محمدرضامحمدرضا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 10 روز سن داره
فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه سن داره
پیوند زندگی مشترکمونپیوند زندگی مشترکمون، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 15 روز سن داره

پرنسس وشاهزاده کوچولو مسافران پاییز وزمستان

روزجهانی کودک مبارک...........وحضور بچه ها در این جشن قشنگ

1393/7/17 3:25
نویسنده : مامان ناهید
1,643 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستان خوب وبا معرفتم خوبید انشالله امیدوارم خوب وخوش باشیدمحبت

 

وسلام به دردونه های خودمبغل

 

امروز روز جهانی کودک بودکه این روز را به همه بچه های ناز نی نی وبلاگ و

 

بچه های خوب جهان تبریک میگمبغل چقدر انتظار این روز را می کشیدم

 

از اونجایی که کلآ این مدت ذهنم درگیر بود یادم نبود که این روز قشنگ نزدیک

 

هست تا اینکه زن داداشم که خودش مربی مهد وپیش دبستانی هست بهم زنگ

 

زد ومارا دعوت کرد به  یه مجتمع با چمن مصنوعی برای برگزاری یه سری

 

مراسم ومسابقه واصل کاری هوا کردن بادبادکهاجشن

 

وجا داره از ایشون تشکر کنم چونکه اگراین روز را از دست می دادم کلی بهم

 

می ریختم و خودمو نمی بخشیدم به خاطر بچه ها چقدر پارسال از این روز خاطره

 

دارن وچقدر بهشون خوش گذشت آرام

 

اگه دوست داشتید به اینجا یعنی به مراسم پارسال یه سر بزنید

 

دیدم چقدر تغییر کردن از پارسال تا حالاتعجب

 

بفرمایید ادامه مطلب

وقتی رسیدیم به مجتمع محمد رضا بچه هارا که دید هاجُ واج نگاه می کرد

 

بچه م از بس تو خونه مونده که وقتی میاد بچه هارا می بینه  برای مدتی

 

یکجا می مونه ونگاه می کنه از دست گرمای تمام نشدنی مابدبو

 

واینجا تعدادی بادکنک دید وهمه را قاپید ولی یه دختر خانم اومد همه

 

را ازش گرفتغمگین

 

 

 

وفاطمه هم آماده در هوا کردن بادبادک آرام

 

 

وفاطمه دایی الله کرم که عاشق وکشته محمد رضا وبه عشق فاطمه و

 

محمد رضا با زن عموش اومده بود وقتی محمد رضارا دید دوید طرفش وهی

 

دورش می گشت ومی گفت قربونت برم دورت بگردم چقدر تو نازُ دوست

 

داشتنی، محمد رضا هم که چه ذوقی کرده بود بچه مبغل

 

وحالا یه عکس افتخاری راضی

 

 

واین هم از دوبادکنک که من وسط زمین دیدم دادم دست پسملی تا مشغول

 

باشه ولی چند دقیقه بعد یه مامان اومد ازش گرفت وگفت این بادکنک دختر

 

منه وبی خیال رفت غمگینمن بودم یکیشو می دادم بهش

 

چقدر بچه م با نگاهش دنبالش کردخطا

 

واینجا بود که پسر نازم دوبار  بد شانسی آوردقهر

 

 

وحالا در جستجو وماجراجوییبغل

 

 

وبالاخره فاطمه موفق شد بادبادک را هوا کند با حمایت فاطمه دایی

 

الله کرم که همچنان پا به پای دختر عمه می دوید فدای هردوتاتون بشممحبت

 

 

 

واما فاطمه در اوج خوشحالی وغرور وبا همراهی دیگر،جناب محمد دایی بهرامراضی

 

 

ومتآسفانه اینجا بود که این غرور وشادی زیاد طولی نکشید که بادبادک

سقوط کرد ودر دام دوچرخه اسیر شدغمگین

 

وحالا سعی در رها کردنش

 

 

 

 

واما فاطمه که منصرف نگردید مجددآ سعی خودرا بکار گرفت وبادبادک

را به اوج رساند آفرین دختر زیبا وپرتلاش منمحبتبغل

 

 

واین هم دوپرنده عاشقمحبت

 

 

ودیگه مراسم تمام شد ویه عکس افتخاری دیگه از سه نفرتونبوس

 

اما این پایان ماجرا نبود هرچهار نفر رفتیم به سوی پارک خضرا چون اصل

 

مراسم اونجا بود وتمام جماعت اونجا جمع بودن ولی امسال که ما اینجا

 

