محمدرضامحمدرضا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره
فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 5 روز سن داره
پیوند زندگی مشترکمونپیوند زندگی مشترکمون، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره

پرنسس وشاهزاده کوچولو مسافران پاییز وزمستان

22 بهمن روزی به یاد ماندنی و حضورمان در راهپیمایی93

1393/11/23 18:33
نویسنده : مامان ناهید
1,349 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به دوستان خوبمان محبت

جشن پیروزی برشما مبارک باشدsmile смайлики смайлы

22 بهمنsmile смайлики смайлы

22 بهمن 1357، خاطره ای است ماندگار در تاریخ اقتدار ملت ایران.

روزی است که امت به رهبری امامشان طمع خوش پیروزی و استقلال

را چشیدند؛ روز پیروزی خون بر شمشیر، روز رهایی ملت مسلمان ایران

از چنگال استعمار، روز قدرت نمایی و اقتدار ایران و روز ذلت امریکا و

اسرائیل.

بنیانگذار جمهوری اسلامی.............

شب 22

در این شب آبجی فاطمه بر خلاف هرشب زود تر از همیشه یعنی

ساعت8 گرفت خوابیدخواب من ومامانم از تعجب دهانمان باز مانده بودتعجب

من هم هر چی تقلا کردم که ابجیمان بیدار شودکه با هم بازی بنماییم

نشدکه نشدغمناکوما درحین اینکه بازی می کردیم هی ازمامانمان

می پرسیدیم مامان آجی کوووووووووووووووووووش ومامان جواب

می داد آجی خوابه smile смайлики смайлыودوباره تکرار وتکرار............... ومامان هم با

حوصله جواب مارا می داد.........زیبا

طنين فرياد الله‌اکبر در شب 22 بهمن

قبل از ساعت 9 یک عدد سرود خیلی زیبای انقلابی از تلویزیون شبکه

تهران پخش شد که تا حالاندیده ونشنیده بودیممتنظر خیلی به دلمان

نشست بعدِ این ناگهان مامانمان دست مارا گرفت وروانه حیاط کرد

تعجبم براین بود که مامانمان تو این روزها و شبها که طوفان وگردو

خاک فراوان هست اجازه پشت در بودن را هم به ما نمی دهد چه

برسد به اینکه مارا ببرد توی حیاط زیباخلاصه همین که پایمان به بیرون

اتاق رسید صدای انفجار وگلوله و صداهایی آشنا صدای الله اکبر مارا

متعجب ساختتعجب وآنوقت مامانمان با گفتن ذکر الله اکبر من را هم

دعوت به این ذکر زیبا کرد ولی من با شنیدن صدای این همه انفجار

ترس برَم داشت وبا گفتن نَخواااااااااااااام  به وسط اتاق شیرجه زدیمترسو

واز مامانمان هم خواستیم که به داخل اتاق بیاید آخر نمی دانیم جنگ

بود یا جشن پیروزی..... smile смайлики смайлыولی مامان با گفتن سخنانی آرام بخش

مرا آرام ساختمتنظر

 

بفرمایید ادامه مطلب

درست کردن پرچم

صدای دلنشین الله اکبر بد جوری دل مامانم را هوایی کرد برای چند

لحظه ایشان را در فکر فروبردمتفکر ناگهان انگار که مادرمان را برق سه

فاز گرفته باشد از جایش بلند شدهیپنوتیزم ورفت به طرف اتاق خیاطی بعد

یک ساعت دیدیم چه کاری کرده پرچم ایران را درست کرده اون هم نه

یکی بلکه چهارتاکه برای من ونرجس دختر دایی  وصالحه دختر خاله

وآجی عزیزم بود وهمچنان در فکر بود وباخودش پچ پچ می کردsmile смайлики смайлыکه

ای کاش زودتر به ذهنم رسیده بود وبرای همه بچه های مهد درست

می کردم غمناک

وما پرچم ها خوشیمآرام

تصمیم جدی

وامسال تصمیم بر آن شد که  زودتر از پارسال این افتخار را نصیب خودمان کنیم

ودر راهپیمایی عظیم شرکت کنیم این بود که مامانم آجی فاطمه را ساعت 8

صبح در حالی که من خواب بودم بردو سپرد به خاله فاطمه وبرگشت تو این فاصله

کارهای منزل را انجام داد smile смайлики смайлыوبعد من را از خواب ناز بلند کردند واماده شدیم

وساعت 9/45 دقیق روانه شدیم امسال بر خلاف هر سال راهپیماهی کمی دیرتر

برگزار میشد تا مامانها با خیال راحت به آشپزی وکارهای منزل بپردازند وبهانه ای

برای شرکت ننمودن در راهپیمایی نداشته باشندوخلاصه اینکه چه راهپیمایی عظیمی

بود تاریخی

وما هم که این همه جمعیت را دیدیم چشمهایمان چهارتا شد وپرچم به

دست smile смайлики смайлыخود را غرق در سبل عظیم جمعیت نمودیم وبا گفتن

الله بَ بَ الله بَ بَ(الله اکبر) دل مادرمان را بسی شاد کردیممحبت وصدالبته

دل امام زمانمانمحبت ومشتی محکم بر دهان امریکا زدیم که تا فرج امام زمانمان

فَکَش اویزان وخونی بماند

وقتی به خانه برگشتیم تا فردای اون روز با آبجی شعار می دادیم بَ بَ اُلیکا

(مرگ بر امریکا) مَ دَ اِتاتی(مرگ بر اسرائیل )الله بَ بَ ومادر وپدرمان همچنان

ذوق زده وقربون صدقه ما می رفتنبغل وعجیب با هر شعار ما مادرمان کلی

می خندیدقه قهه اخر چرا؟سوال

حس عاطفی من وآجی

وقتی در میان سیل عظیم جمعیت آبجی فاطمه را دیدیم دوان دوان رفتیم واورادر

آغوش گرفتیم بغلانگار که روزهابود که ایشان را ندیده بودیم وآبجیمان هم

همچنان خرسند شد وبرق شادی در چشمانش موج زد وبا اصطلاح همیشگیش

دورت بگردم داداشی  قربون عشقت برم داداش اومدی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ومنراضیبغل

ودگر بار به خودمان اجازه ندایم از آبجیمان جدا شویم وخاله زهره کلی ازمان عکس

انداختن ولی متاسفانه گوشی مامانم تعمیرگاه بود ونتوانست از این فضای زیباعکس

بندازد امید عکسهایی که در گوشیهای مختلف گرفته شده به دستمان برسدآرام

پ ن پ : مامانم به این طرز نوشتن میگه نطق الهامی اگه کسی فهمید یعنی چه؟خندونک

این پست بعد آ با گذاشتن عکسها تکمیل تر میشودچشمک

: محمدرضا تا این لحظه ، 2 سال و 2 ماه و 28 روز سن دارد :.

.: فاطمه تا این لحظه ، 5 سال و 1 ماه و 19 روز سن دارد

پسندها (6)

نظرات (34)

