زودی بیا امضا بده نامتو بگیر خواهرم هزار تا کار دارم
مامان ناهید
پاسخ
سلام آیسان خوبی ای فدای شمادوست گلم از کجا می دونستی من عاشق نامه ام برو که اومدم با سرعت باد
مامانی ماهان جون
6 مهر 93 9:21
خخخخخخخخخخخخ من عین پیام نگاری رو برات میزنم...رسید بهم بده
مامان ناهید
پاسخ
مسییییییییییییی گلم چشم به روی چشم
مامانی ماهان جون
6 مهر 93 9:22
آيسان جون يه پيامي دارم واسه ناهيد جون . ناهيد جون اين آيسان يه نوني گذاشته تو دامنم كه روزي صد بار ميخوام برم انصراف از تحصيلم رو اعلام كنم . ناهيد جون نميدوني كه اين آيسان چقد نامرده . با هم همكلاس و هم رشته شديم اما خودش در يه دانشگاه ديگه و منو با يه نفر همكلاس كرده كه چي بگم از احوالم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ . . ((از طرف نگار جونی))
مامان ناهید
پاسخ
نگار جونم سلام اول قبل از همه چیز ممنون که برام پیغام گذاشتی دوم اینکه شرمنده که دیر جواب دادم چون گرفتار بودم نت نیومدم بعد هم متآسفام که..........آخی نگاری جون یعنی همین ایسان گل وبلبل شمارا نیمه راه ولتون کرده آخه چرا ؟یعنی من درست متوجه شدم دانشگاشو تغییر داده این آیسان که کشته مرده شما هست ...........فدات بشم نگاری ..........,اما فکر کنم اینجوری بهتر شد دلتون برا هم هی پر پر میزنه واما با کی شمارا همکلاس کردهنمی دانم انشالله که در کنار هم خوش باشید وبشه مثل آیسان جون وبرای تنبیه آیسانی یه مدت به تحریم نیاز دارهاین دوست لوس وگرامیبووووووووووس
مامانه امیر صدرا
6 مهر 93 14:28
سلام خوبی فاطمه جون را بردی مهدی کودک ؟
مامان ناهید
پاسخ
سلام ممنون گلم نه هنوز دارم رو مغزش کار می کنم تا ببینم چی میشه
مامان کیانا و صدرا
6 مهر 93 17:28
سلام ناهید خانم مانتو خوشگلبرو خصوصی
مامان ناهید
پاسخ
سلام عزیزم یه مانتو تو دقیقه 90 دوختم بد نشد ورفتیم خواهر شوشو ها همینجور نگام می کردن فکر کردم دارن ایرادمو میگیرن بعد یکیشون که باهام راحت تر هست اومد پیشم گفت خدایی امشب هم آرایشت و هم مانتوت چشم انداز یود منم این شکلی
مامان کیانا و صدرا
6 مهر 93 17:31
خیلی دوست داشتم منم خیاطی بلد میبودم و تصور میکردم و لباس میدوزیدمباور کن من عاشق لباسم ولی خودمو کنترل میکنم خخخخخخخخخخخخ.کاش یه شهر میبودیم من هی میومدم لباس پیشت میدوختم بعد وبلاگی و نصفه قیمت باهام حساب میکردی و منم ذوقلو میشدمعروسی خوش بگذره عزیزم
مامان ناهید
پاسخ
عزیزن این که سخت نیست تابستونا برو کلاس حتمآ خیاط میشی وهر مدلی دوست داشتی می تونی بدوزیکاشکی ولی متاسفانه ما سعادت شما دوستان گل را نداریم نصف قیمت چیه دوبل حساب می کردیمممنون گلم جاتون خالی خیلی خوب بود با اجازه ساعت نزدیک به 4 صبح بود که خوابیدیم
fatima
7 مهر 93 8:22
