تسلیت میگم شهادت امام حسین(ع)واهل بیتش را..فدای قلب کوچک وپردرد رقیه....
هر چي عشقه يه طرف عشق به مولا يه طرف
اين کيه هر کي صداش مي زنه ديوانش مي شه
ديگه جايي نمي ره گداي اين خونش مي شه
سه سالگی اش بر مدار عاشورا میچرخد.
اتفاقی که طنین خنده های کودکانه اش را به غارت میبرد
در عطش می ماند و میگدازد.
فرات از چشمانش مهاجرت میکند.
بی پناهی اش، در تمام بیابانها تکثیر میشود
این سه سالگی اوست که در ویرانهای کنار کاخ سبز، به اهتزاز درآمده و مکر خاندان ابوسفیان را به زانو درآورده است.
گرچه سه سال بیشتر ندارد، اما صدسال شکایت از این اندک سال دارد؛ شکایتهایی که تاب باز گفتنشان را ندارد. بغضها روی هم جمع شده است و به یکباره میخواهد فوران کند؛ آن هم در میان خرابهای در یک شهر بزرگ که مردمانش یک روز تمام را بر آنان سنگ زده اند و بر غم کاروان افزوده اند و اینک رفته اند تا آسوده بخوابند؛ آسودگیشان را صدای گریه کودکی سه ساله برهم میزند. سه سال بیشتر ندارد، اما صدای گریه اش، خواب آسوده یک شهر را برهم میزند... و چقدر زود صدایش خاموش شد!
ای عمه ! بیا تا که غریبانه بگرییم
دور از وطن و خانه به ویرانه بگرییم
پژمرده گل روی تو از تابش خورشید
در سایه نشینیم و به جانانه بگرییم
لبریز شد ای عمه دگر کاسه صبرم
بر حال تو و این دل دیوانه بگرییم
نومید ز دیدار پدر گشته دل من
بنشین به کنارم که پریشانه بگرییم
گردیم چو پروانه به گرد سر معشوق
چون شمع دراین گوشه غمخانه بگرییم
این عقده مرا می کشد ای عمه! که باید
پیش نظر مردم بیگانه بگرییم
سلام به دوستان خوبم ببخشید باید زود برم مسجد تو یه فرصت مناسب کامنتهای
پرمهرتون را تائید می کنم ممنون از حضور سبزتون
التماس دعا دوستان خوب ومومنم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی