محمدرضامحمدرضا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره
فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 6 روز سن داره
پیوند زندگی مشترکمونپیوند زندگی مشترکمون، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره

پرنسس وشاهزاده کوچولو مسافران پاییز وزمستان

روزمرگیها وخوشمزگیهاتون................

1393/4/10 17:42
نویسنده : مامان ناهید
966 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه دوستان گلم  وجوجوهای خوشگلتون انشالله طاعات

وعبادات شما مقبول درگاه حق ومارا هم در دعاهاتون فراموش نکنیدمحبت

وسلام به ناز دوردونه های خودممحبت

دوستان ممنون که جویای احوال ما شدید ودلواپسمون بودید اینم از آپ کردن

که آیسان جون نگران بودیچشمکمحبت

خدارا شکر دوقولوها بهترن البته من یکبار بیشتر اونارو ندیدم چقدر دلم براشون

لک زده روز دوم تولدشون بود که رفته بودم، همراه با جناب همسری وفاطمه  ،

محمدرضا هم چون تازه شروع بیماریش بود وگلودرد داشت گذاشتیم خونه

آقاجونش پیش عمو محمودش تا شاید بچه ها مریض نشن  اون روز من وآبجی

زهره وباز زهره خالهء دوقلوها دوتاییشونو حمام دادیم بعد حمام چقدر ناز شدن 

ولی از این که امیر حسین شیر نمی خورد وخیلی بی حال بود همه ش خواب بود

نگرانمون کرده بود ولی فردا اون روز که زنگ زدم وپرسیدم گفتن بهتر شده وشیر

می خوره امیر حسین که سینه مامانشو هم نمی گرفت علیرضا از نظر جسمی بهتره ،

من هنوز خودم ندیدم ولی میگن خیلی بهترشدن دوستان خوبم از دعاتون ممنونم

مطمئنم دعای شما دوستان ودیگران باعث شد که وضعیتشون بهتر بشهمحبت

 من خودم هم که سخت گلو درد ودرد قفسه سینه که انگار سینه م چرک کرده وبه

خاطر روزه نمی تونم دارو سر وقت مصرف کنم ، حالم بدِ ،بی حال وعَطَش دارم کار

خونه ومراقبت از محمد رضا که اونم به شدت گلو درد  وسرفه داره از روزی که

عسلویه برگشتیم این گلو درد باهامون اومده وخوب شدنی هم در کارش نیست

انگار اون اعصاب خردیهایی که کشیدم بستم نبود وحالا........... بگذریم زیبا

محمد رضا وکار خرابیهاش وخوشمزگیهاش

 

محمد رضا این روزها خیلی شیطون شده اگه یادتون باشه چند وقت پیش گفتم

یاد گرفته شلوارشو در میاره وخوشش میاد هی تکرار می کنه ولی حالا علاوه

بر شلوارش ما بی بیشو هم در میاره چقدر من به خاطر این کارش داغون شدم کچل

هر نمونه شلواری وسرهمی که بگید پاش کردم ولی نمی دونم چه جور ماهرانه

غیبش می زنه وقتی می بینمش تا کارشو کرده

یا در حال انجام عملایات هستgold nugget emoticon 2 Gold Nugget Emoticon

اینم یکی از نمونه کاراش که فاطمه خبر رسانی کرد که بدو داداشی رفته تو حمام

رفتم دیدم این وضعیتشه...........

دیدم از خنده روده بر شدمقه قههقه قهه

 

دیروز دیگه مجبور شدم یه شرت لی بلند بپوشمش با کمر بند ببندم تا نه بتونه

درش بیاره نه از دمپای شرتش دستشو کنه تو......... واااای خدای من دیدم دوباره

تیکه های ما بی بیش روفرش ریخته تعجب کردم این یعنی چه همه چیز که ردیفه

وقتی شرتشو باز کردم تا از بس زور زده که شرتشو پایین بیاره جلو مای بیبشو از

رو شلوار چنگ زده تا پاره شده شاید فکر کنید کیفیت ما بی بیش خوب نیست ولی

من مای بی بی ممتاز میگیرم بهترین نوعش  زود به زود هم عوضش می کنم ولی بد

عادتی براش شده gold nugget emoticon 12 Gold Nugget Emoticonکه باید به خودش دست بزنه آخه من چکار کنم با این کار

