محمدرضامحمدرضا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره
فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 6 روز سن داره
پیوند زندگی مشترکمونپیوند زندگی مشترکمون، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره

پرنسس وشاهزاده کوچولو مسافران پاییز وزمستان

13بدر روزی متفاوت..............

1393/1/18 2:36
نویسنده : مامان ناهید
1,262 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستان خوبم وااااااااااااااای که چقدر دلم براتون تنگ شده بود


ولاّااااااااین سایت بدون شما سوت وکور بود من یکی هرروز میومدم یه نگاهی


می کردم بی حوصله می رفتم چندتا پست زورکی هم گذاشتم خوب دیگه


انشالله که حسابی تعطیلات بهتون خوش گذشته وجای ما حسابی خالی نیشخند

 

ما که مسافرت نرفتیم از شما چه پنهان قبل عید اصلآ برام خوشایند نبود اصلآ

 

حوصله هیچی رو نداشتم انگار خیلی خسته م بود انرژی نداشتم حالا بماند


مهم اینه که الان پر انرژیم وحالم خیییییییلی خوبه انشالله که خودمو چشم


نزنم وهم حال شما و هم حال من یکی با خانواده همیشه خوب باشه


نمی دونم شما کجاها رفتین انشالله که یه پست می ذارید وخاطرات


تعطیلات رو توش می ذارید وما میایم حالشو می بریم واما ماااااااااااااا


عتیغه های 93 میگم که 13 کجا رفتیم

 

 

متآسفانه ایام تعطیلات درست مصادف بود با ایام فاطمیه که چقدر برعکس همیشه دلم

هوای گشت وگذار رو کرده بود وچقدر فرصت برام پیش اومد که باداداشام برم مسافرت

یکیشون عازم کرمان شدن ویکیشو خارگ ودیگری کردستان ولی بدبختانه شوشو که

نباشه منم بدون ایشون قدم از قدم بر نمی دارم تا اینکه روز 13 باز همسری فرمودن

که ایام فاطمیه من به گشت وگذار نمیام می خوام ببینم اگه مادربزرگت هم فوت شده

بودن می رفتی تفریح و13 بدر و......... خلاصه من هرکاری کردم قانع ش کنم که بابا

بانوی نمونه دوعالم که اینقدر سخت نمی گیره راضی نیست همه ش غمباد بگیریم

فایده ای نبخشید این بود که خواهر شوهرها هم که باز باباشون مثل همسری من رفته

بودن بالای منبر قدم از قدم برنداشته واونها هم به من روی آوردن بماند وقتی رفتم خونه

شون پدر شوهر هم کلی دل مارو لرزاند وحرف از معصیت می زد ولی اون روز هیچ کس

نتونست منو از رفتن به بیرون منصرف کنه چون واقعآ برا روحیه خودم ،بچه هاو خواهر

شوهرهای بیچاره بیرون رفتن واستشمام یه هوای خوب لازم بود چقدر هوای ابری

بانسیمهای ملایم وبعد هم بارانیخیال باطل خدایا چقدر چسبید ولی باز همش حرفهای پدر

وپسر بد جوری ذهن منو مشغول کرده بود خلاصه که همگی بدون مرد رفتیم پارک خضرا

آخه یه ماشین فسقلی با این همه جمعیت مجبور بودیم تو شهر خودمون سیزده رو بدر

کنیم وقتی رسیدیم تو پارک بارون شروع به باریدن کرد حالا بیا وجا پیدا کن بابا پارک پراز

آدم بود از آلاچیق گرفته تا چادرهای اسکان مسافران تا زیر درختها پربود این شدکه خواهر

شوهر بزرگم که ازدواج کرده بودگفت بیا بریم چادر مسافرتی داریم بیاریم خلاصه رفتیم

وجریان چادر هم فیلمی بود که حیف که فقط فیلم نگرفتیم چون کلید در حیاط رو نداشتن

مجبور شدیم من بیچاره رو بفرستن بالای دیوار آخه نه اینکه سایز من مثل بعضیها 38

هست(آیسانی رفیقتم هوای مارو داشته باش) سبکتر وفرزتر بودیم واین بود که توی

اتاقها با یه دردسری چادر رو پیدا کردیم از بس خندیدم که نمی تونستم از دیوار بیام بالا

با خودم گفتم نمی دونم اونایی که میرن دزدی چه جور دزدی می کنن آب تو دلشون تکون

نمی خوره همش تو این فکر بودم نکنه یکی ببینه مارو ناکار کنه اینم از ماجرای چادر که تو

اون روز کلی به درد ما خورد ویه سوژه شد برا همسفران ما..............