آجی فاطمه
23 بهمن 93 22:41
سلام اول سوال اخرو جواب بدم نطق الهامی یعنی الهام گرفتن از الهام جونفهمیدی یعنی چی دیگه؟ افرین به شما مادر فعال وپسر گل وناز و دختر مهربون ایشالا به زودی جریان 22 بهمنم مینویسم برای ماهم شب جالبی بود
مامان ناهید
پاسخ
اره عزیزم درست گفتید من گاهی تو پستهای قبلیم هم به زبان بچه ها می نوشتم وقتی داشتم می نوشتم دیدم شده عین نوشته های الهام جون آخه از گویش الهام خیلی خوشم میاد گفتم بعضی جمله هارا عوض کنم بشه گویش الهام مامان علیرضا جون
مهسا خانوم
23 بهمن 93 23:26
منم شرکت کردممممممممم جزو گروه سرود شهرمون بودم راستی حتما عکسی از اون پرچم های ساخت خودتون بزارین
مامان ناهید
پاسخ
افریت به مهسا جان موفق وپیروز باشید عزیزم اون پرچم های کوچولو که دست محمد رضا بود نمونه شه با عجله درست کردم شاید خوب نشده باشه
مامان سوده
24 بهمن 93 2:18
سلام ناهید جان خوبی عزیزم؟متاسفانه دیر امدم وب شرمنده ات هستم...پسرم دوباره مریض شده......از طرفی خانه تکانی مزید بر علت...راستی نطق الهامی منظورت از الهام مامان علیرضا هست...چون نوشته هاشو همیشه میخونم همین سبکی هست......من باهوشم ایا؟؟؟
مامان ناهید
پاسخ
آخییییییییییییی عزیزم بازم مریض شده فداش بشم از بس بد غذایی می کنن بدنشون مقاومت نداره زود به زود بیمار میشن مثل بچه های من عزیزم خونه تکونی را فعلآ بیخیالش شو تا اانشالله بچه حالش زود خوب بشه چون ارامشت اینجور بهتره اره عزیزم افرین بر شمادرست گفتید من از گویش الهام خیلی خوشم میاد این شد که تقریبآ شد نطق الهامی البته به پای ایشون که نمیرسیم
مامان سوده
24 بهمن 93 2:18
ناهید گوشیت درست شد؟خبری بده از خودت..
مامان ناهید
پاسخ
نه عزیزم هروقت میرم براش میگه فکر کنم از فلششه هنوز تو بازار گیر نیاوردم میگم اره خودت گفتی فکر کنم از فلششه مطمئن هم که نیستی گوشی بیچاره را همینجور باز کرده خودشم نمی فهمه چشه کاش نداده بودم یک راست برده بودم بوشهر احمد هم قرار بود یه گوشی خوب برام پیدا کنه بهم میگه صبر کنه ولی خیر سرش هنوز پیدا نکرده الان چندروزیه بدون گوشیم همه صداشون دراومده منم که انگار رئیس جمهورم باید حتمآ گوشی داشته باشم مرسی گلم منم نگرانت بودم نمی دونم چرا همینکه یه کم ارتباطمون با هم فاصله ش زیاد میشه حس بدی بهم دست میده
مامان سوده
24 بهمن 93 2:20
خصوصی
مامان ناهید
24 بهمن 93 6:31
سلام به همه دوستان خوبم دوستانی که به سوال من یعنی نطق الهامی جواب دادن فعلآ تایید نمی کنم بعد همه را با هم تایید می کنم ناقلاهما نهههههههههه دوستتون دارم هواااااااااااارتا فاطمه جون خیلی شرمنده م کردیدببخشید عزیزم
عادله
24 بهمن 93 8:59
سلام من فروشنده لباس کودک هستم،دوس دارم باهتون تبادل لینک داشته باشم ،مایل بودین بهم خبر بدین،ممنونم لباس های زیبا برای فرشته های نازتون
مامان ناهید
پاسخ
ممنون عزیزم حتمآ میام بهتون سر می زنم
مامان کیانا و صدرا
24 بهمن 93 9:43
ناهید من هنوز شروع نکرده بودم به خوندن فهمیدم نطقت الهامیهالهام جونه که اینطوری و از زبان علیرضای عزیز و به طور بند بند مینویسهحالا اینبار تقلب کردی اکشال نداره از این به بعد برو تو مایه ی نطق ناهیدی