زشت وبدش داغونم کرده

امروز تو آفتاب طاقت فرسا وگرممون دوتا پتو شستم می خواستم هلاک بشم چیکار

کنم با این همه فرش که نجس کرده اونم فرشهای سنگین دیوونه م کرده به خداعصبانی

اما دلم نمیاد دعواش کنم همینکه چیزی بهش گفتم با خودم میگم این بچه هست

درک نمی کنه این کار بدِ نمی دونم دیگه چکارش کنم کاش کسی بود راهنماییم

می کردکه چکار کنم می ترسم بزرگ شه براش این عادت بمونه..........غمگین

خوشمزگیهات

محمد رضا جون کارهات روز به روز شیرینتر میشه مرتب صدام می زنی

مامانیییییییییییی لولولولو(انگور) ودستمو می کشی میبری کنار یخچال یعنی

انگور می خوام عاشق انگوریخوشمزه

مامانی هنونی( هندونه)

مامانییییییییییییییییی آب زیبا

مامانیییییییییییییی پلو

مامانیییییییییییی نی نی ( می می)

مامانی نی نی لالا(می می لالا) بالشتتو هم میاری می ذاری آناده خوردن میشی

مامانییییییییییی آجی ( هروقت آبجی رو بخوای یا دعوات کرده ازش می خوای

شکایت کنی)

میگم اسمت چیه میگی مَمَد(محمد)

میگم تشکر کن میگی (منون)

چقدر خوردنی میشیgold nugget emoticon 1 Gold Nugget Emoticon

بعضی وقتها به بابات میگی باجی می خوای بگی  بابا جون

عاشق بازی کردن با بابا وفاطمه سه تایی که باشید خنده تون فضای خونه

رو پر می کنه

فاطمه عشق مامان ودلبریهاش وپراز عاطفهمحبت

 