واما موقع نهار همسری دست از پادراز تر رو آورد به ما که غذابرام تو خونه گذاشتی یا برم

غذافروشی گفتم نهههههههههههه چیه گرسنه ت شده؟؟؟ ..........

هوس مرغ شکم پر کردی؟؟؟؟؟.................شیطانقهقهه

اخییییییییییییییی........عزیزم.........شیطان دلقکحالا چون دلم برات می سوزه بیا یه کم غذا

هست بهت میدیم ........ولی چون خیلی دل رحیمه ......براش غذا گذاشته بودم ولی

خواهرشوهرها حمله کرده بودن ووقتی همسری رسید یه تیکه از سینه مرغ بیشتر نمونده

بود .....ولی سزاش همین بود می خواست با مابیاد....روش وبرم از رو هم نمی ره گفت

چون خانم شما زیاد اصرار کردید من اومدماااااااااا خلاصه خورد ورفت .....تازه بعد 10 دقیقه

بهم زنگ زده که برو دنبال مامانم با دوتا آبجی دیگه م می خوان بیان پیشتون خلاصه ما

شده بودیم تاکس سرویس خانواده شوشو کاش کرایه می گرفتم کلی سود می کردم

خخخخخخخخخخ

ولی هوا خیلی عالی بود کلی خوش گذشت تازه بعد 2 سال که من وخواهر شوهرها

بینمون شکر آب شده بود کلی با من خوب شدن البته جای تعریف نیست واقعییت رو

می گم من از قهر وکدورت خوشم نمیاد این بود که با رفتارم اونا پی به اشتباهشون بردن

وخلاصه اگه دوباره تو سرشون نیاد وروگردان نشن الان رابطه شون با من خیلی okشده

واز این بابت خوشحالم منم سعی می کنم همه اون بدیهارو فراموش کنم............

تا الان که سال نو شروع خوبی بود برا من انشالله که تا آخرش هم برا شما وهمه مردم

ایران وهم برا ما پایان خوبی داشته باشه

اهااااا یادم رفت بگم یکی دیگه از بهترین لحظه های شیرین وخوب این روزها دیدن

دوست عزیزم خدیجه جون از دوستان خوب نی نی وبلاگ از کرمان اومده بودن منزل

ما وبا هم دیدار داشتیم چقدر به خودم می بالم دعا می کنم روزی بشه همه شما

دوستان مجازی خوبم رو در واقعیت دیدار کنم

آمیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن

 

این هم عکسهای دو  وروجک من وعلیرضا جون پسمل خوشگل خدیجهجون دوست

نی نی وبلاگی که از کرمان قدم رنجه فرمودن تشریف آوردن خونمونوکلی مارو خوشحال

کردن تو پست قبلی گفتم که چون گوشیم مشکل پیدا کرده بود نشد عکس بگیرم این

دوعکس رو خدیجه جون گرفتن وبرام فرستادن وچون بچه ها خیلی شیطونی می کردن

نشد که بیشتر ازشون عکس بندازیم

خدیجه جون ممنونم عزیزم

 

این همون چادری هست که 12نفر توش پناه آورده بودن واما من حیفم اومد که این

هوای بارانی رو از دست بدم وگذاشتم تا قطرات نرم باران صورتم را نوازش کنندرویا

 


محمد رضا هم قربونش برم به خودم رفته یه لحظه حاضر نشد تو چادر بمونه همش


در حال راه رفتن واینور اونوربود

 

اینجا هم یه دوست کوچولوی چندماهه پیدا کرده بود تو مهمانهای نوروزی اونم از جنس

دختر که مرتب در خدمتشون بود وبچه ها بدو بدو بگیرن بیارنش ولی از رو نمی رفت

باز برمی گشت سرجای اولشنیشخند

 


سینا پسر عمه از اول تا اخر یه چوب تو دستش گرفته وشده بود آلت بازیش به

جای شمشیر

 


اینم گل نازنینم که کلی با عمه سلیمه ش صفاکرد

 


اون آقاپسره که تاب رو گرفته با درخواست خوش که حالا عکس بگیر آبادانی بود

کلی با محمد رضا رفیق شده بود

 


خیلی وقت بود از حمام کردنت عکس نگرفته بودم دیروز که حمام کردی به زور از

آب درت آوردم

 


اینم چند تا از دستپختهای بنده

مقدمه چینی:

قضیه این غذاها اینه که از اون روزهایی هست که واقعا نمی دونم غذا چی درست

کنم هرچی فکر می کنم که چی درست کنم که تو این مدت درست نکرده وتکراری

نباشه نمی فهمم یهو یه چیزی به سرم می زنه ودرست می کنم یا یه جایی خوندم

با کمی تغییر مثل این نون برنجی که چقدر خوشمزه شده بود واقعا از تنوع خیلی

خوشم میاد حتی اگه یه غذای ساده ساده باشه مهم اینه که تا حالا درست

نکرده باشم

 


این هم یه غذای ساده وسریع که یه روز که خیاطی داشتم تا خبردار شدم دیدم

ساعت 11/20 دقیقه هست ومن هنوز هیچی درست نکردم به ذهنم اومد که

سیب زمینی وتخم مرغ آبپز درست کنم با یه کم تنوع نتیجه ش این شد که می بینید

یه غذای ساده ، کامل وخیلی هم خوشمزه که برا شام عالی میشه ولی من نهار

درستش کردم چقدر هم خوشمزه شد جاتون خالیخوشمزه

اینا کلک زنانه هست میشه با یه تزیین ساده دیگران رو راضی کرد خوشبختانه

همسری برا غذا هیچ وقت بهانه نمی گیره هرچی درست کنم می خوره ولی

به قول خودش هرچی باشه فقط طعمش خوب وخوشرنگ باشه

 


پیتزای مخلوط که همسری اینو بیشتر دوست داره  اولین بار بود که موفق شدم

خمیرشو با کیفیت خوب درست کنم وبر خلاف  نونهای آماده ای اصلآ خشک نشد

خیلی ترد وخوشمزه شدخوشمزه

 

 

اینم پیتزای مارگاریتا که برای اولین بار برا ملکه انگلستان مارگاریتا پخت کردن وبه این اسم

باقی ماند

 

 

 

اینم یه غذای بوشهری که من خیلی دوسش دارم قلیه تخم مرغ هست که مثل

قلیه ماهی درست میشه با این تفاوت که به جای ماهی تخم مرغ هست و20

دقیقه مانده به پخت کامل ،تخم مرغ رو توش میریزیم که باز این قسمت هم یه

فوت و فن خاص داره که تخم مرغها از هم نپاشه

 

 

 

محمدرضا تا این لحظه ، 1 سال 4ماه و 22 روز و 20ساعت و 48 دقیقه و 3 ثانیه سن دارد :.

 

پسندها (2)

نظرات (44)