سلام ناهید عزیز، خوشحالم که از کارهام خوشت اومد. و خوشحال تر هستم که به کارهای هنری علاقه داری. من خودم خیاط هستم و گرافیک خوندم و عاشق کارهای هنری.... برای شروع یه سری وسایل اولیه می خوای مثل: پارچه نمدی، نخ در رنگهای مختلف، الیاف برای پر کردن، سوزن و بسته به نوع کارت تزئینات مورد نیاز. من پارچه رو از بازار تهران به صورت متری میخرم. بعضی وبلاگ ها به صورت برگه A4 و A5 می فروشن که اصلا به صرفه نیست. این مغازه ای که من میرم نیم متری هم میفروشه اگه خواستی می تونم برات بگیرم و پست کنم. ولی بگرد شاید اونجا تونستی پیدا کنی. اگه یه خورده تلاش کنی و کارت تمیز و با کیفیت باشه می تونی با این کار کسب درامد کنی،و این برای یه خانوم خیلی خوبه..... اگه بازم کاری یا سوالی داشتی خبرم کن تا کمکت کنم امیدوارم موفق باشی
مامان ناهید
پاسخ
سلام فاطیما جونم ممنون از محبت بیش از اندازه تون عزیزم چه خوب پس کلی هنرمندید کارهاتونم که دیدم حرف ندارنگلم ممنون از راهنماییتون......من میرم می پرسم ولی اینجا کسی را ندیدم که نمدی کار کنه شاید خود بوشهر گیرم بیارم آخه ما یه شهر دیگه از بوشهر زندگی می کنیم ممنون عزیزم شمارا زحمت نمی دم........از این که سوالاتمو جواب میدی یه دنیا ممنونم فدااات حتمآ تو یکی از پستهام از شما دوست خوبم تشکر وقدردانی می کنم ودوستان را به وبلاگتون دعوت می کنم
بابا و مامان
7 مهر 93 16:30
مامان ناهید
پاسخ
سلام عزیزم دوستتون دارم
مهسا خانوم
7 مهر 93 18:39
سلام خاله.اپ نموکونی؟؟؟؟؟؟ ی سوال؟؟ شما قالبسازی رو سراغ دارید که برای نی نی وبلاگ قالب بسازه؟؟
مامان ناهید
پاسخ
سلام عزیزم مهسا جون وقت نمیشه به خدا اره عزیزم داداش یکی از دوستان هم وبلاگی برام ساخته ادرسشو بهتون می دم برید برا خواهرش کامنت بذارید تا ایدی ویا ادرس داداشش رو بهت بده چون داداشش خودش وب هم دارهhttp://amirali-1392.niniweblog.com/#
مامان کیانا و صدرا
8 مهر 93 16:59
سلام عروسی خوش گذشت؟؟؟برو خصوصی خواهر
مامان ناهید
پاسخ
سلام جاتون سبز عالی بود
مامان اعظم
8 مهر 93 20:09
سلام عزیزم. خوبی ناهید جون. آقامحمد بهتر شدن. فاطمه خانم خوبه؟ معلومه حسابی سرت شلوغه خسته نباشی و بهت خدا قوت می گم روی ماه بچه ها رو ببوس
مامان ناهید
پاسخ
سلام آبجی جون مرسی عزیزم نه دوباره سرما خورده دیروز دوتاییشونو بردم دکتر خسته شدم
مامانی ماهان جون
9 مهر 93 11:23
سلااااااااااااااااااام ناهیدم کجایین شمااااااااااااااااااااا؟؟حالتون خوبه؟؟؟؟
مامان ناهید
پاسخ
سلام عزیزم عزیزم از وجود شما حالا بهتر شدم ولی بچه ها سرما خوردن این بیماری بچه ها تاریخی شدهخودم هم مریض کردن تمام بدنم حس نداره وسرم گیجِ گیج هست
مامانی ماهان جون
9 مهر 93 11:25
ایشالله که مریض نیستین..ببینم نکنه محمد رضا دوباره زده همه نوشته هاتو deletکرده هاااااااااااااااااا؟؟؟شایدم نت ندارین
مامان ناهید
پاسخ
گزینه اول درست می باشد عزیزم مریض هستیم
مامان کیانا و صدرا
9 مهر 93 21:56
سلام خواهر از کامنتها این طور برمیاد که بچه ها مریضن!!!!ایشا...زودتر بهبود پیدا میکنند ولی واقعا مریضی خیلی بد و سختهشبت خوش گلم
مامان ناهید
پاسخ
سلام گلم ممنون از محبتت اره سرما خوردن منم گرفتار کردن بد جوری سرما خوردم نمی دونم چم شده سرگیجه وضعف بدنی دست از سرم برنمی داره همش ضعف امروز هم کلی حالم بد بود حمام کردم یه کم بهتر شدم