محمدرضامحمدرضا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره
فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 28 روز سن داره
پیوند زندگی مشترکمونپیوند زندگی مشترکمون، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 12 روز سن داره

پرنسس وشاهزاده کوچولو مسافران پاییز وزمستان

اولین پستی هست که نمی دونم عنوانشو چی بذارم لطفآ شما دوستان بگید!!!!!!!!!!

1393/8/1 3:19
نویسنده : مامان ناهید
1,715 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستان خوبم

 

امیدوارم خوب باشید وسلامت

 

فکر کنم با رسیدن ماه مهر همه شما به یه طریقی کاراتون بیشتر شده

 

انشالله که موفق باشیدمحبت

 

بعضی از دوستان سوالاتی در مورد آی پی که در حال شناسایی بود ازم

 

خصوصی وغیر خصوصی کردن که اینجا یه مختصر توضیحی می دم

 

یه آدم مریض  بیمار اینترنتی که نمی دونه وقتشو چه جور پر کنه میاد

 

واون چیزی که لایق خودشه میگه ومیره من به همین دلیل ابتدا به مدیریت

 

گزارش دادم بعد یکی از دوستان خوبم که جا داره ازش تشکر کنم که شاید

 

راضی نباشه اسمشو بیارم واگه خودش خواستن تو کامنتها خودشو معرفی

 

می کنه برام همه مشخصاتشو از طریق یه سایت شناسایی کرد حتی اسم

 

وفامیل وادرس وشماره تلفنشو...........

 

ومطمئنم مدیریت هم دست روی دست نذاشته وحتما اقدامی کرده انشالله

 

که سر کله این مزاحمها پیدا نشه اگر هم بیاد که بی شخصیتی خودشو

 

نشون داده

 

ادامه مطلب هم عکسهایی از بچه ها هست بفرمایید

 

 

فاطمه وروز سوم مهد

 

فدات بشم که باورم نمیشه صبحها تا صدات می زنم با انرژی جواب

 

میدی وزود پا میشی که اماده بشی برای رفتن به مهدمحبت

 

 

دخترم همیشه غرق در افکارهستزیبا

 

 

بنری که در مهد نصب کرده بودن

 

اینم بنر تبلیغاتی بود که من برام محتویاتش جالب بود گفتم بذارم ببینید

 

این برنامه ها زیر مجموعه ش هست وجالبتر این بود که زیر نظر پدر

 

گرامی محمد حسین طباطبایی طرح ریزی شده آرام

 

 

ولباس فرم فاطمه  که یه روز با هم رفتیم پارچه شو گرفتیم یه روزه هم

 

براش دوختمبوس

 

 

قربونت برم محمد رضا که دیگه عادت کردی با فاطمه صبح زود بیدار

 

میشی وهمراه آجی به مهد روانه میشیبغل

 

ولی بعدش که برگشتم بهانه گیریهات شروع میشه اونوقته که قدر آبجی

 

را می دونمقهر

 

 

خدا به همراهت دختر گلمبغلمحبت

 

 

ودر حال رفتن به مهد هردوتاتون ساکت بودید ونمی دانم به چی می اندیشیدمتفکر

 

 

خوب دیگه عادت کردی قبل رفتن میگی مامان یه عکس ازم بگیر

 

 

اینجا هم بچه هام نورانی شدن خندونک

 

خودت میگی مامان فرشته ها اومدن دوروبرم منو روشن کردن

 

میونه ت با فرشته ها جوره حتی وقتی می خوای محمد رضارا بترسونی میگی

 

محمد رضا بدو بیا فرشته اومدن حالا محمد رضا هم فکر می کنه این فرشته ها

 

کین، چین؟؟؟؟؟خندونک

 

 

وخاله داشتن هم خوبهااااااااااا وخوبتر اینکه کارمند مهدتون باشه ودر غیاب

 

مامانی از گل دخملی عکس بگیره ومنم که چقدر ذوق زده میشم

 

اینم از هنرنمایتونچشمک

 

خوب که نگاه می کنم می بینم دخترم پنکک خاک رس زده به صورتشخندونک

 

این عکسهارا که دیدم گفتم فاطمه شما که به من نگفته بودید با خاک

 

رس گل بازی کردید گفتی خوب حالا ببینخندونک

 

بعد پرسیدم خوب اینا چین که درست کردید؟

 

گفتی مامان من چی بهت بگم مگه نمی بینی اینا خورشید هستنقه قههبغل

 

 

والا به نظرم اینا بیشتر به 8 پا شباهت داره تا خورشیدخندونک

 

آفرین به دخترمبوس

 

اصولآ فاطمه به باباش رفته بیرون که بره ،بدون من که باشه هرچی ببینه

 

وهر اتفاقی بیفته اصلآ حرف نمیزنه که می دونم تا اندازه ای خودم بد عادتش کردم

 

آخه همیشه بهش میگم مامان خونه هرکی رفتی چیزی دیدی نباید بیای حرف

 

بزنی شکایت هم نباید کنی؟؟؟؟؟ خونه خودمون هم هر اتفاقی افتاد نباید به

 

دیگران بگی باید راز نگه دار باشی اجازه

 

