محمدرضامحمدرضا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره
فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره
پیوند زندگی مشترکمونپیوند زندگی مشترکمون، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 16 روز سن داره

پرنسس وشاهزاده کوچولو مسافران پاییز وزمستان

فاطمه گلي ماماني الان دوروزي ميشه كه به مهد ميره

1391/7/8 21:54
نویسنده : مامان ناهید
344 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه دوستان خوبم

فاطمه مامانی دو روز یه که بالاخرهبه مهد رفت راستش قصد نداشتم بزارمش مهد چون هم سنش کمه وهم به خاطروابستگی شدیدی که به خودم داره فکر نمی کردمبدون منبمونه ولی برخلاف تصورم همین که وارد مهد شدو همین که بچه هارو دید اونقدر غرق بچه هاشده بود که منو نمی دید منم یه گوشه ای وایستاده بودم که منو نبینه یه لحظه متوجه شد من اونجا نیستم یه کم ایستاده بادنبالم میگشت ولی منو نمی دید دیدم داره به یکی از مامانا میگه برو مامانمو پیدا کن ولی بعدش آروم شد مربی همه بچه هارو به کلاس راهنمایی کرد البته ازطرفی خیالش راحت بود که نرجس دختردایی وصالحه دخترخاله هم پیشش بودن وگرنه محال بود واسته منم یواشکی جیم شدم رفتم یه سری خرید داشتم که انجام دادم و برگشتم خونه که با کمک همسری عزیزم نهار رو درست کردیم نهار مرغ مسما بود ساعت 11رفتم دنبال گلی خانم که همسری بهم زنگ زد که برم سینا پسرعمه فاطمه رو هم که رفته بود به مهد وحالا پیش مامانش تو شهرداری بود بیارم خونه این کار رو هم کردم خوب رفتم از مامانش تحویل گرفتم و دوتایی تو ماشین دل می دادن قلوه می گرفتن فاطمه می گفت چرا خونمون نمی یای سینا می گفت بابام اجازه نمی ده بعدسینا می گفت نازیلا من خیلی دلم برات تنگ شده بود فاطمه هم می گفت منم خیلی دلم برات تنگ شده بود خلاصه اونا می گفتن ومن می خندیدم رسیدیم خونه بعدازنماز نهارخوردیم فیلم حریم سلطان رو هم دیدیم وکمی چرت زدیم خلاصه روز خسته کننده وپرانرژی بود6/7/90

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)