مامان ناهید
پاسخ
آفرین شما هم باهوش تشریف دارید جدی جدی راستشو بگم نه به خدا نمی خواستم از الهام تقلید کنم وجسارت کنمیاااااااااا با اینکه از دست قلم وگویش الهام خیلی خوشم میاد اما من هم وقتی می نویسم اونم از زبان بچه ها مثل گویش الهام میشه چندین بار هم قبلآ نوشته بودم نمی دونم دقیقآ کدوم پستها ولی وقتی می نویسم میشه عین گویش الهام اگه یه بار دیگه هم از زبان بچه ها بنویسم همینطور خواهد شد نمی تونم تغییرش بدم خوووووووب خخخخخخخخخخ
مامان کیانا و صدرا
24 بهمن 93 9:44
خب عزیزم میرفتی یه گوشی نو و مارک میخریدی اونم میدادی به همسرینه جدی میگم ناهیدی برای عید و عیدی دادن به خودت از طرف خودت یه گوشی اپل بگیرحالا یکی نیست به خودم بگه برو گوشی در پیتتو عوض کن
مامان ناهید
پاسخ
اون خودش یه گوشیه خفن داره دارم زیرآبشو می زنم ازش بگیرم ولی آقا خیلی زرنگ تشریف دارن اما بهم قول داده یه گوشی خوبی برام پیدا کنه تا حالا فقط یه گوشی خوب بهم معرفی شده در حد 700 تومان سامسونگ مدل s3 اگه شما یه مدل خوب با این قیمت با کیفیت عکس وصدای خوب ودیگه کامل سراغ دارید بهم معرفی کنید
مامان کیانا و صدرا
24 بهمن 93 9:45
پس بگو من به کی پیامک دادم!!!به آقای تعمیرکار
مامان ناهید
پاسخ
ای واااای عزیزم حالا چی پیامی بود
مامان کیانا و صدرا
24 بهمن 93 9:46
و اما آفرین که رفتین تظاهراتمن هنوز بیمارم خواهر و سرم اندازه ی یک کوه سنگینه
مامان ناهید
پاسخ
ممنون خدا نکنه هنوز خوب نشدین ؟ خدا شفا بده بد ویروسی هست تا بخواد بره ادمو از همه چیز می ندازه
آیسان
24 بهمن 93 9:51
سلام میشه بیایید نی نی گپ کارتون دارم
مامان ناهید
پاسخ
ببخشید من پیامی از نی نی گپ دریافت نکردم هرچی گشتم هم نتونستم تو لیست نی نی گپ پیداتون کنم شاید هنوز در خواست دوستی از طرف شما یا من انجام نشده
مامان اعظم
24 بهمن 93 10:23
متشکرم ناهید جون. شما واقعا لطف دارین . من دلم می خواد قلب پاک فاطمه هیچ وقت آلوده ی اون گناهان نشه و البته زمینه اش رو تو وجودش دیدم. خیلی قانون مداره و هرگز دروغ نمی گه حتی اگه به ضررش باشه و مثلا کاری کرده باشه که میدونه باعث ناراحتی و بعضا عصبانیت من میشه اما انکار نمی کنه و این برای من خیلی خوشاینده بله فاطمه های نازنین ضامن دارن. اون هم چه بانوی شریف و مهربانی
مامان ناهید
پاسخ
خواهش می کنم اعظم جون انشالله که همین طوره پاک وصادق و.......... مامانش که شما باشید وخون شما تو رگهاش جریان داره همیشه پاکه ومعصوم انشالله از هر بلایی دور باشه وپیرو بانو فاطمه زهرا باشه
مامان اعظم
24 بهمن 93 10:25
سلام آبجی ناهید عزیز منم با محمدرضا جون دوست دارم بگم الله ب الله ب قربون اون زبون شیرینش بشم من فاطمه جون اون شب چطور شد که زود خوابید؟ حتما خسته ی بازی بوده قربون جفتشون با مامان مهربونشون که اینقدر خانمه
مامان ناهید
پاسخ
خدا نکنه خواهر جان فاطمه اون روز که بعد مهد با دختر خاله با هم اومدن خونه تا غروبی اونقدر بازی کردن که بعد دیدم خوابش برده هر شب که تا یه آدم بیدار تو خونه هست اون هم بیداره ولی اون شب تا اومدم بگم فاطمه دیدم خوابش برده