حالا دخترم در این مورد تو همه چیز راز نگه دار هست حتی اتفاقات تو مهدخندونکعصبانی

 

میگم فاطمه تو مهد چکار کردید میگه مامان مگه من باید بیام هرکاری کردیم

وهرچی دیدم بگم سوت

 

 

واین هم شازده پسر که هرروز از این تاب تاب فیض می بره

 

همینکه می فهمی می خوایم آجی را برسونیم مهد ویا بریم دنبالش

 

خوشحالی می کنیniniweblog.com و فقط مهدرا به تاب تابش میشناسی

 

پشت سر هم میگی تا تا............اجازه

 

 

الان که پاییز هست تازه یه کم هوامون خنک شده وهمینکه در اتاق را باز

 

می ذارم یه کم اتاقها هواش عوض بشه می بینم که انگار پرنده تو قفس

 

می پری بیرون وحالا اومدم دیدم دمپایی منو پوشیدی ورفتی سروقت

 

خاک بازی منم از فرصت استفاده کردم

 

 

وحالا آبجی هم گل از لپش شکفت وقتی دید داداشی داره بازی می کنه

 

زود خودشو رسوند

 

امروز داشتم پست پارسا ویاسمن جون که داشتن این بار آزمایش اونم با

 

تراشه های مداد انجام می دادن داشتم با خودم میگفتم این وروجکهاهرروز

 

معجون درست می کردن حالا مدرسه ومهد روشون تاثیر گذار بوده الان دارن

 

آزمایش انجام می دیدن که ناگهان صدایی از تو اشپزخونه شنیدم رفتم دیدم

 

بعععععععععععله محمد رضا دوباره رفته بالای کابینت ودر حال درست کردن

 

معجون پونه ونعناست با روغن میگم محمدرضا چکار می کنی

 

میگه نعنا نعنا..........قه قهه

 

بینید حالا محمد رضا هم داره هنرنماییشو کم کم نشون میدهخندونک

 

چکارت کنم که از طریق کشوها راه پیدا می کنی رو کابینت وامروز هم

 

با صدای گریه ت دویدم دیدم از بالا افتادی پایین ترسو

 

دوهفته پیش هم رفته بودی همینجا که الان نشستی اقا جیش کرده

 

بودی چقدر اعصابم بهم ریخت 3 ساعت فقط مشغول حلال کردن بودم

 

اونشب کمردرد گرفتم از دست تو وروجک

 

 

بابایی که میاد خونه دوتاییتون با جیغ وداد می دوید تو بغلش سلام وبوس بعد

 

فاطمه میگی گوشی بده بازی کنم محمد رضا هم میگی باژی باژی وامروز دیگه

 

بابایی از دست شما گفت دیگه گوشی بی گوشی برید پی کارتونزبان

 

فاطمه هرشب با قصه خواب میری ومحمد رضا با می میخواب

 

همچنان  پروژه پوشک گیری ادامه داره فکر کنم همون 7 ماه تو شاخشه

 

فقط می تونی خودتو یه کم بگیری مثلآ تا یک ساعت ولی من هر نیم ساعت

 

می برم وخدارا شکر هروقت بردم هرچند اندک باشه کارتو می کنی بعضی

 

وقتها خبر میدی

 

ولی متاسفانه بیشتر اوقات تو خودت که جیش کردی میگی مامان جیشکچل

 

عاشق انار هستی می چرخی میگی اناااااااااااا........

 

وهمچنین بستنی .....مامان بتیییییییییییی و میری کنار یخچال می ایستی

 

تا بستنی را عمل نیاوردی دست بردار نیستی

 

راستی قالب وب قشنگه؟؟ اگه نه بگید عوض کنم آخه من زود خسته

 

میشم اونم چون قالب مخصوص بچه ها ساخته بودم اینقدر تونستم

 

تحملش کنمبدبو

 

 

محمدرضا تا این لحظه ، 1 سال و 11 ماه و 6 روز سن دارد :.

 

.: فاطمه تا این لحظه ، 4 سال و 9 ماه و 27 روز سن دارد :

 

پسندها (5)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (63)