فاطمه هم که دلبریهات زیاده اونقدر که وقتی میام نت فراموشم میشه  اونارو

بنویسم چقدر منو دخترم برا خودمون قصه هایی داریم ولی نمی دونم راز اینکه

فراموشم میشه چیه متفکرسوال

عاشق من هستی آخرِ  عشق وعاطفه ای یه علاقه خاصی به من داری که برام خیلی

عجیبه هر وقت ناراحتم میکنی تو چشات نگاه می کنم اول اخم می کنی وبا همون

صدای لرزانت میگی مامان عزیزم چرا اینجوری نگام می کنی بگو عزیزم تو که عشق

منی چرا حرف نمی زنی زیبابعد لباتو جمع میکنی میگی باهام قهری مگه دوست داری

دوست شیطون بشی چقدر تو دلم از حرفای خوشگلت می خندمقه قهه

(بهت گفته بودم که هرکی قهر کنه دوست شیطون میشه)خودت هم اصلآ قهر

نمی کنینه

یه بار دیگه دوباره از دستت ناراحت شدم گفتم منم میرم خونه بابام ودیگه هم نمیام

ببینم می خوای چکار کنی وااای نمی دونی چه آتیشی به پا کردی والتماس که مامان هرچی

گفتی انجام می دم منو تو اتاق زندانی کن ولی نرو خونه آقا جون منو تنبیه کن

با من حرف نزن هر کار خواستی با من بکن ولی منو ولم نکنکچلنه اگه رفتی کی

می خواد برامون غذا درست کنه ؟کی می خواد برام قصه بگه ؟کی می خواد منو ببره

پارک؟ غمگینگفتم بابات ، گفتی من خودتو می خوام گفتم خوب اگه مامان می خوای بابات

یه مامان نو برات میاره خیلی هم دوست داره دست و پاتو کوبیدی به زمین که من هیچ

کس ونمی خوام  فقط خودتو دیگه نتونستم تحمل کنم اینقدر اذیت بشی واشکهای

خوشگلتو که مثل بارون می بارید نتونستم تحمل کتم تو بغل گرفتمت و شروع به گریه

کردی ، اشک منو هم درآوردی گفتم مامان کی می تونه بچه شو ول کنه اونم دختر

مهربونی مثل شما اگه دوسم داری حرفم گوش بده منو ناراحت نکن گفتی چشم مامان

چقدر منو بوسیدیترسو

اون لحظه که داشتم می رفتم طرف در خم شدی وپاهامو گرفتی وبوسیدی الهی

بشکنه اون جفت پاهام که نمی دونستم تا این حد می تونم ظالم باشم که دل

مهربونتو اینجوری به درد بیارم تا مدتی به خودم لعنت می فرستادم که چرا این لرزه

  رو تو دلت انداختم حالا تا حرفمو گوش نمی دی تو چشمات نگاه می کنم با صدای

لرزان میگی می خوای بری خونه آقا جون آره؟؟؟؟؟؟؟؟ می خوای بری منو تنها بذاری؟؟؟

میگم نهههههههههههه هیچ جا نمی رم دارم نگات می کنم ببینم اون دختر خوب من

کووووووشسوالمی دوی تو بغلم وزود معذرت خواهی می کنی خجالتآخ که بمیرم برا اون

دلبریهات اگه تو نباشی من بدون تو نمی تونم نفس بکشم تو وداداشت تنها بهانه

زندگی من وباباتین شما هستید که به زندگی دونفره ما امید  می بخشید بغلمحبت

چندروز پیش رفتم تو فکر که اگه بخوام یه وقت دست روت بلند کنم چطور می تونم

خودمو ببخشم شروع کردم باهات حرف زدن که مامان جون اگه لحظه ای که عصبی شدم

وبخوام دست روت بلند کنم الهی جفت دستام بشکنه گفتی واااای مامان خدا نکنه منو تو

بغل گرفتی گفتی عزیزم مامانی خدا نکنه من دوست ندارم دستت بشکنه خوب تقصیر

منه اذیتت می کنم شما هم منو دعوا می کنی فدای قلب بزرگ ومهربونت بشم

بیشتر وقتها فکر می کنم من بدترین مامان دنیا هستم که چرا بارها شده

بچه هامو دعوا کردم خدایاکمکم کن از این لحظه به بعد کوچکترین اخمی تو

صورت بچه هام نکنم لطفآ بهم صبر بده بهم آرامش بده تا بتونم بچه هامو

در آرامش تربیت وبزرگ کنم

 

اولین آبتنی تو حیاط چندروز پیش فداتون بشم که چقدر بهتون خوش گذشت آب

باشه حالا هرجا که می خواد باشه

 

اینم به سفارش خودت که گفتی موهامو بباف وعکسشو بذار تو ولگاگ(وبلاگ)آرام

 

قربونت بشم محمدم

 

ایجا هم رسیدم دیدم پاتو گذاشتی رو دوچرخه رفتی بالا قرآن رو درآوردی وداری

بوسش می کنیبغلبوس

 

شب موقع خوابیدن داشتم بهت شیر می دادم که بخوابی داشت از تلویزیون یه فیلم

پخش می کرد با صدای صلواتشون می می رو از دهانت بیرون آوردی وگفتی

آمَد اَمَد( اول وآخر صلوات رو اینجوری گفتی) چقدر گازت گرفتم شما

هم که اصلآ بدت نمیادخندونک

وحالا در حال خواندن (الله الله الله الله........)و همینجور پشت سر هم تکرار می کنیمحبت

الهی همیشه قرآنی باشی وقرآن محافظتآرام

 

اینم از رخت شستنتونیه لحظه از کنارم جیم شدید اومدم دیدم پشت در حمام

نشستید ودارید رخت می شوریدبغلمحبت

 

 

این سفینه در حال چرخیدن هست وشما قند عسل هم دارید تو چرخیدن هم تقلید

وهم همراهی می کنیدخندونک

 

Free EmoticonFree EmoticonFree EmoticonFree EmoticonFree EmoticonFree EmoticonFree EmoticonFree EmoticonFree EmoticonFree EmoticonFree EmoticonFree EmoticonFree EmoticonFree EmoticonFree EmoticonFree EmoticonFree EmoticonFree EmoticonFree EmoticonFree Emoticon

 

 

پسندها (9)

نظرات (23)

