وقتی نباشید همه حا سوت وکوره
سلامی پراز عشق به دوستان خوب
ونازنینم وسلامی هم به فرشته های زندگیم
بالاخره با تاخیری بسیار طولانی تونستم سرتو
گوشی وآپلود عکسهادربیارم وپست جدید بذارم
اخه سیستمم دیگه گذاشتم کنار با مشکلات پی درپی
که براش پیش میومد ونمی تونستم یه پست درست وحسابی بذارم عکسهای گوشیم هم که رو سیستم سیو نمیشدن خداراشکر الان یه کم مشکل حل شده بااینکه تایپ کردن از طریق گوشی خیلی سخت ووقت گیره
وکلی معطلی داره وهی مطالبا میپرن وهی من دوباره
باید مطلب را کپی پیس کنم وهی عکس دانلود کنم اما چون میدونم که دیگه میشه پست گذاشت خیییلی خوشحالم آفرین به خودم وصدالبته بی مدیریت
نی نی وبلاگ
ابجی فاطمه ساعت 9بردم مهد کلاس نقاشی
امسال اوقات فراغتش شرکت در کلاس نقاشی
بود واز آنجایی که امسال بطور باورنکردنی هوا
خیلی گرم هست نشد که تو کلاسهای اسکیت و ژیمیناستیک ثبت نامش کنم با اینکه اسکیت را
خیلی دوست داره اما شرکت در کلاسهاش زیاد
برای گل فاطمه دلچسب نبود شاید بخاطر مربیش
باشه نه اینکه مربیش زیاد ارتباط عاطفی با
بچه هابرقرار نمیکنه ودختر گل ما هم زیاد
عاطفی واحساساتیه دوست نداره بره کلاس
اسکیت اما مربی بسیار خوبی بوداما در
عوضش کلاس ژیمیناستیک کلی علاقه داره
انشالله در آینده ای نچندان دور ثبت نامش
میکنم هنوز نرفته، تو خونه که باشه در هر
شرایطی در حال تحرک بدنی هست تمام بدن
را360درجه در همه جهات می چرخونه یعنی
نمی تونه یه جا بشینه بدون تحرک منم گاهی
وقتها تذکر میدم که یه کم هم ارام باش این
همه انرژی مصرف نکن😊 خوب از ظهر تا غروبی
هم که نق به من میزنه که حوصله م سر رفته منو
ببر یه جایی میگم کجا میگه یه جایی، تصمیم گرفته بودم امروز ببرمشون پارک نزدیک خونه
مون اما قبول نکرد خوب تواین گرما دیگه جایی
ندارم ببرم ابن بود که پاسش دادم به بابایی و
گوشی راچسبوندم به گوشش وبا نازو عشوه به
جناب پدر گفتن من حوصله م سر رفته مامان
هم نمی تونه برام کاری کنه چه کنم بابایی هم
قول داد زود بیاد خونه ببره دورتون بده وحالا
پسر گلم با دختر نازم وبه اضافه ابوالفضل پسر
عمه که نمی دونم کجا تو تور اقای پدر خورده بود
با هم رفتین دور بزنید حالا نزدیک به دوساعت
میشه وهنوز برنگشتین نمی دونم کجایید منم
اومدم الگو لباس بکشم گفتم خاطره وروز شماری
از شما نوشته باشم فداتون که وقتی پیشمین
همه ش باهم گلاویزیم وقتی نیستین خونه
سوت وکوره😍😘😘😘