مامان سوده
1 آبان 93 3:42
ناهییییییییییییییییییید
مامان ناهید
پاسخ
ســـــــــــــــــــــــــــــلام سوده من هستم نی نی گپ..............
مامان سوده
1 آبان 93 4:25
ماشاالله به فاطمه گل و محمد رضای نازنین...خدا انشاالله از چشم بدخواهان و تنگ نظران دور نگهشون داره...اللهم اشف کل مریض....ناهید جان تو دنیا ادم روانی و عقده ای زیاده .درد و بلای بچه هات بخوره تو سر کسی که نمیتونه ببینه شون.من که عاشقشونم.
مامان ناهید
پاسخ
سوده جون فدای شما گلم وبچه های نانازتون بشم شما نظر لطفتونه بچه ها هم با داشتن خاله هایی چون شما سرمستن وخوشبخت ماهم عاشقتونیم
الهام مامان علیرضا
1 آبان 93 10:43
سلام ناهید جون کار خوبی کردی به مدیریت گزارش کردی! اگه آی پی رو گزارش کنی آی پی مسدود میشه و دیگه کسی نمی تونه بیاد و اذیتت کنه برام جالبه که تونستی این همه اطلاعات از روی آی پی به دست بیاری قالب جدیدتون مبارک عزیزم
مامان ناهید
پاسخ
سلام عزیزم ممنون الهام جون این کار دوست خوبم بود ازش تشکر می کنم انشالله که مدیریت کاری کرده باشه......عزیزم بازم ممنون
الهام مامان علیرضا
1 آبان 93 10:45
وای خوش به حالت ناهید جون الان تو خونه تون پیچک دارید! و تازه هوا اینقدر خوبه که محمدرضا جون با لباس تابستونی میگرده قدر این آب و هوای خوب و بدون عزیزم
مامان ناهید
پاسخ
الهام جون شما لطف دارید ما به همای خوب شما غبطه می خوریم که نداریم وشما به هوای ما نه عزیزم هوای ما به نظرم بدترین هوای ایرانه چون میشه گفت اصلآ زمستان نداریم زمستانمون بهاره وبهرمون تابستان ودیگه همش تابستان چون همه ش گرمه الان ما هنوز کولر روشن می کنیم هنوز نتونستیم از صدای کولر رهایی پیدا کنیم الهام جون حسرت یه هوای خنک به دلمون مانده تنهابرج دی ماه هوامون خنک هست برید خدارا شکر کنید که بیشترین نعمت با وجود هوای خوب وخنک طرفای شماست تنها با این تفاوت که هوای ما از نظر دود والودگی بهتره به خاطر کمتر بودن کارخانه ها وترافیک کمتر
خرید پستی چراغ خواب رنگین کمان
1 آبان 93 12:31
سلام.اینو ببینید خیلی جالبه
اقازاده
1 آبان 93 15:34
ماشالله به بچه ها چقد فرم فاطمه قشنگه و بهش میاد عزیزم تو که میگی بیمار روانی پس خودتو به خاطر یه بیمار ناراحت نکن وغصه نخور قربونت برم
مامان ناهید
پاسخ
ممنون خدیجه جونم فدات بشم نه عزیزم ناراحت نیستم با داشتن دوستای خوبی چون شما خم به ابرو نمیارم گذاشتم برا خودش خوش باشه
مامان اعظم
1 آبان 93 16:09
سلام. چه جالب آبجی. من نمی دونستم چنین کارایی مفیدی داره. ولی اون مرده واقعا چی پیش خودش فکر کرده بوده که به خودش اجازه داده به دو تا فرشته ی معصوم توهین کنه. واقعا لایق خودش و شخصیتش بوده ممنونم عزیزم
مامان ناهید
پاسخ
اعظم جون من خودم هم بلد نبودم دوستم این کارو برام انجام داده ادرسشو دارم انشالله که لازمتون نشه ولی اگه شد بگید بهت میدم حسابشو برسید.....اعظم جون همه جور آدم پیدا میشن که بویی از انسانیت نبرده من ناراحت نیستم فقط خالیش شد که دیگه اینقدر خنگ بازی در نیاره
مامان اعظم
1 آبان 93 16:10
قالب جدید مبارک عزیزم خییییییلی قشنگه
مامان ناهید
پاسخ
ممنون عزیزم قشنگه؟؟؟؟؟؟؟
مامان اعظم
1 آبان 93 16:17
لباس فرمش عااااااااااااالیه عزیزم. ایشالله عمری باقی باشه سال دیگه لباس فرم پیش دبستانی فاطمه را میارم خودت برام زحمتشو بکشی این چند روزه حال چندان خوبی نداشتم و نمی تونستم زیاد بشینم. دو هفته ی دیگه وقتشه و من کلی کار رو سرم ریخته بود همون اتفاق قشنگ رو می گم ناهید جون فاطمه هم که این چند روزه همش مریض میشد و می بردمش پیش دکتر. خدا را شکر امروز کمی حالش بهتر شد و رفت خونه ی عموش که حیاطشون چسپیده به خونمونه و یه در کوچیک بینمون بازه که فاطمه از اونجا میره
مامان ناهید
پاسخ