مامان
12 تیر 93 2:02
____________.♥. ____________.♥♫♥.____________.♥. * ____________.♥♫♥♫.______-.♥♫♥. * ____________.♥♫♥♫♥._-.♥♫♥♫. * _____________.♥♫♥♫♥♫♥♫♥♫♥. * ______-.♥♫♥♫♥♫♥♫♥♫♥♫♥. * _.♥♫♥♫♥♫♥♥♫♥♫♥♫♥♥♫♥♫♥. * . * ______-.♥♫♥♫♥♫♥♫♥♫♥♫♥. * . * . * .. ___________.♥♫♥♫♥♫♥♫♥♫♥. * . * . * .. ____________.♥♫♥♫♥._-.♫♥♫♥. * . *. * . * .. ____________.♫♥♫♥.______-.♥♫♥. * .* .. ____________.♥♫♥.____________.♥. * . *. _____________.♥ ┊  ┊  ┊  ┊ ┊  ┊  ┊  ★ ┊  ┊  ☆ ┊  ★ ☆ آپم بیاااااااا وبلاگ قشنگ و پر محتوایی داری . خوشحال میشم از وب های منم بازدید کنی . اگه با تبادل لینک موافقی منو به عنوان وبلاگ هام لینک کن بعد بهم خبر بده لینکت کنم . www.metwooo.blogfa.com
مامان ناهید
پاسخ
سلام عزیزم ممنون که بهمون سر زدید با کمال میل حتمآ بهتون سر می زنم وباافتخار لینک میشین
بابا و مامان
12 تیر 93 18:06
عزیز دلم خدا را شکر که حال دوقلوهای ناز خوبه ایشالاه که حالتون بهتر میشه
مامان ناهید
پاسخ
ممنون عزیزم از دعای شمادوستان گلم
بابا و مامان
12 تیر 93 18:07
مامان جون به نظرم زیاد گیر ندید راجب کاری که محمد رضا انجام میده اگه احساس کنه که به چیزی حساسیت اون و تکرار میکنه من فکر می کنم این شیطون بلاهم فهمیده حساسیت شما را داره سر به سرتون می زاره
مامان ناهید
پاسخ
نمی دونم آخه اگه جولوشو نگیرم دیگه زندگی همه ش نجس میشه سعی می کنم بی خیال باشم ولی اگه همین مسئله نجاست نبود خوب میشد ممنون از راهنماییتون عزیز دلم
بابا و مامان
12 تیر 93 18:08
اون عکسش که تو حمومه خیلی بامزست
بابا و مامان
12 تیر 93 18:09
قزبونت بشم فاطمه جونم اینقده مهربونی ماما جون فاطمه جان حتما دل مهربونش مثل مامان مهربونشه همیشه زنده باشی و سلامت دختر گل و دوست داشتنی
مامان ناهید
پاسخ
ممنون عزیزم از خوبی شماست که اینجور فکر می کنید
بابا و مامان
12 تیر 93 18:10
فدای هر دوتون چه عکسهای بامزهای همیشه سلامت باشید عزیزای دلم
مامان ناهید
پاسخ
خدا نکنه ممنون گلم
مامان سینا
13 تیر 93 2:16
ماه مبارک آمد، اي دوستان بشارت کز سوي دوست ما را هر دم رسد اشارت آمد نويد رحمت، اي دل ز خواب برخيز باشد که باقي عمر، جبران شود خسارت
مامان کیانا و صدرا
13 تیر 93 22:29
برای مامان ناهید جون و گل بچه های نازش
مامان ناهید
پاسخ
ممنون عزیزم فداتون
فایضه مامانِ عسل
14 تیر 93 4:13
آپم
سوگند
15 تیر 93 12:00
یه دختر داری فرشته ..ماه چی بگم من.. ولی اینو بدون دختر ها خیلی مامانشونو دوست دارن و اکثرشون به مامانشون وابستن..البته برعکس این قضیه در راجب داداش بنده صدق میکنه که مامانم رو حتی تا در..wc همراهی میکنه!!!
مامان ناهید
پاسخ
عزییییییییزم فدای گل داداشتون هم بشم که چقدر وابسته هست
سوگند
15 تیر 93 12:00
خدارو شکر که حال دوقلو ها خوبه
مامان ناهید
پاسخ
مرسی سوگند جونم
