محمدرضامحمدرضا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره
فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 28 روز سن داره
پیوند زندگی مشترکمونپیوند زندگی مشترکمون، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 12 روز سن داره

پرنسس وشاهزاده کوچولو مسافران پاییز وزمستان

نیشگونهای بی رحمانه ..............یادت باشه

1393/1/12 9:31
نویسنده : مامان ناهید
514 بازدید
اشتراک گذاری

سلاااااااااااااااااااااااااااام


سلام عزیز دل مامان وفرشته های نازنینم


مامان بی حوصله رو ببخشید می دونید چرا بی حوصله ام چون همش تو


خونه از بس نگاه درودیوار کردم کارهای تکراری انجام دادم که خسته شدم


این آقای پدری هم نمی دونم که مرخصی میگیره که بیاد ماها رو از این حال


و هوا دربیاره کلافه

 

 

 

هرچی فکر کردم چه خاطره ای بنویسم از شما که حوصله

 

نوشتنشو داشته باشم پیدا نکردم تا اینکه یادم به دیشب

 

موقع خوابیدن افتاد گفتم بنویسم

 


دیشب بابایی یه کم زود اومد خونه وکلی شما خوشحال بودید وبا هم بازی کردید بابایی

 

شده بود اسب شما وهرکدوم از شما به نوبت سواری می خوردید ولی به شرط اینکه

 

هرکی زودتر غذاشو بخوره سوارمیشد محمد رضا شما که باج گرفتن وشرط وشروط

 

حالیت نبود اگه دوست داشتی می خوردی اگه هم نه که هرچی اصرار می کردیم نیم

 

نگاهی هم نمی کردی ومرتب می گفتی ها ها ها......... یعنی سواری ولی فاطمه برا

 

سواری خوردن تا اون موقع که حتی نهارشو هم نخورده بود کل پلوهاشو خورد خوب بابای

 

بیچاره با اون همه خستگی وکمر درد شمارو تحمل کرد ولی صدای خنده شماکه فضای

 

اتاق رو پر کرده بود به یه دنیا  می ارزید بعدشم بابایی دوش گرفت وخوابید ما هم که باید

 

می خوابیدیم موقع خواب فاطمه با هربهانه ای چراغ رو روشن می کردوشما هم در حین

 

شیر خوردن بودید این نکته مهم که شما می می رو که داشته باشید دیگه جداکردنت

 

سخته میشه دنیای شماخوشمزه، ودرحین خوردن هم می خواین برید دنبال فاطمه و تو بغل

 

بابا، بغلاینکه  هم دلت راضی نمیشد از می می جدا بشی مونده بودی کدوم رو

 

انتخاب کنی متفکریه کوچولو می خوردی ول می کردی بلند می شدی ولی باز خودتو

 

قوسی شکل می خواباندی وشروع به خوردن ،حالا دل کندن خیلی سخته واین کارو

 

چندین بار انجام دادی ولی باز می می رو ترجیح دادی به ورجه وورجه وبازی کردن نیمه

 

شبتون که بیشتر از بازی در روز بهتون می چسبه نمی تونم رفتار دیشبت رو خوب بیان

 

کنم ولی واقعا تماشایی بود ومنو کلی خندوند بعدِ چراغ خاموشی کامل، شما چون

 

خوابت نمی گرفت از بس پیچ وتاب خوردی ومن بیچاره رو نیشگون گرفتی وسوراخ

 

سوراخم کردی که دیگه تاب نیاوردم  به زود از خودم جدات کردم وشما با گریه ومنم

 

با خواباندنت به پشت ودراز کشیدن روی پاهای مبارکم به زور خوابت کردم تا نصف

 

شب فقط بدنم رو می خاروندم که اثر نیشگونهای بی رحمانه شما بود

 

اینم چندتا عکس از چندروز قبل، درِ اتاق که باز میشه انگار در زندان باز میشه وشما

 

بدو بدو تو حیاط وشما همچنان که عاشق خاک بازی هستید تا بذاریم وکاری باهات

 

 

نداشته باشیم میشنی وبازی می کنی حتی متوجه گرمی هوا هم نمیشی

 

 

 

فداااااااااااااااااااااتون

 

پسندها (1)

نظرات (11)

مامان یاسمن و محمد پارسا
12 فروردین 93 20:05
الاهی فدای هر دو تون که اینقد نازید
مامان ناهید
پاسخ
سلام عزیزم خدا نکنه فدای شما دوست نازنینم
مامان یاسمن و محمد پارسا
12 فروردین 93 20:05
فدات بشم معلومه خیلی خوشحاله داره خاک بازی می کنه
مامان ناهید
پاسخ
اره عزیزم عاشق خاک بازی واب هست ولی اونقدر خودشو خاک مالی می کنه که من حرصم در میادآخه اگه بردم حمام هم مشکله که در بیاد
مامان یاسمن و محمد پارسا
12 فروردین 93 20:06
عزیز دلم ارزو می کنتم همیشه سالم و سلامت باشی و غم از وجود نازنینت بدور
مامان ناهید
پاسخ
مرسی گلم همچنین شما سالم وتندرست باشید
الهام مامان امیرعلی جیگر
14 فروردین 93 0:28
اخه محمد رضا جون عزیزه خاله مامانی گناه داره نیشگون نگیرفداش بشم
مامان ناهید
پاسخ
آخه خاله جون نمی دونی چه حالی میده اینجوری من عادت کردم ومامانم بیشتر بهم توجه می کنه خخخخخخخخخخخخخدا نکنه خاله جون الهام عزیزم
الهام مامان امیرعلی جیگر
14 فروردین 93 0:29
امیرعلی حالا که کوچولوئه نیشگون میگیره وای بزرگتر بشه دیگه چنگ میزنه یا تیکه شو میکنه
مامان ناهید
پاسخ
فدای امیر علی با اون نیشگون گرفتناش حقا که بچه دوست خودمی یه ماچ آبدار برای شما گل پسملی ناز خاله
الهام مامان امیرعلی جیگر
14 فروردین 93 0:31
منکه دیگه چرتم گرفت اگه شد فردا مطلب روز سیزده رو با عکس هاش میزارم. تو جمعمون هم دوتا بچه فسقلی همسن امیرعلی بودن. دوتا همبازی داشت
مامان ناهید
پاسخ
برو بخواب گلم انشالله زود خستگی از تنت دربیاد وپست 13 را بذاری
آیسان مامان ماهان
16 فروردین 93 11:30
بابایی مهربون دستشون درد نکنه که اینهمه به بچه ها خوش گذشته
مامان ناهید
پاسخ
مرسی عزیزم
آیسان مامان ماهان
16 فروردین 93 11:31
معلومه که می می خوشمزه تره و اولویت اوله
مامان ناهید
پاسخ
ای خاله ناقلا شما هم تجربه ش کردید نکنه شما هم هااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آیسان مامان ماهان
16 فروردین 93 11:33
ای محمد رضای بلاااااااااااااااا حالا دیگه دوست منو نیشگون میگیریییییییییصب کن زن که گرفتی جبران کنیم برات خخخخخخخخخخخخ
مامان ناهید
پاسخ
فکر نکنم بشه زنشو به این آسونی از دستش درآورد
آیسان مامان ماهان
16 فروردین 93 11:34
ای جون دلم چه خاک بازی کردی
مامان ناهید
پاسخ
فداااااااااات خاله جون
اقا زاده
16 فروردین 93 22:20
مامان ناهید
پاسخ
ای جاااااااااان خدیجه جون اومدید دمتون گرم