اقا زاده
18 فروردین 93 12:05
خب خدا را شکر که بهتون خوش گذشت سیزدهممنونم که از دیدارمون اینقد خوشحالیامیدوارم به زودی دوباره همدیگرو ببینیم
مامان ناهید
پاسخ
ممنون عزیزم اتشالله به شما هم خوش گذشته انشالله امیدوارم دفعه دیگر بیشتر کار هم باشیم راستی پست قبلی رو که در مورد دیدارمون نوشتم جای عکسش خالیه اگه آپلود کردید مارو هم یادت نره
مامان یاسمن و محمد پارسا
18 فروردین 93 12:58
عزیزم خوشحال شدم که بهتون خوش گذشته همیشه خوش باشید و خرم و سلامت
مامان ناهید
پاسخ
سلااااااااام ممنون همچنین شما گلم
مامان یاسمن و محمد پارسا
18 فروردین 93 13:07
عزیزم هر کسی یه نظری داره خوب کردی کار خودت و کردی ماجرای چادر هم خیلی بامزه بود فدای این خانم ناز که اینقده ملوسه فدای محمد رضای نازم
مامان ناهید
پاسخ
فدای شماخواهرگلم بشم خیالم رو راحت کردی چون یه جورایی بهت ایمان دارم گلم خیلی ماهییییییییییییاره والا یه سوژه ای شده براشون که مدام بهم میگن نمی خوای بری دزدی؟
مامان یاسمن و محمد پارسا
18 فروردین 93 13:11
وای چه غذاهای خوشمزهای
مامان ناهید
پاسخ
جاتون خالی
مامان یاسمن و محمد پارسا
18 فروردین 93 13:12
فدای دل مهربون دوست گلم که با گذشت و مهربونه
مامان ناهید
پاسخ
خدا نکنه عزیزم نه به مهربونی شما فدات بشم عزیزم
مامانی که بازم تنها شد
18 فروردین 93 17:13
عیدتون مبارک بچه گلتون رو ببوسین ماشالله چشم نخوره
مامان ناهید
پاسخ
سلام عزیزم چی شده خدانکنه که تنها بشی وبلاگتون هم که مسدودشده نمی دونم چه اتفاقی افتاده انشالله که چیزی نباشه اگه اونی که من لینکتون کردم یه باراومدم تووبتون داداشتون پیام داده بودن حالتون بدهست ولی دیگه خبری ندادن که چی شده منتظرم بی خبر نذارمون گلم
مامان کیانا و صدرا
18 فروردین 93 19:16
سلام عزیزمچه سیزده بدر جالبیخدا رو شکر که بهتون خوش گذشته.خواهر جونای شوشو خان باید خیلی قدرتونو بدوننآفرین به دست پخت شما بانوی هنرمند بازم بزن دست قشنگه رو
مامان ناهید
پاسخ
سلام عزیزم فدای مرامتون ممنون گلم
اقا زاده
19 فروردین 93 1:31
ابجی گلم برات دوتا عکس فرستادم بچه ها خیلی شیطونی میکردند نشد عکس بهتر بندازم ببخش گلم
مامان ناهید
پاسخ
خواهش می کنم می دونم هرکاری کردیم باز اونا کارخوشون وشیطونیشون می کردن ممنون عزیزم انشالله دیدارهای بعدی عکسهای بهتری خواهیم گرفت
آوايي ( لي لي )
19 فروردین 93 12:36
کاش يادت نرود روي اين نقطه ي پر رنگ بزرگ،.. بين ناباوري آدمها يک نفر مي خواهد که به يادت باشد،.. نکند کنج هياهو بروم از يادت..
مامان ناهید
پاسخ
سلام عزیزم چه متن زیبایی نه عزیزم من دوستان خوب رو فراموش نخواهم کرد
آوايي ( لي لي )
19 فروردین 93 12:38
سلام خوبين .... سيزده بدرتون به در...... انشالله كه هميشه شاد باشين..... خدا بده ازاين زن داداشاي مثل شما هوارتااااااااااااا
مامان ناهید
پاسخ
وااااااااای عزیزم شما خودتون خوبید که این فکر قشنگو می کنید فدای شما دوست گلم
آوايي ( لي لي )
19 فروردین 93 12:39
عجب غذاهاي خوشمزه اي ماماني كدبانووووو
مامان ناهید
پاسخ
مرسی عزیزم جاتون خالی نه کدبانوتراز شما گلم