مامان اعظم
24 بهمن 93 10:26
خصوصی داری عزیز
مامان ناهید
پاسخ
اعظم جون خصوصی نداشتید که؟؟
پریسا
24 بهمن 93 11:41
خدا نی نی شما رو هم حفظ کنه ان شاالله میشه لطفا راهنماییم کنین؟ با اینکه مدت هاست اسم برای نی نی انتخاب کردم و همه میدونن تازه الان دارن بهم میگن به اسم خودت نمیاد مردد شدم
مامان ناهید
پاسخ
سلام پریسا جان ممنون از شما خوش آمدید گلم من فکر کنم کیانا پریا قشنگه الان اسمی به ذهنم نمیرسه اگه یافتم حتما بهت اطلاع میدم انشالله که دوستان هم این کامنت را ببینن وبیشتر کمک کنند
مهربوون(محیا)
24 بهمن 93 15:39
سلام ناهید ججووووووون .. الهی ... والا من وارد ب گوشی و این چیزا نیستم ... انشاالله که دوستان یه گوشی خوب پیشنهاد بدن ...
مامان ناهید
پاسخ
سلام آبجی جون خوبید شما ؟چقدر خوشحالم که حضورتونو اینجا احساس کردم ممنون همین که افتخار دادید ممنونم
بابا و مامان
24 بهمن 93 16:41
سلام عزیز ذلم قربونت بشم که چقد خوشحالی داری پرچم می چرخونی
مامان ناهید
پاسخ
خدا نکنه خاله جونم
بابا و مامان
24 بهمن 93 16:44
الهی فدای شیرین زبونیت قربونت بشم حق داری بترسی عزیزم اینجا هم اینقد صدای فشفشه تیر میومد که منم ترسیده بودم انگار بمب منفجر میشد
مامان ناهید
پاسخ
خدا نکنه خاله مهربونم اره خاله منم خیلی ترسیدم
بابا و مامان
24 بهمن 93 16:46
افرین به همتتون من که نتونستم متاسفانه برم پارسا تب داشت شب قبلش نگران بودم سرما بخوره
مامان ناهید
پاسخ
آخی فداش بشم الهی بمیرم این روزها همش از بیماری وسرما خوردگی وتب می شنوم انشالله زود حالش خوب بشهناراحت شدم میگم اومدم آپ نداشتید
بابا و مامان
24 بهمن 93 16:47
فدای هر دو تایتون با شعار دادن بامزتون
مامان ناهید
پاسخ
خدا نکنه عزیز دلم خاله جون
مهربوون(محیا)
24 بهمن 93 17:33
خانومی خصوصی
مامان ناهید
پاسخ
مرسی محیا جان
آجی فاطمه
24 بهمن 93 21:01
خصوصی
آجی فاطمه
24 بهمن 93 21:05
راستی در مورد گوشی به نظرم برو سایت دی جی کالا من ازش دوبار خرید اینترننتی کردم راضی بودم قیمتاشم نسبت به بیرون خیلی فرقی نداره میتوانی نظرات دیگرانم بخوانی و ببینی کیا ازش راضی بودن کیا ناراضی بودن موفق باشی
مامان ناهید
پاسخ
نرسی فاطمه جون از راهنماییتون
مامان سوده
25 بهمن 93 2:44
سلام ناهید...خیلییییییییی خسته ام.......زودتر بیا خیلی دلم برات تنگ شده...
مامان ناهید
پاسخ
سلاااااام عزیزم سودهخوبید منم دلم برات حسابی تنگ شده من فعلآ گوشیم درست نشده بی گوشیم یه گوشی خوب هم نمی دونم چیه هرکی یه چیزی میگه خواستم اینبار یه گوشی بخرم که خیالم راحت باشه مدتی برام کار کنه انشالله دشمنت خسته باشه خودتو زیاد در گیر خونه تکونی نکن عزیزم
مامان مبینا
25 بهمن 93 10:00
ناهید جان سلام خواهرم نمیدونی چقد نگرانتم انگشتت بهتر شده؟هنوزم خون میاد؟ وای ک خونه داری وبچه داری ومهمتر از همه خونه تکونی اونم با انگشت زخمییییییی البته ک من زن زیاد زرنگی نیستماااااا اما کاشکی پیشت بودم بهت کمک میکردم
مامان ناهید
پاسخ