ممنون عزیزم .......خوشحال میشم این باعث افتخارمه اگه این افتخار را به من بدید خیلی خوشحال میشم کمترین کاری که می تونم برا فاطمه نازم انجام بدم آخیییییی فدات بشم این دوره خیلی سخته وخسته کننده ولی دوران شیرینیه انشالله به سلامتی عزیزم زود این دوره قشنگ شیرین وشیرینتر وقشنگتر میشهفدی فاطمه بشم واااااااای از دست پاییز حتما بیماریش را از بچه های مهد گرفته فداش بشم خدارا شکر که بهتره وخدارا شکر که خونه عموش نزدیکتونه می تونه یه کم تخلیه انرژی کنه
مامان اعظم
1 آبان 93 16:18
میگم این محمدرضا خیلی هوای خواهرشو داره اصلا ولش نمی کنه. عکسی که فرغون دستشه و پاش برهنه هست چقدر خوردنیه روی ماه جفتشون رو ببوس
مامان ناهید
پاسخ
به آبجیش خیلی وابسته هست بیش از حد دوسش داره اره عزیزم دمپاییش تو حیاط خلوط بود دیدم دمپایی منو پوشیده بود ولی براش سنگینی کرده گذاشته بود کنار دیدم سرگرمه گذاشتم راحت باشه
مهسا خانوم
1 آبان 93 17:41
سلام خاله جونم خوبین؟؟ قالب جدیدتون نانازههه موبالکه موفق باشی فاطمه گلی خاله از این ادما خیلی پیدا میشه ولشون کنین حسووووووووووودی میکنن خوب بریم سراغ عنوان این پستتون این پست موضوع اصلی نداشت...همش موضوع بود به نظرم (...)بهترین عنوان میشه.یا مثلا پستی متفاوت نمیدونم من خودمم توی بلاگ جدیدم حوصله نداشتم اسم بری پستام بزارم بنابراین همش میزارم مثلا خاطره ی اول خاطره ی دوم و... . راستی اون پست رمزداره چیه دیگه ؟؟
مامان ناهید
پاسخ
سلام مهسای خوب وبامعرفت فدات بشم ما خوبیم شما خوبید؟خدارا شکر قالبو پسندیدید ولی یه مدت دیگه عوض می کنم تنوع پذیریم دیگه......... آره من زیاد بهش فکر نمی کنم فقط می خواستم حالیش کنم که این جا بی صاحب نیست ومیشه پیداشون کرد ومدیریت می تون آی پیشو به گفته دوستم بسوزونه که دیگه نتونه به این سایت بیاد تازه اگه وبلاگی هم داشته باشه مسدود میشه....ممنون که در مورد عنوان پستم نظرتو گفتی چیز مهمی نیست اگه عمومی باشه حتمآ به شما هم رمز می دم
مامان زهرا
1 آبان 93 18:24
سلام ناهید جان ، خدا حفظ کنه فرشته های نازتو . ماشاءالله به این مامان هنرمند که لباس فاطمه گلیو اینقدر قشنگ دوخته .آفرین.لباس عروسیش انشاءالله. امیررضا ی منم وقتی میره مدرسه هیچی تعریف نمیکنه .همش باید بپرسم .بعضی اوقات کلافه میشم . الهی که همیشه سلامت باشین .
مامان ناهید
پاسخ
سلام زهرا جان خوبید ممنون گلم نظر لطف شماست ...پس امیر رضا هم همچنان تو دار وراز نگه دارهستخدا حفظش کنه فداش بشم الهی........ممنون گلم همچنین بچه های ناز شما
خرید پستی صابون نرم بادام و کوجیک اسید
1 آبان 93 21:26
1- جوان کننده 2- رفع لک های دوران بارداری 3- رفع لک های آفتاب سوختگی 4- رفع لک و مک 5- آنتی باکتریال درب منزل تحویل بگیرید و همانجا پرداخت کنید
بابا و مامان
2 آبان 93 8:38
سلام عزیزم قالب جدید مبارک باشه
مامان ناهید
پاسخ
سلام عزیز دلم خوبی؟ممنون
بابا و مامان
2 آبان 93 8:39
عزیزم خدا را شکر دستدوستتون همدرد نکنه ایشالاه طرف تنبیه شده و دیگه مزاحمتون نمیشه
مامان ناهید
پاسخ
ایشالله.............. هنوز که نیومده
بابا و مامان
2 آبان 93 8:41
الهی قربونت بشم من می دونستم همکار خوبی برا یاسمن و پارسا میشی دوست دارم بی خود نیست اینقد برام دلنشین و دوست داشتنی هستی مثل وروجکای من خرابکار و دوست داشتنی و شیطونی محمد رضا جونم موقع خرابکاری ابجی جون و یادت نره
مامان ناهید
پاسخ
خدا نکنه خاله جون ما هم شمارا دوست داریم مامانم میگه هرچی نگاه می کنم می بینم کارای شما وشیطونتهاتون مثل پارسا ویاسمن جونهچکار کنیم دیگه برا اینکه یه کاره ای بشیم باید هی خراب کنیم وهی حرص شما مامانا را دربیاریم
بابا و مامان
2 آبان 93 8:42
مامان جون نگران نباش شما باید مواظب باشی بستی و چیزای سرد خب مثانه بچه را تحریک می کنه زود بعد از خوردن اینا ببرش برا دستشوئی ای شیطون بلا طفلک مامان خسته نباشی مامان می دونم چی می کشی
مامان ناهید
پاسخ
آخ که گفتی عزیزم دیشب تو اتاق خیاطی بودم مشتری داشتم اومدم دیدم فاطمه بستنی دراورده با داداشش خورده تا خبردار شدم محمد رضا کارشو کرد ومن دوباره
