عزیز دلم 18 ماهگیت مبارک............
سلام به همه دوستان جون جونیم
سلام عزیزم محمد رضا جونم ودخترمثل ماهم فاطمه گلی
محمد رضا جون پسر گلم 18 ماهگیت مبارک
عزیزم نمی دونم زمان کی سپری شد وشما شدید یک سال ونیمه
فدات بشم انگار همین دیروز بود که داشتم زود زود وبا کمک آبجی جونت اتاقتُ برا
ورودت تزئین می کردیم نمی دونی آبجی چه شورو شوقی داشت چقدر به من وابسته
بود تا اون روز شاید یک لحظه هم از من جدا نشده بود واون روز داشتم فکر می کردم
خدایا چطور می تونیم یک شبانه روز از هم جدا بشیم ولی همه چیز خیلی خوب گذشت
همون شب که قرار بود شما زمینی بشید فاطمه در خواب ناز بود واصلآ نفهمید واین خیلی
برام خوشایند بود که برای از هم جدا شدن گریه وبهانه نمی گیره ولی برا من خیلی سخت
بود اینهارو گفتم تا بدونی شما هم الان همون اندازه برام عزیزی وهمون اندازه دوریت برام
سخته از خدا می خوام هیچ وقت جمع 4 نفره مونو از هم جدا نکنه
خوب عزیز دلم شما تو این چند وقت برا خودت قند عسلی شدی چقدر هم دلبری
می کنی بعضی وقتها که از یه چیزی ناراحت میشی یا با آبجی جونت دعواتون میشه
چقدر مثل دخترها ناز می کنی که من عاشق اون ناز کردناتم
دعوای شما با آبجی بیشتر سر اینه که آبجی می خواد کارتون ببینه شما میرید جلو
دیدشو می گیرید یا یه جای حساس، تلویزیونو خاموش می کنی ویا از کشوش یه چیزیشو
بر می داری وچیزهای مشابه اینها گه آبجی کلافه میشه و.....
همیشه موقع ظهر ساعت برگشت بابایی رو می فهمی کوچکترین صدارو حس می کنی
دوان دوان می دوی طرف در وبا همون صدایی که از گلوت به صورت بَم میاری بیرون میگی
بابا بابا............همینطور پشت سر هم
عاشق باباتی وقتی بابا خونه هست فقط براش ناز می کنی ومی پری بغلش وبرا ابراز
دوست داشتن دستتو دورگردنش می کنی وفشار می دی وهی بوس می کنی این در
مورد برا من هم صدق می کنه یعنی این دلبریهارو برا منم می کنی
هر کاری که ابجی کرد زود انجام می دی با هم جورید جز چند مورد بالا که گفتم رو اعصاب
ابجی راه میری آبجی بیچاره هم که..........
واااااااای اینو بگم چقدر عاشق آقا جون حیدر بابای منی از همون کوچکی یعنی چند
ماهگی علاقه خاصی بهش داشتی آقا جون میگه شما نهمین نوه من هستید ولی هیچ
کدومشونو به اندازه شما دوست نداشته شما براش یه جور خاصین با اینکه اینقدر پاهاش
دردِ وبه زود بیرون میاد ولی با شما گل پسملم به گفته خودش حالش خوب میشه وقتی
وارد کوچه شون می شیم با صدای بلند میگی آجو آجو(اقا جون) ووقتی دیدیش می دوی
به طرفش به طوری که چندبار زمین می خوری یعنی اونموقع دیدنی میشی یادم نبود از
این صحنه ازت عکسی بگیرم یعنی از ذوقمون یادم نمی موند
الان عاشق موتور آقایی هم شدی دستشو میگیری وکشان کشان میری طرف موتور
وتاچنددور نخوردی ول کن نیستی
عاشق بیرون رفتنی یعنی بیشتر وقتها بهانه بیرون رفتن می کنی ومامانی حتما باید ببرت
بیرون تا آروم بشی
عاشق خاک بازی وآب بازی هستی با فاطمه تو حیاط کلی بازی میکنید حیاط ما هم که
خدا داده خاک
تا الان که خیلی حرف گوش کن هستی اگه بهت بگم این کارو نکن انجام نمی دی زود بر
می گردی و اگه یه چیزی برداشتی که خیلی دوسش داشتی میگم محمد رضا بذار سر
جاش می ذاری ولی باز نگام میکنی با یه نیشخند بر می داری ومرتب کارتو تکرار می کنی
هم می خوای حرف منو گوش بدی هم نمی تونی ازش دل بکنی
تازه به سلامتی یاد گرفتی بگی ماما وبا مزه تر از اون با ناز صدام می زنی مامانی یعنی
اونموقع می خوام بخورمت
کلمه هایی که تلفظ می کنی:
تا تا عاااااااااااااا:تاب تاب عباسی
آآآآآآآآآآآآجو( اقا جون)
عمی بعضی وقتها هم میگی عنو بعض وقتها هم درست تلفظ می کنی میگی عمه(عمه)
میونت با عمه ها زیاد صمیمی نیست چون اونا هنوز شمابراشون مهم نیستید از کوچکی
بهت نگاه هم نمی کردن تازه یه چند وقتی شده که بهت امرو نهی می کنن من در این
مورد خیلی ناراحت میشم که جلو بچه ها این رفتارو باهات دارن یعنی احساس می کنم
دوست ندارن ولی عزیزم مهم نیست من می دونم به خاطر چیه ....ولش کن خخخخخخخ
عمو رو هم بهضی وقتها درست میگی بعضی وقتها هم میگی عمی
میگم محمدرضا هپو چی میگه» میگی هو هو......
میگم گاو چی میگه میگی هااااااا هاااااااااااا (ماااااااااا ماااااااااا)
هر حیونی دیدی میگی جوجو غیر از سگ وگاو که خوب می شناسی
به آبجیت مگی: آجو یا آجی
به آب هم که بعضی وقتها کامل تلفظش نمی کنی پشت سر هم میگی :آ آ آ..........
پلو:پو
وقتی یه چیزی بخوای که نتونی تلفظش کنی مخصوصآ می خوای بیای موقع رانندگی
رو پای من یا بابایی بشینی صداتو نازک می کنی می گی آنیییییییی آنیییییییییییییییی
قربونت برم چقدر با مزه وخوردنی میشی
دوستان گلم این پست چندروز قبل نوشته شده چون نتم داشت قطع میشد وبه
خاطر یه سری کارهای خیاطی شاید نتونم وصل کنم گفتم ارسال به آینده بزنم
به یادتون هستم اگه نیومدم پیشتون به این خاطر بوده
بوووووووووووووووس