روزمرگیها وخوشمزگیهاتون................
سلام به همه دوستان گلم وجوجوهای خوشگلتون انشالله طاعات
وعبادات شما مقبول درگاه حق ومارا هم در دعاهاتون فراموش نکنید
وسلام به ناز دوردونه های خودم
دوستان ممنون که جویای احوال ما شدید ودلواپسمون بودید اینم از آپ کردن
که آیسان جون نگران بودی
خدارا شکر دوقولوها بهترن البته من یکبار بیشتر اونارو ندیدم چقدر دلم براشون
لک زده روز دوم تولدشون بود که رفته بودم، همراه با جناب همسری وفاطمه ،
محمدرضا هم چون تازه شروع بیماریش بود وگلودرد داشت گذاشتیم خونه
آقاجونش پیش عمو محمودش تا شاید بچه ها مریض نشن اون روز من وآبجی
زهره وباز زهره خالهء دوقلوها دوتاییشونو حمام دادیم بعد حمام چقدر ناز شدن
ولی از این که امیر حسین شیر نمی خورد وخیلی بی حال بود همه ش خواب بود
نگرانمون کرده بود ولی فردا اون روز که زنگ زدم وپرسیدم گفتن بهتر شده وشیر
می خوره امیر حسین که سینه مامانشو هم نمی گرفت علیرضا از نظر جسمی بهتره ،
من هنوز خودم ندیدم ولی میگن خیلی بهترشدن دوستان خوبم از دعاتون ممنونم
مطمئنم دعای شما دوستان ودیگران باعث شد که وضعیتشون بهتر بشه
من خودم هم که سخت گلو درد ودرد قفسه سینه که انگار سینه م چرک کرده وبه
خاطر روزه نمی تونم دارو سر وقت مصرف کنم ، حالم بدِ ،بی حال وعَطَش دارم کار
خونه ومراقبت از محمد رضا که اونم به شدت گلو درد وسرفه داره از روزی که
عسلویه برگشتیم این گلو درد باهامون اومده وخوب شدنی هم در کارش نیست
انگار اون اعصاب خردیهایی که کشیدم بستم نبود وحالا........... بگذریم
محمد رضا وکار خرابیهاش وخوشمزگیهاش
محمد رضا این روزها خیلی شیطون شده اگه یادتون باشه چند وقت پیش گفتم
یاد گرفته شلوارشو در میاره وخوشش میاد هی تکرار می کنه ولی حالا علاوه
بر شلوارش ما بی بیشو هم در میاره چقدر من به خاطر این کارش داغون شدم
هر نمونه شلواری وسرهمی که بگید پاش کردم ولی نمی دونم چه جور ماهرانه
غیبش می زنه وقتی می بینمش تا کارشو کرده
یا در حال انجام عملایات هست
اینم یکی از نمونه کاراش که فاطمه خبر رسانی کرد که بدو داداشی رفته تو حمام
رفتم دیدم این وضعیتشه...........
دیدم از خنده روده بر شدم
دیروز دیگه مجبور شدم یه شرت لی بلند بپوشمش با کمر بند ببندم تا نه بتونه
درش بیاره نه از دمپای شرتش دستشو کنه تو......... واااای خدای من دیدم دوباره
تیکه های ما بی بیش روفرش ریخته تعجب کردم این یعنی چه همه چیز که ردیفه
وقتی شرتشو باز کردم تا از بس زور زده که شرتشو پایین بیاره جلو مای بیبشو از
رو شلوار چنگ زده تا پاره شده شاید فکر کنید کیفیت ما بی بیش خوب نیست ولی
من مای بی بی ممتاز میگیرم بهترین نوعش زود به زود هم عوضش می کنم ولی بد
عادتی براش شده که باید به خودش دست بزنه آخه من چکار کنم با این کار
زشت وبدش داغونم کرده
امروز تو آفتاب طاقت فرسا وگرممون دوتا پتو شستم می خواستم هلاک بشم چیکار
کنم با این همه فرش که نجس کرده اونم فرشهای سنگین دیوونه م کرده به خدا
اما دلم نمیاد دعواش کنم همینکه چیزی بهش گفتم با خودم میگم این بچه هست
درک نمی کنه این کار بدِ نمی دونم دیگه چکارش کنم کاش کسی بود راهنماییم
می کردکه چکار کنم می ترسم بزرگ شه براش این عادت بمونه..........