بابا و مامان
2 آبان 93 8:43
عکساتون ماه ماهه دو تا فرشته ناز و دوست داشتنی
مامان ناهید
پاسخ
ممنون خاله جون فداتون بشم
بابا و مامان
2 آبان 93 8:44
الاهی اونجا که فرغون به دسته چقده ملوس شده
بابا و مامان
2 آبان 93 8:46
نگاش کن چهقدرم ذوق داره برا خرابکاریش پارسا و یاسمن خوابیدند بیدار بشن حتما همکار جدیدشون و نشونشون می دم
مامان ناهید
پاسخ
فدای همکارای با تجربه مادر بست مخلصشونیم هنوز نیومدیدم ببینیم چه آزمایش جدیدی کردن وما یاد بگیرم
بابا و مامان
2 آبان 93 8:47
دوستتون دارم خیلی زیاد
مامان ناهید
پاسخ
ما بیشتر عزیزم
بابا و مامان
2 آبان 93 8:54
دستت درد نکنه مامان لباس فاطمه جون خیلی قشنگ و تمییز دوخته شدهافرین به مامان هنرمند
مامان ناهید
پاسخ
مرسی چشمات قشنگ می بینه
بابا و مامان
2 آبان 93 8:55
فاطمه جون فرم مدرسه خیلی بهت میاد مبارکت باشه دست مامان گلت درد نکنه
مامان ناهید
پاسخ
ممنون خاله جون
خواهر فرناز
2 آبان 93 9:57
ناهید جون سلام عزیزم کی بود این دوست گل وگلاب میشه ادرس سایتو به منم بدی؟
مامان ناهید
پاسخ
چشم میام بهت میدم البته یه سایت خارجی هست که من خودم زیاد سر در نیاوردم بهش میگم توضیحاتشو برات یا همینجا ویا تو وبت می ذارم
خواهر فرناز
2 آبان 93 10:02
خیلی خوشگله قالبتون مبارک باشه عزیزم وای چه فرم قشنگی براش دوختی خیلی تمییزه دست گلت درد نکنه
مامان ناهید
پاسخ
ممنون فاطمه جون
خواهر فرناز
2 آبان 93 10:07
خصوصی جیگر
مهسا خانوم
2 آبان 93 18:18
خصوصی
مهسا خانوم
2 آبان 93 19:39
اپم
مامان سوده
3 آبان 93 3:39
ناهید ناشکری اب و هواتونو بکنی خودت میدونی ها!!! یعنیییییییی من از سرما متنفرمممممممممم!!!کاش من تو شهر شما بودم همیشه هوا گرم بود!!!شهر ما سرد و خشک....
مامان ناهید
پاسخ
سوده جون بیا جامونو عوض کنیم شما بیا بوشهر ما میایم کرمان آخ چه حالی میده منم از گرما متنفرم چیه بابا این هوای گرم ما تمام پوستمونو خراب کرده سوزونده فاطمه کوچولو که بود سفید بود الان سبزه شده میگه مامان چرا من سیاهم دوست ندارم چرا کوچک که بودم لپم قرمز وخودم سفید بودم میگم آفتاب وگرمامون میاد هی نوازشت می کنه شما هم این شکلی شدید میگه مامان من دیگه آفتابو دوست ندارم میگم مامان شما خودت برای من آفتابید میگه مامان نگووووووووووو حالا این بچه بیچاره گیج شده نمی دونه چی به چیه خخخخخخخخخخخخ
آجی مهربـــــــــــان
3 آبان 93 9:50
خصوصی
مریم(مامان کیان)
3 آبان 93 14:14
ناهید جونم شما زحمتت دو برابره دبگه چون ماشااله دو تایی با هم همکاری میکنن دیگه خدا برات حفظشون کنه و از نگاه بد دور باشن
مامان ناهید
پاسخ
اره مریم جون فدات بشم که درکم می کنی ممنون گلم
مامان کیانا و صدرا
3 آبان 93 16:49
سلام خواهراین دوروزه که من نیومدم وب چه خبرا شده!!!!؟؟؟؟؟؟؟ایشا....طرف دیگه به خودش اجازه ی اذیت کردن و مزاحم شدن نمیده و میره پی کارش.و اما لباس فرم فاطمه جون خیلی قشنگه و تو مایه های فرم پیش دبستانیه کیاناستخوشحالم که اینقدر علاقه پیدا کرده و بدون بهانه و نق نق راهی مهد میشه
مامان ناهید
پاسخ
سلام عزیزم ....خوبید میگم خبری نیست حالا کجا تشریف داشتید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟اره خبر زیاد میشه جاتون خالی..........ممنون چشمات قشنگ می بینه ......ممنون عزیزم
مامان کیانا و صدرا
3 آبان 93 16:54
خواهر قبلا هم گفتم قالبهای این مایه خوشگلن و به وبتونم میادراستش تعجب کرده بودم که اونقــــــــــــــــــــــــــــــدر قالب قبلیت دووم آورده بودپس بزن دست قشنگه رو امان از دست محمدرضا با اون معجونش و اون جیششناهید کاملا میدرکمت که اون لحظه ای که جیشها از روی سنگ کابینت و شلوار پسری در حال ریختن کف آشپزخونه و روی وسایل بوده چی میکشیدیخدا نیاره با اون انگشت زخمیت هی بشور هی بسابایشا....یاد میگیره کدوم آقا رو دیدی که خودشو خیس کنه؟؟؟؟اینا هم پس بلاخره یاد میگیرن