سوگند
15 تیر 93 12:02
وااااااااااااااای گفتی حلیم...وای دهنم اب افتاد من عاششششششششششششق حلیمم.. شب قدر پریسال رفتم برم برا خودم حلیم بریزم دستم رفت تو دیگ سوخت.. و این شد که ضرب المثل از هول حلیم افتاد تو دیگ ساخته شد
مامان ناهید
پاسخ
آخییییییییی بمیرم الهی شماهم ضرب المثل دارید
مامانی ماهان جون
18 تیر 93 12:57
سلام گلم..ممنون عزیز دلمممممممممممممممممممم
مامانی ماهان جون
18 تیر 93 12:59
خدا رو هزار مرتبه شکر دو قلوها بهترنایشالله خودت و محمد رضام بزودی خوب میشین
مامان ناهید
پاسخ
ممنون خانم گلی .........ما خوب شدیم فاطمه شروع کرد .تب ولرز ولی الان خدارا شکر خوبه
مامانی ماهان جون
18 تیر 93 13:01
وای محمد رضا چقد مامانی رو حرصش میدی پیر میشه ها ناهیدم
مامان ناهید
پاسخ
ننه پیر شدیم رفت دیگه باید به فکر یه عمل زیبایی وجوانی باشیم
مامانی ماهان جون
18 تیر 93 13:02
میگم ناهیدی نکنه محمد رضا میخواد از مای بیبی باز شه؟؟؟نمیخوای یواش یواش پوشکشو باز کنی؟؟
مامان ناهید
پاسخ
وااااااااااای عزیم یه معضلی شده برای ما تمام وقتم به محمدرضا سرمیره دوست داره مای بی بیشودربیاره به خودش دست بزنه هنوز فکر نکنم در این مورد بتونه با من همکاری کنه مثل کوچیکیهای فاطمه جون نست فاطمه یک سال و 5 ماهش بود که جداش کردم نه به خودش دست میزدنه شلوارشو در می اورد یکبار هم نشد که تو شلوارش پی پی کنه نیم وجبی کلی مارو سر کار گذاشته
مامانی ماهان جون
18 تیر 93 13:04
لولولو بیشتر که به غول و دیو میخوره تا انگور عزیزم
مامان ناهید
پاسخ
ههههههههههه
مامانی ماهان جون
18 تیر 93 13:07
قربونت برم فاطمه اشکم در اومد................خدا هیچ دختری رو بی مادر نکنهفاطمه جونم دلت قرص قرص مامان ناهید هیچوقت تو و داداشی رو ترکتون نمیکنه
مامان ناهید
پاسخ
الهی فدای دلت خاله جون می دونم مامانم فقط می خواد منو تنبیه کنه می دونه من رو این نکته حساسم اون سوء استفاده می کنه ولی چندروزیه سرش نمی دونم به کجا خورده روش تنبیه ش عوض شده برا من که خوبه زودی هم آشتی می کنیم
مامانی ماهان جون
18 تیر 93 13:09
چه آب تنی آجی داداشی خنک کنی با حال
مامان ناهید
پاسخ
حسابی حال داد خاله جون
مامانی ماهان جون
18 تیر 93 13:10
الهییییییییییییییییییییی که قران حافظتون باشه خوشگلای خاله
مامان ناهید
پاسخ
ممنون خاله جون
مهسا خانوم
25 تیر 93 15:13
سلام.خوب روزه نگیر خاله جون.
مامان ناهید
پاسخ
چرامهسا جون؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مهسا خانوم
28 تیر 93 18:16
سلام.خاله مگه نگفتی که سخت گلودرد داری؟خوب روزه نگیر داروهاتو بخور.دوشت دالم
مامان ناهید
پاسخ
مهسا جون من دیگه خوب شدم عزیزم اون مال چند روز پیش بود ممنونم
مهسا خانوم
29 تیر 93 17:15
خدارووووووووووشکررررررررررررررررررررررررررک خوب شدی خاله جووووونم
مامان ناهید
پاسخ
ممنونم عزیزم