خوشمزگیهات
محمد رضا جون کارهات روز به روز شیرینتر میشه مرتب صدام می زنی
مامانیییییییییییی لولولولو(انگور) ودستمو می کشی میبری کنار یخچال یعنی
انگور می خوام عاشق انگوری
مامانی هنونی( هندونه)
مامانییییییییییییییییی آب
مامانیییییییییییییی پلو
مامانیییییییییییی نی نی ( می می)
مامانی نی نی لالا(می می لالا) بالشتتو هم میاری می ذاری آناده خوردن میشی
مامانییییییییییی آجی ( هروقت آبجی رو بخوای یا دعوات کرده ازش می خوای
شکایت کنی)
میگم اسمت چیه میگی مَمَد(محمد)
میگم تشکر کن میگی (منون)
چقدر خوردنی میشی
بعضی وقتها به بابات میگی باجی می خوای بگی بابا جون
عاشق بازی کردن با بابا وفاطمه سه تایی که باشید خنده تون فضای خونه
رو پر می کنه
فاطمه عشق مامان ودلبریهاش وپراز عاطفه
فاطمه هم که دلبریهات زیاده اونقدر که وقتی میام نت فراموشم میشه اونارو
بنویسم چقدر منو دخترم برا خودمون قصه هایی داریم ولی نمی دونم راز اینکه
فراموشم میشه چیه
عاشق من هستی آخرِ عشق وعاطفه ای یه علاقه خاصی به من داری که برام خیلی
عجیبه هر وقت ناراحتم میکنی تو چشات نگاه می کنم اول اخم می کنی وبا همون
صدای لرزانت میگی مامان عزیزم چرا اینجوری نگام می کنی بگو عزیزم تو که عشق
منی چرا حرف نمی زنی بعد لباتو جمع میکنی میگی باهام قهری مگه دوست داری
دوست شیطون بشی چقدر تو دلم از حرفای خوشگلت می خندم
(بهت گفته بودم که هرکی قهر کنه دوست شیطون میشه)خودت هم اصلآ قهر
نمی کنی
یه بار دیگه دوباره از دستت ناراحت شدم گفتم منم میرم خونه بابام ودیگه هم نمیام
ببینم می خوای چکار کنی وااای نمی دونی چه آتیشی به پا کردی والتماس که مامان هرچی
گفتی انجام می دم منو تو اتاق زندانی کن ولی نرو خونه آقا جون منو تنبیه کن
با من حرف نزن هر کار خواستی با من بکن ولی منو ولم نکن اگه رفتی کی
می خواد برامون غذا درست کنه ؟کی می خواد برام قصه بگه ؟کی می خواد منو ببره
پارک؟ گفتم بابات ، گفتی من خودتو می خوام گفتم خوب اگه مامان می خوای بابات
یه مامان نو برات میاره خیلی هم دوست داره دست و پاتو کوبیدی به زمین که من هیچ
کس ونمی خوام فقط خودتو دیگه نتونستم تحمل کنم اینقدر اذیت بشی واشکهای
خوشگلتو که مثل بارون می بارید نتونستم تحمل کتم تو بغل گرفتمت و شروع به گریه
کردی ، اشک منو هم درآوردی گفتم مامان کی می تونه بچه شو ول کنه اونم دختر
مهربونی مثل شما اگه دوسم داری حرفم گوش بده منو ناراحت نکن گفتی چشم مامان
چقدر منو بوسیدی
اون لحظه که داشتم می رفتم طرف در خم شدی وپاهامو گرفتی وبوسیدی الهی
بشکنه اون جفت پاهام که نمی دونستم تا این حد می تونم ظالم باشم که دل
مهربونتو اینجوری به درد بیارم تا مدتی به خودم لعنت می فرستادم که چرا این لرزه
رو تو دلت انداختم حالا تا حرفمو گوش نمی دی تو چشمات نگاه می کنم با صدای
لرزان میگی می خوای بری خونه آقا جون آره؟؟؟؟؟؟؟؟ می خوای بری منو تنها بذاری؟؟؟
میگم نهههههههههههه هیچ جا نمی رم دارم نگات می کنم ببینم اون دختر خوب من
کووووووشمی دوی تو بغلم وزود معذرت خواهی می کنی آخ که بمیرم برا اون
دلبریهات اگه تو نباشی من بدون تو نمی تونم نفس بکشم تو وداداشت تنها بهانه
زندگی من وباباتین شما هستید که به زندگی دونفره ما امید می بخشید
چندروز پیش رفتم تو فکر که اگه بخوام یه وقت دست روت بلند کنم چطور می تونم
خودمو ببخشم شروع کردم باهات حرف زدن که مامان جون اگه لحظه ای که عصبی شدم
وبخوام دست روت بلند کنم الهی جفت دستام بشکنه گفتی واااای مامان خدا نکنه منو تو
بغل گرفتی گفتی عزیزم مامانی خدا نکنه من دوست ندارم دستت بشکنه خوب تقصیر
منه اذیتت می کنم شما هم منو دعوا می کنی فدای قلب بزرگ ومهربونت بشم
بیشتر وقتها فکر می کنم من بدترین مامان دنیا هستم که چرا بارها شده
بچه هامو دعوا کردم خدایاکمکم کن از این لحظه به بعد کوچکترین اخمی تو
صورت بچه هام نکنم لطفآ بهم صبر بده بهم آرامش بده تا بتونم بچه هامو
در آرامش تربیت وبزرگ کنم
اولین آبتنی تو حیاط چندروز پیش فداتون بشم که چقدر بهتون خوش گذشت آب
باشه حالا هرجا که می خواد باشه
اینم به سفارش خودت که گفتی موهامو بباف وعکسشو بذار تو ولگاگ(وبلاگ)
قربونت بشم محمدم
ایجا هم رسیدم دیدم پاتو گذاشتی رو دوچرخه رفتی بالا قرآن رو درآوردی وداری
بوسش می کنی
شب موقع خوابیدن داشتم بهت شیر می دادم که بخوابی داشت از تلویزیون یه فیلم
پخش می کرد با صدای صلواتشون می می رو از دهانت بیرون آوردی وگفتی
آمَد اَمَد( اول وآخر صلوات رو اینجوری گفتی) چقدر گازت گرفتم شما
هم که اصلآ بدت نمیاد
وحالا در حال خواندن (الله الله الله الله........)و همینجور پشت سر هم تکرار می کنی
الهی همیشه قرآنی باشی وقرآن محافظت
اینم از رخت شستنتونیه لحظه از کنارم جیم شدید اومدم دیدم پشت در حمام
نشستید ودارید رخت می شورید
این سفینه در حال چرخیدن هست وشما قند عسل هم دارید تو چرخیدن هم تقلید
وهم همراهی می کنید