مامان ناهید
پاسخ
اره والا چند بار خواستم عوض کنم دلم نیومد ولی بازم از ما گفتن بود... که بشنو وباور نکن که کد قالب قبلی را برداشتم ممکنه مدتی بعد دوباره به روز بشه اینم دست قشنگه هم برا خودم وهم دوست باحالم اره والا جاش همونجا که می بینید اون قسمت همش تو ذهنم همش بهش که فکر می کنم چنان استرسی می گیرم که یهو بلند میشم برم ببینم خبری نیستفدات بشم که همه اینهارا خوب تصور کردید همینطور که میگید بود خیلی داغون شدم تا همه جارا تمیز کردم ولی بعد ساعتها دیدم ای ول دم محمدرضا گرم آشپزخانه شد تمیز تمیز که برق می زد بعدش همه خستگی از تنم رفت شد یه خونه تکانی حسابی
مامان کیانا و صدرا
3 آبان 93 16:57
من میگم پیر شدم و تو میگی نه!!!اامروز از صبح گوش چپم هر چند لحظه یک بار چنان تیر میکشه انگار توش گلوله در میکننمیخوام برم دکتر گوش درمانی کنمخب خواهری جونم ایشا....همیشه ایام سالم و سلامت باشید و آرامش حاکم بر زندگیتون باشهمن دیگه میرم خواهر فقط بگم رمز اون پست موقتو ندارم اگه دوست داشتی بهم بگوفعلا بای
مامان ناهید
پاسخ
هنوزم می گم پیر نشدی عزیزم اینا همش از اعصابه من خودم کشیدم بعد چندروز خوب شدم ولی حتما دکتر را برو انشالله خدا شفا بده زود دوست جونی ما خوب بشه که ما تحمل درد وناله دوستان گلمونو نداریم دعا می کنم زود خوب بشی
زهرا
4 آبان 93 10:23
ناهید جونم سلام خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟یه بار یکی از این ادم های مریض واسه منم توی نظرات یه عالمه چیز های بد نوشته بود حتی ادرس وبش هم بود رفتم توی وبش نظر گذاشتم ولی دیگه ازش خبری نشد خدا رو شکر همون یه بار بود راستی قالب جدیدت خیلی با حاله خوشمان آمد وای هنوز پروژه پوشک گرفتن ادامه داری خسته نباشی مامان پر تلاش ...همینجوری ادادمه بده حتما موفق میشی
مامان ناهید
پاسخ
سلام زهرا جان خوبید عزیزم چه خبر ؟ کارت چی شد ؟ وای از دست آدمهای بد ومزاحم زهرا جان چرا به مدیریت گزارش ندادی اگه بهشون می گفتی زود وبلاگشومسدود می کردن تا ادب شن بازم خوب کاری کردی رفتی بهش هشدار دادی ممنون خوشحالم که خوشتون اومده اره عزیزم پدرم دراومد،روانیم کرد ومحمد رضا یاد نگرفته بگه ببرم جیش امروزم کارخرابی کرد دیگه امروز به خودم لعنت فرستادم که چرا این پروژه را شروع کردم زهرا جان امروز کارد بزدیم خونم در نمیومد از ناراحتی
مادر جون
4 آبان 93 15:44
•*..*•.ســــــلام .... .•*..*•. .•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•* .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•* .•*...•*..*•. .•*..*.•*..*•. .•* .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. . -´´´´#####´´´´´´####.•*..*•. .•*..*•. ´´########´´#######.•*..*•. .•*..*•. ´############´´´´###.•*..*•. .•*..*•.. #############´´´´´###.•*..*•. .•*..*•. ###############´´###..•*..*•. .•*..*•. ############### ´###..•*..*•. .•*..*•.. ´##################.`.•*..*•. .•*..*•. ´´´###############..•*..*•. .•*..*•. ´´´´´############.*.•*..*•. .•*..*•. ´´´´´´´#########.`.•*..*•. .•*..*•. ´´´´´´´´´######..•*..*•. .•*..*•. ´´´´´´´´´´´###..•*..*•. .•*..*•.• .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*.*•. .•*..*•. •*.* .•*..*•. .•*..*•. •~*♥*~•° ♡♡♡ ♡♡♡ ♡♡♡ •~*♥*~•° دوست جونم آپم نمیخای بهم سربزنی ؟؟؟
مامان ناهید
پاسخ
اومدم
مینا
4 آبان 93 16:00
سلام...وب خیلی قشنگی دارید.. خدا این فرشته های ناز و دوست داشتنی و حفظ کنه... وب منم در باره ی بچه هاست.. خیلی خوشحال میشم اگه سر بزنید و نظرتونو بگید...
مامان ناهید
پاسخ
سلام مینا جان خوبید ممنون عزیزم چشم حتمآ میام پیشتون
مامان کیانا و صدرا
4 آبان 93 17:22
خواهر رمزو بهم ندادی
مامان ناهید
پاسخ
عزیزم چیز خاصی نیست برا یکی از دوستام بود