مامان پارسا
19 فروردین 93 13:38
عزيزم خوشحالم كه روز 13 به شما خوش گذشتهاميدوارم هميشه شاد باشين
مامان ناهید
پاسخ
ممنون مامان پارسا جونم شما خوبید انشالله که به شما هم خوش گذشته
آیسان مامان ماهان
19 فروردین 93 13:55
جااااااااااااااااااااانم یه سیزده بدر تووووووووووپ،هنوز پستتو کامل نخوندم میامگلم عکس با لباس محلی رو گذاشتم بخاطر گل روی تو و درخواستت برو ببین
مامان ناهید
پاسخ
عجیییییییییییییییجم فدات یشم خوش اومدی هروقت بیای قدمت بررویدو تخم چشامونای جااان اومدم ممنون که شما دوست گلم درخواستمونو رد نکردید بهترین دوست وآبجی دنیا
مائده(ني ني بوس)
19 فروردین 93 16:53
سلام سال نو مبارك(با تاخير).اميدوارم هر جا هستيد خوب و خوش باشيد.رمز وبلاگ دخترم در خصوصي
مامان ناهید
پاسخ
سلام مائده جون خوش اومدید عید شما هم مبارک ممنون گلم در لولین فرصت میام که از خاطرات سفرتون بهره ببرم
اقا زاده
19 فروردین 93 19:09
یه سوال میگم اگه بخوام اسم پسری تو متولدین امروز باشه باید کار خاصی بکنم؟
مامان ناهید
پاسخ
نی نی من رو که فعال کنی وعکسشو بذاری دیگه نمی خواد کار خاصی کنی تو روز تولدش تو متولدین امروز تو صفحه اول سایت نشون می دن عزیزم
آیسان مامان ماهان
20 فروردین 93 12:15
خدا رو یه عالمه شکر که حالت خوبه و دماغت چااااااقهایشالله همه روزاتون به همین منوااااااااااال
مامان ناهید
پاسخ
فدات آبجی آیسان جونم عزیزم خوشحالم که دوست خوبی مثل شمادارم که هوامو داره
آیسان مامان ماهان
20 فروردین 93 12:25
آخـــــــــــــــــــــــیقربونش برم خانم فاطمه که خوشحالی همه مسلمونا رو میخواد حتی اگه تعزیت ایشون باشه...تازه این یه رسم کهنست که باید زنده نگهش داریم،ما ایرونیا که میریم کوه و کمر برا رقص و خوشی نیستش که همش یه تغییر آب و هواست و کاملا شرعیییییییی
مامان ناهید
پاسخ
آره به خدا یکی نیست به این پدر شوهر من بگه خودت همیشه دوست داری تو خونه باشی وغمباد بگیری به ما چه ما که نمی تونیم مثل شما باشیم همسری هم یه کم ارث از ایشون برده
آیسان مامان ماهان
20 فروردین 93 12:27
بابا ای ولللللللللللللللل معلومه که سی و هشتی و روی مارم کم کردییییییییییییییییی خخخخخخخخخخخخخ
مامان ناهید
پاسخ
خخخخخخخخخخخخخخخخ 38 گفتم شاید بشم 38 چون دلم می خواد خوشتیپی شما نیستیم هههههههههههههههههههههه
آیسان مامان ماهان
20 فروردین 93 12:28
آرنولدی برا خودتااااااااااااااااااا
مامان ناهید
پاسخ
فدااااااااات یه خنده بازاری بودااااااااااا
آیسان مامان ماهان
20 فروردین 93 12:29
دارمت آیسی قربونت برو بالااااااااااااااااااااااااااا
آیسان مامان ماهان
20 فروردین 93 12:29
فیلمتر میشد که یکی بیاد سر دیوار که بودی بهت گیر میشد که چرا از دیوار مردم بالا میری خخخخخخخخخخخخخ
مامان ناهید
پاسخ
اره به خدا دلم پیش خواهر شوهری گیر بود وگرنه ما که شانس نداریم
آیسان مامان ماهان
20 فروردین 93 12:34
ههههههههههههههه خخخخخخخخخخخخخخ بیچاره شوشو هم بیرون نبردینش (یه زره اصرار میکردین میومد باهاتون تو رودروایسی گیر کرده بنده خدا))هم غذاشو سرقت کردینننننننننن،شما که از قوم مغول بدترین کهههههههههههه