سلام عزیزم مریم جون ممنون که اسمتو رو کردی به امید روزی که همه دوستان اسم واقعیشونو رو کنن ممنونم فدای مهربونیت عزیز دلم راستش خیلی مواضیشم که به چیزی نخوره ولی خیلی درد می کنه دوروز اول نتونستم حتی ظرفهامو بشورم از بس خون میومد قربونت برم شما بانوی فعال وزرنگ ونمونه اید ممنون شما همینکه اینقدر به من لطف دارید انگار تمام دنیا را بهم دادی وکمکم کردید مرسی گلم
مامان مبینا
25 بهمن 93 10:01
به به چ مامان وبچهای فعالی ایشالله همیشه برقرار وپاینده باشین عزیزم
مامان ناهید
پاسخ
قعال تر از شما که نیستیم بانوممنون
مامان مبینا
25 بهمن 93 10:03
ناهید جان من از گوشی چیزی زیاد نمیدونم ولی از اقای همسری برات میپرسم فعلا خونه نی اداره است
مامان ناهید
پاسخ
واااااااااااای خواهر دستت درد نکنه این کارو کنی مدیونت میشم ممنون راستی یکی میگه گوشیه هوایی خوبه یکی دیگه میگه نگیر که به درد نمی خوره من تو بین این دو دلیها ماندم بپرسه کدومش راسته بازم ممنون
مامان مبینا
25 بهمن 93 10:04
ی عالمه بوووووووووس واسه عسلچهای خاله ومامان مهربونشون
مامان ناهید
پاسخ
فدات خاله ما هم یه عالمه بوووووووووس
اقازاده
25 بهمن 93 10:05
قربون شعار دادنت انشالله تا دنیا هست زنده باشی و بتونی تو راهپیمایی شرکت کنی عزیزم
مامان ناهید
پاسخ
خدا نکنه خاله مرسی همچنین شما
يك مادر
25 بهمن 93 13:23
سلام مادر مهربان نظر شما را درباره هواي اهواز خوندم و واقعا تاسف خوردم كه فكر مي كنيد اين گرد وخاك به خاطر گناه مردمه من ماندم كه چرا مردم مسلمان كشور من اينقدر گناهبار هستند كه چنين بلايي سرشون اومده من از شهرهاي غربي كشورم هستم وبي نصيب از غبار نيستم اما مي دونم هنوز مردم شهرهاي مرزي مظلوم ترين مردم هستند كه هميشه بلاها به خاطر خودخواهي مسيولينبر سر اونها نازل مي شودو در سختي زندگي ميكنند راستي دقت كردي امريكا و‍ ژاپن چقدر برف اومده............... اونها بي گناه هستند؟؟؟؟؟؟؟؟ ما حقي نداريم جاي خدا در مورد گناه ديگران صحبت كنيم
مامان ناهید
پاسخ
سلام به شما مادر عزیز عزیزم شما منظور منو بد متوجه شدید این متن وحرفهای من هست تو پرسش وپاسخ( سلام منم دعا می کنم رحمت الهی نازل بشه بر شهر ودیار ما ایرانیها مخصوصآ اون شهرهایی که پر شده از الودگی هوا خواهر جان ما هم جنوبی هستیم واین گرد غبار به شهر ما هم اومده شدید تا جایی که بچه های من هم الان دارن از نفس تنگی رنج میبرن تا سه روز از خونه بیرونشون نکردم اما بازم اثر خودش روی تنفس بچه هام گذاشت خدارا شکر از دیشب تا حالا اندکی باران امده امید دارم خدا از گناهان همه ما چشم پوشی کنه وباران رحمتش را بر سر مانازل کند امین) ................................................................ من نگفتم خدا به خاطر گناهمون هست که این گرد وغبار به سراغمون اومده اگر این چنین بود باید تمام ایران وکشورهای دیگه را فرا می گرفت این گرد وغبار از طرف عربستان به طرف استانهای غربی وجنوبی کشور ما کشیده می شه یه صحرایی هست ماسه زار با بادهای شدیددر عربستان که قبلآ ایران که اگه اشتباه نکنم با عربستان همکاری می کرد وبا شیوهایی که داشتن از بروز این گرد وغبار جلوگیری می کردن وانهارا مهار می کردن الان چنین کاری انجام نمیشه یعنی با ایران همکاری نمی کنن(من این طور شنیدم) این گرد غبارها با وجود کمبود باران بیشتر هم شدن من هیچ وقت نگفتم این گرد وغبار به خاطر گناهان یه عده ای از مردم هست شاید بگم علت باران نبارید بی انصافی وناشکری بندگان خدا باشه ولی در این مورد نه!!!!!!!!! والبته من گفتم ماگناهکار هستیم مگه نیستیم ؟ الان اکثرمردم فقط دارن به مادیات فکر می کنن ............ این همه شهید دادیم ولی خیلیها با بد حجابی وبد وبیراه گفتن به زمین وزمان خون این شهدارا پایمال کردن شاید در بعضی موارد این گناه دامن مارا هم گرفته باشداین همه اسراف وتجملات به نظرت چیه؟وقتی یه نفر برای کیک عروسیش فقط 8 میلیون تومان هزینه می کنه ویه نفر حتی نداره برای دخترش جهیزیه بگیره به نظرت این بی انصافی وگناه نیست؟ خیلی ها هستن که کفر نعمت می کنن اونوقتهادلها پاک وصاف تر بود وبه قول یکی از دوستان ما خودمان به خودمان بد کردیم طبیعت وهمه چیزرا خراب کردیم وقصر ساختیم و........... وخیلی چیزهای دیگه که بهتره بحث نشه اینهارا گفتم که بگم کم وبیش گناهکاریم بی گناه هم نیستیم .......... اما بازم میگم علت این باد وگرد وغبار اینه که در بالا گفتم نه غضب خدا..... گفتید امریکا وکشورهای دیگه .........چرا نمیگی سالانه چه اتفاقاتی چون سیل وبادهای شدید وهمون برفهایی که یک شهر را خراب می کنندبراشون اتفاق می افته اینها تاوان گناهانشون نیست ؟ اینها همه حکمت خداست..... مگر غضب الهی چه شکلی هست ؟ مادر عزیز عذر می خوام اگه منظورمو بد رساندم امیدوارم این بادها وبی بارانیهایی که داریم به خاطر هرچی که باشه تمام بشه وهمه به آسایش برسند
آیسان
25 بهمن 93 16:20
اگه شکلات بودی شیرین ترین بودی ، اگه عروسک بودی بغلی ترین بودی ، اگه ستاره بودی روشن ترین بودی و تا زمانی که دوست منی عزیز ترینی . روز ولنتاین مبارک مبارک . . .
مامان ناهید
پاسخ
ممنون عزیزم آیسان جون
مامان سوده
26 بهمن 93 1:18
ناهید سلام طاها برونشیولیت گرفته امکان داره اسم هم اضافه بشه از ذیروز هر چه خورده مرتب بالا اورده پوست استخوان شده ترو امام رضا برا بچه ام دعا کن ناهید .برو خصوصی
مامان ناهید
پاسخ
سلام عزیزم خدا مرگم بده سوده چی شده چرا؟ آخ این بچه چش شده بمیرم الهی اروم باش عزیزم خوب میشه میام پیشت
مامان زهرا
26 بهمن 93 16:19
سلام ناهید جان خانمی من خیلی وقته نیومدم وبتون .الان دارم تا اونجایی که بتونم بخونم نظرمو بنویسم ..خانمی خدا قوت .چه خوب کاری کردین رفتین .ماهم برای االله اکبر امیررضا رفت بالا پشت بوم ولی من ومحمد سام توخونه میگفتیم ازشدت سرما جرات نکردیم بریم بیرون . ایشالله که گوشیتون زود درست بشه یا یه دونه جدید بخرین .
مامان ناهید
پاسخ
سلام به خواهر گلم فدات بشم شما هروقت بیاین قدمتون روی سرما راضی به زحمت نیستیم که خودتونو اذیت کنین نازنین همینکه حضورتونو حس می کنم خییییییییییییلی زیاد خوشحالم فداتبرای شما هم قبول باشه مهم اینه که دلتون حرکت کرده حالا هر جا که باشین فرقی نمی کنه عزیزم