مامانی ماهان جون
5 آبان 93 9:31
سلام ناهید جونم،صبحت بخیر گلم،،ممنون بابت تبریکات صمیمانت برا تولدم،خدا دختر پسرتو برات نگه داره
مامان ناهید
پاسخ
سلام عزیزم خوبیدشبتون به خیرخواهش می کنم وظیفه بود با شادی دوستان شادیم فدات بشم
مامانی ماهان جون
5 آبان 93 9:32
من پست موقتو چرا ندیدم عایا؟؟چرا قلفه عایاااااااااااااا؟؟؟
مامان ناهید
پاسخ
چیز مهمی نیست گلم
مامانی ماهان جون
5 آبان 93 9:32
ناهید جونم برا لاغری میخوای بری باشگاه یه توصیه خواهرانه دارم،،اونم اینکه برا لاغری باشگاه نری،چون اونایی که رفتن و بواسطه باشگاه لاغر شدن بعد اینکه باشگاه رو ول کردن چاقترم شدن اندامشونم یه جورایی شل شده که خیلی تو ذوق میزنه..میتونی با کم کردن و به حداقل رسوندن چربی و قند و شیرینیجات از غذات کلی وزن کم کنی،کلا کاری که خودم میکنم و در ضمن غذای بخار پزم خیلی خیلی کمک میکنه،،به هر حال شیفت صبح از دو جهت برات بهتره چون جوابدهی ورزش و باشگاه تو شیفت صبح بهتره و همینکه تایمشم بیشتره هم تو این ساعت باید فاطمه جون تو مهد باشه و اینجوری مجبور نیست یه کلاس اجباریم ثبت نامش کنی راستی ممنون بابت اون آدرس خیلی عالیهههههههه..فدات این جور چیزا داشتی بازم ندا بده
مامان ناهید
پاسخ
آیسانی از راهنماییتون خیلی ممنونم آیسان جون من یه کم پهلو وشکم دارم که فقط با دستگاه حل ورفع میشه وبقیه قسمتهای بدنم لاغره بدنم هم به شدت درد می کنه چون تحرکات بیهوده دارم گفتم هم برا سلامتی وهم تناسب اندام برم باشگاه فعلآ موکولش کردم به بعد دهه محرم تا ببینم تصمیمم چی میشه آخه صبح به خاطر اینکه محمد رضا بعضی وقتها می خوابه ومی خوام تدارک غذارا هم ببینم یه کم مشکل دارم ولی برم ببینم میشه کاریش کرد ممنون گلم
مامانی ماهان جون
5 آبان 93 9:35
ناهید جونم خیلی مشتاق بودم ببینم مزاحمه چی بلغور میکنه،،البته یه حدسهایی زدم ولی گفتم شاید خوشایند نباشه و ناراحت بشی ازت بپرسم،ولش کن بیمار روانی همه جا هست دیگه...باید محلشون نزاریم
مامان ناهید
پاسخ
فدات بشم چرا گذاشتی توئ دلت بمونه من چرا ناراحت بشم اون کاره ای نیست هرکی ازم سوال کرد بهش گفتم مردشور ببره این ادمهای عوضی را حام ازشون بهم می خوره
مامانی ماهان جون
5 آبان 93 9:36
راستی وبت چه ناز شده..ای وللللللللللللل
مامان ناهید
پاسخ
راست می گی کم کم دارم از عوض کردنش صرفه نظر می کنم اخ یه قالب دیگه هم مد نظرم بود
مامانی ماهان جون
5 آبان 93 9:38
به به به چه آموزشهایی داره مهد فاطمه جون،،بهترین خدمت و بزرگترین حق کودک به گردن والدین آموزش نیک و قرانیه..آفرین که شما اینکارو برا دخملت انجام دادی
مامان ناهید
پاسخ
ممنون عزیزم انشالله اونطور که دلمون می خواد بشه
مامانی ماهان جون
5 آبان 93 9:39
وای دستت طلا ناهیدی خیلی خوشگل دوختی،مبارک فاطمه جونم باشه،چه ژستی هم گرفته شیطوووون
مامان ناهید
پاسخ
مسییییییییییییییآیسان جون چشماتون خوشگل می بینه
مامانی ماهان جون
5 آبان 93 9:40
چه عکسهای دو نفره آجی داداشی،اون عکس نورانیم که فوق العادست
مامانی ماهان جون
5 آبان 93 9:43
خخخخخخخخخخخخ گندت بزنه ناهید خورشید کجا،هشت پا کجااااا
مامان ناهید
پاسخ
نه خدا وکیلی کجاش شبیه خورشیده
مامانی ماهان جون
5 آبان 93 9:44
تازه یکی هم سه پاست
مامان ناهید
پاسخ
این سه پا هنوز کامل نشده بعدش شده 8پا
مامانی ماهان جون
5 آبان 93 9:46
ای قربونش بشم محمد رضا با اون فرغون زرد رنگش،حالا کجا خاک میبری عزیزم
مامان ناهید
پاسخ
خدا نکنه خاله جون دارم برا فاطمه خاک می برم می خواد برج گلی بسازه
مامانی ماهان جون
5 آبان 93 9:47
این همه نعنا رو ریخت و پاش کرده چقدم خوشحاله وروجک..ناهیدی معلومه با یاسمین و پارسا خندیدی که سرت اومده هااااااا
مامان ناهید
پاسخ
اره عشق می کرد بچه با این کاراشیعنی آیسان من همیشه از کارهای یاسمن وپارسا خوشم میاد واینقدر می خندم بچه های منم شدن عین اونا هرروز مشغول این کارا هستن
مامانی ماهان جون
5 آبان 93 9:49
ناهیدی جونم یه فضولیاز کجا میاری این قالبهای خوشگلو،،
مامان ناهید
پاسخ
خواهش فضولی چیه از تو گوگل سرچ می کنم خوشگلم مام ادرسشو بهت می دم
مهسا خانوم
5 آبان 93 13:07
اپم
مامان ناهید
پاسخ
مهسا چرا ادرستو نمی ذاری؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مامان سوده
6 آبان 93 1:19
سلام گلم امدم نبودی
مامان ناهید
پاسخ
سلان عزیزم منم اومدم هرچی منتظر ماندم نیامدی گفتم شاید کحکد طاهای ناز بی قراری می کنه تا یه فرصت دیگه انشالله
مامان
6 آبان 93 12:40
سلام عزیزم ببخشید من الان کامنت شما را دیدم در مورد قصه به روی چشم سعی می کنم زود زود بنویسم عزیزم
مامان ناهید
پاسخ
سلام گلم خوبید؟ ممنون عزیزم شما همیشه لطف داشتید فداتون بشم
مامان کیانا و صدرا
7 آبان 93 5:50
سلام ناهید خانم و صبح پاییزیت بخیردارم یخ میزننننننمبابا امسال چرا هوا اینجوریه؟؟؟؟؟خوش باشی ناهید جونم و روز خوبی داشته باشین.دوباره للللررررررززززززز
مامان ناهید
پاسخ
سلام عزیزم عصر پاییزی شنا هم به خیر خوبید واااای من گرممه امروز وحشتناک هوا گرم شده دوباره کولر زدیم بابا قدر هواتونو بدون ما آرزوی هوای خنک رو داریم خوش باشیدن
مامان
7 آبان 93 10:11
سلام عزیز دلم قصه امادست امیدوارم که خوشتون بیاد
مامان ناهید
پاسخ
سلااااااااااام ای جاااانم عزیزم ممنون فدات بشم
مامان سوده
8 آبان 93 0:42
ناهیدددددددددد
مامان ناهید
پاسخ
اومدم عزیزم
مامان کیانا و صدرا
8 آبان 93 8:12
سلام و صبحتونم بخیر و شادی و خوشی و سلامتی و نشاط و موفقیت و خوش شانسی و عشق و محبت
مامان ناهید
پاسخ
ای جاااااااااااااااان سلام عزیزم چقدر انرژی انشالله همیشه پرانرژی باشید ممنون از این همه شور ونشاطی که تقدیم ما کردید منم همین آرزوهارا براتون دارم شب شما هم به خیر ببخشید دیر تایید شد یعنی من اکثرآ یه جا بند نیستم همینطور در حال دورانم خوش باشید سرما چطوره هنوز در حال بلرزونید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مامان کیانا و صدرا
8 آبان 93 8:19
ناهیدی برو خصوصی ببین چی نوشتم برات
مامان ناهید
پاسخ
به به عجب درست گفتید واقعا همینطوره که گفتید از خنده مردم
مامان تارا
20 آبان 93 8:31
سلام ناهید جون خوبی عزیزم؟ پرنسس و شاهزداده ات چطورن؟ ایشالا که همیشه سلامت باشید و شاد یه فضولی: بالاخره برای اون لباسی که دنبال مدل میگشتی چیکار کردی؟ ببخشیدها چون به خیاطی علاقه مندم دوست د ارم لباسهایی که میدوزی ببینم
مامان ناهید
پاسخ
سلام عزیزم دست بوس شما هستن عزیزم فضولی کدومه شما سرور مایید هنوز نه گلم لباسهای مشتریها وکار خونه امونمو بریدن هنوز تصمیم نگرفتم چی بدوزم ولی یه مدل برام گیر آورده زن داداشم هنوز نرفتم ببینم اگه خوب باشه اونو می دوزم اگه دوختم حتمآ عکسشو می ذارم
مهسا خانوم
24 آبان 93 23:04
سلام خاله جونم خوبی؟؟ یک قطعه عکس دونفری خوشگللللللللللللل از بچه هابنداز و بعدشم اپلودش کن و بهم بده فقط سرییییییییییع اخه میخوام براشون قالب بسازم با عکسه خودشون +بکگراند هم بدین اگه داشتین البته قول نمیدم خوب بشه ها یا شایدم اصلا نشه ولی خوب اونجوری که حساب کردم میشه درستش کرد
مامان ناهید
پاسخ
سلااااااااام مهسا جان ممنون عزیزم چقدر ذوق زده شدم ممنونم مهسا حالا که می خوای زحمت بکشی اجازه بده عکس خوب ازشون بندازم قصد دارم برم آتلیه ولی فکر کنم یک ماه دیگه بنا به دلایلی که بعدآ میگم بازم ازت ممنونم خوشحالم که ساخت قالب را یاد گرفتی
مهسا خانوم
3 آذر 93 17:52
خاله راستی عکس های اتلیه چیشد؟نگرفتی بهم بدی تا بدرستم قالبو؟
مامان ناهید
پاسخ
نه عزیزم بعد کاه محرم برا تولد فاطمه تصمیم دارم بگیرم
سحر
9 دی 93 9:49
خوشحالم که مزاحم وبلاگت رو پیدا کردی. راستی میشه آدرس سایتی رو که از اون استفاده کردی خصوصی برام بفرستی، آخه منم تو وبلاگم مزاحم زیاد دارم.
مامان ناهید
پاسخ
ممنون چشم برات می فرستم