مامان ناهید
پاسخ
نه بابا این همسری ما فقط نخواد خودش کاری کنه من بهش گفته بودم اگه غذا خواستی بیا دنبالمون واینطوری هم شد خخخخخخخخخخ
آیسان مامان ماهان
20 فروردین 93 12:36
بععععععععععععععع پ همسری تسلیم شد و اومد پیشتووووونفک کردم برگشتنی نهارشو سرقت کردین
مامان ناهید
پاسخ
نه بابا اصلآ غذابراش نذاشته بودیم می خواستم بکشونمشون طرف خودمون که بالاخره موفق شدم
آیسان مامان ماهان
20 فروردین 93 12:39
صد باریکلا دوست مهربون خووودمبخشش از بزرگان است،حتی اگه تقصیرکارم نباشی خوب کردی که بخشیدیشونایشالله همیشه ok بمونییییییین میگما نکنه بخاطر آژانس سرویس رایگانتون باهاتون خوب شدن هاااااااااااااان؟؟
مامان ناهید
پاسخ
حالا نمی دونم اینم جزئ ش باشه یا نه ولی یه کم جلوتر مهربان شدن آخه هم یکیشون خواستگار براش اومده داره میره این یه قدم برا خوب شدنشون هست هم اینکه دیگه کارای خیاطی رو هم براشون انجام می دم ولی اگه به خاطر کار باشه می خوام صدسال سیاه خوب نشن ولی می دونم که یه کمیشون به خاطر اینه که من باهاشون خوب بودم وگرنه تکبر وغرورشون بیشترازاونیه که فکرشو کنید
آیسان مامان ماهان
20 فروردین 93 12:40
منم آمیییییییییییییییییییییییییییییییییییین
آیسان مامان ماهان
20 فروردین 93 12:42
ایشالله علیرضا، محمد رضا و فاطمه جون از چشم بد دور و زیر سایه پدر و مادر باشن
مامان ناهید
پاسخ
ممنون گلم همچنین ماهان جون وبابا مامان مهربونش
آیسان مامان ماهان
20 فروردین 93 12:43
عهههههههههههههه وا آجی ناهید مواظب پسرت باش از الان دنبال دختر مردمه خخخخخخخخخخ
مامان ناهید
پاسخ
ایسی بد جوری نمی دونی دخترارو که می بینه چه جور تو بغل فشارشون می ده چنان دندوناشو رو هم فشار می ده که ادم از خنده غش می کنه
آیسان مامان ماهان
20 فروردین 93 12:45
عععععععععععععع ای ول بابا آشپزم که هستیاون نون برنجیا معلومه که خوشمزن برا منم دستور پختش بزار بی زحمت گلم اگه ممکنه
مامان ناهید
پاسخ
آشپزیم ولی نه به خوبی شما عزیزمچشم حتمآ خوشحالم که خوشتون اومده ولی رژیمی نیستااااااااااااا یه وقت سایزتو از 38 رد نکنه خخخخخخخخخخخخخ
آیسان مامان ماهان
20 فروردین 93 12:50
خیلی پست پر انرژی بود دمت گرم دوست خوبم میبوسم نازدونه هاتووووووووووووو
مامان ناهید
پاسخ
ای جاااااااااااانم آیسانی ممنون خوشحالم که این پست طولانی حالتو نگرفت وخسته نشدی شایدم شدی تعارف تیکه پاره می کنی هاااااااااااااا؟فدات بشم که همیشه پرانرژی وخوبی عزیزم
مامان کیانا و صدرا
20 فروردین 93 18:17
سلام گلم.خوبین؟خوش میگذره؟گلهای نازمون خوبن؟
مامان ناهید
پاسخ
سلام عزیزم ممنون شما خوبید؟ مرسی گلم خوبن نازگلای شما خوبن؟
الهام مامان امیرعلی جیگر
21 فروردین 93 13:34
سلام ناهید جونم/ خیلی خوشحالم که بهتون خوش گذشته. گلم خواهرشوهرایه شما عروس بهتر از شما گیرشون نمیاد . اینم بوس واسه محمدرضا جونی که مثه خودتونه و حاضر نشده بره تو چادر
مامان ناهید
پاسخ
سلام الهام جون فدات بشم نظر لطف شماست شما خودتون خوبید عزیزم من دارم میرم مسافرت دوروزه اینم لحظه آخر بود که اومدم دیدم شما کامنت گذاشتید دلم نیومد که تایید نکنم
الهام مامان امیرعلی جیگر
21 فروردین 93 13:36
من میگم هنرمندی میگی خجالتم ندهاینم یه چشمه دیگه از هنرتون. البته تو چشن تولدها و اون لباس کفشدوزکی دیده بودم اما حالا تکمیل شد با این غذاهای خوشمزهتون. به به
مامان ناهید
پاسخ
وااااای عزیزم الهام جون شما با این همه لطف فقط انرژی میدید به ما چقدر به خودم می بالم با وجود شما دوست خوبم
الهام مامان امیرعلی جیگر
21 فروردین 93 13:37
کاش یه روزی بشه فاطمه جون ومحمدرضا جان وامیرعلی جونم یه عکس سه نفره کناره هم ازشون بندازیم
مامان ناهید
پاسخ
الهی آمین انشالله یعنی یه روز میشه؟ من امیدوارم
الهام مامان امیرعلی جیگر
21 فروردین 93 13:37
ای کلک. فوت وفن دزدی روهم که خوب بلدیا
مامان ناهید
پاسخ
حسابی بلد شدیم دیگه اگه شما هم مایلید بهتون نشون بدم؟!!!!!!!!!!!!
مامان یاسمن و محمد پارسا
22 فروردین 93 0:25
مامان ناهید
پاسخ
فداااات عزیزم
مامان پریسا
23 فروردین 93 11:45
سلام گلم خوبید؟ ایشااله همین روزها هم به شما خوش گذشته باشه
مامان ناهید
پاسخ
ممنون گلم همچنین به شما
مامان پریسا
23 فروردین 93 11:52
دختر... دلم ضعف رفب ین همه عکس غذا به خصوص اون پیتزابرم یه چیزی بخورم.
مامان ناهید
پاسخ
آخیییییییییییییی بمیرم کوچک نفسی می فرمایید مطمئنآ غذاهای شما خوشمزه ترن
مریم--------❤
26 فروردین 93 15:57
ما سیزده بدر رفتیم یه یه نخلستون نزدیک روستامون
مامان ناهید
پاسخ
چه خوب وباز چه خوب که تعطیلات اومده بودید شهر خودتون
سمانه(مامان سروش)
27 فروردین 93 1:16
ایول به این عروس!!!!!چه دلی بردی از خانواده شوشو دقت کردی مرد ها وقت نهار و شام چه موجودات نازنین،عاقل و حرف شنویی میشن
مامان ناهید
پاسخ
اره دیگه چه کنیم باید راه اومد دیگه خخخخخخخخخخ..........اره واقعناااااا این شوهرهای شکمو موقع نهار خیلی مهربون میشن دیگه ما هم دلخوشیمون به اینه که راضی ببینیمشون یه وقت غذارو نکوبن تو سرمون ههههههههههههه راستی چقدر تو فکرتون بودم فقط وقت مناسب پیدا نکردم بیام خدمتتون از دست بچه ها نمیذارن پای نت نشست میام پیشتون گلم
سمانه(مامان سروش)
27 فروردین 93 1:17
چه خوب که دوستای وبلاگی همو ببینن!از این ورام اومدین مادر خدمتیم ها!!!!!!!!!! پرنسس خانم چه خوشگل شده تو لباس سفیدش
مامان ناهید
پاسخ
ممنون عزیزم انشالله نصیب بشه ما هم همدیگه رو دیدار کنیم خیلی خوشحال میشم آرزوی قلبی منه .......چشماتون قشنگ میبینه
سمانه(مامان سروش)
27 فروردین 93 1:18
مام یه سیزده بدر بارونی و طوفانی داشتیم!!!!1ولی عین سرتق ها موندیم و سیزده رو بدر کردیم
مامان ناهید
پاسخ
ای وااااای شما هم بارون داشتید خوشم اومد که کم نیاوردید ومثل ما تسلیم نشدید مرحبا به دوست گلم
سمانه(مامان سروش)
27 فروردین 93 1:19
ناهید جون چه کردی!!!!!!!!!خوش به حال آقای شوشو با این خانم کدبانو
مامان ناهید
پاسخ
عزیییییییییییییزمی شرمنده کردید نه بابا به پای شما که نمی رسیم
مامان محیاآرام جانم
27 فروردین 93 13:45
وای دهنم آب افتاد دلم ب تاب تاب افتاد
مامان ناهید
پاسخ
عزیزم فدای اون دلت