دعوت شدیم اولویت را به اینجا دادیم هرچند که ما به آخر مراسم رسیدیم

 

وحضور درهمه مسابقات ونقاشی وسرودهای بچه ها را از دست دادیم اما

 

بازم خاطره خوبی بود وبچه ها کلی حال وهواشون عوض شد

 

پیش به سوی پارک خضراچشمک

 

اینم پارک خضرا که وقتی رسیدیم بیشتر جمعیت داشتن می رفتن وما

 

هم در مجتمع وهم درپارک آخر رسیدیم

 

به قول معروف از یار شدیم به دوست هم نرسیدیمدلشکسته

 

اولین کسی را هم که دیدیم صالحه با خاله زهره بود یادش به خیر پارسال

 

همش فاطمه صالحه با هم بودنمتنظر

 

 

 

وفاطمه خوشحال آماده هوا کردن بادبادکآرام

 

 

دوتا فاطمه در حال هواکردن بودن ومحمد رضا هم دنبالشون هم یه کم

 

می دوید بعد می خورد زمین فدات بشم پسر دوست داشتنی من

 

الهییییییبغلمحبت

 

 

 

این هم نقاشیهای بچه ها بود که من دیدم پاره کردن وانداختن چقدر حیفم

 

امد چون می تونست بهترین خاطره به یادماندنی باشه از این روز پرشور ولی

 

متآسفانه مربیان متوجه نبودن و این طومار بلند از نقاشیهای بچه ها را وسط

 

پارک رها کرده بودن وتکه تکه شده بودغمگین

 

 

بعد هم بچه هارا بردم پارک بازی کلی بازی کردن اما عکسها بسیار بی کیفیت

 

شد همین یکی به نسبت بقیه خوب بود چون بچه ها همش تو حرکت بودنزیبا

 

 

دوستان خوبم ممنون راستش حیفم اومد این خاطره که خودم برام خیلی

 

مهم بود را نذارم تو پست واین شد که تا الان که ساعت 3/10 دقیقه هست

 

نشستم پای نت وچشمام داره میسوزه

 

بازم اگر کم لطفی کردم نسبت به شما ببخشید

 

هرجا باشین دوستتون دارم

.......................................................

محمدرضا تا این لحظه ، 1 سال و 10 ماه و 22 روز سن دارد :.

 

.: فاطمه تا این لحظه ، 4 سال و 9 ماه و 13 روز سن دارد :.
 

 

پسندها (9)

نظرات (51)

مامان کیانا و صدرا
17 مهر 93 7:27
اول اینو بگم:ناهیدی اینجا اینقـــــــــــــــــــــــــــدر سرد شده که الان دستام یخه لنگامم یخه بچمم صبح ازم پالتوشو میخواست دیروزم صدرا رو با کلاه بردم مهد تازه شال گردنم میخواست...خواهر جون هم واسه هلیا بخاری گذاشته ....خلاصه سردیو درک کردی ننه؟؟؟؟؟؟این وقت صبح که تو بیدار بودی خواهر، من زیر پتو در حال لللللللللللللللرززززززززززززززززززززززفدات مهربونم
مامان ناهید
پاسخ
سلام عزیزم صبح به خیر خوبید.............خوش به حالتون ما هنوز کولر می زنیم خاموش بشه از گرما عرق می کنیمببین یه بومو دو هوارا الان هواتون سرد زمستان چی میشه وش بگذره
مامان کیانا و صدرا
17 مهر 93 7:36
خوش به حالتون ما که نفهمیدیم تو شهرمون واسه این روز اصلا جشنی بود یا نهالبته اینقـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدر از دیروز هوا بس ناجوانمردانه سرد شده که نمیشه گفتاگرم مراسمی بود اصلا نمیشد رفت منم که تا ساعت 5 درگیر مدرسه و فقط واسه صدرایی تو مهد مراسم داشتن و پسرمون خیلی خوشش اومدهخلاصه که خواهر عجب مادر شب زنده داری هستی
مامان ناهید
پاسخ
خوب سرتون اینقدر شلوغه که خودش میشه یه مراسم با حال با جشن صدرایی چه بهتر از این بله ما شب زنده داری نمودیم صبح ساعت 9 هم بلند شدیم ولی همچنان تا شب خوب آلود بودیم
مامان کیانا و صدرا
17 مهر 93 7:39
ماشا...بچه ها نسبت به پارسال کلی آقاتر و خانم تر شدنپسری که نمیتونسته راه بره و شلوغ بازی کنه و یه جا نشسته و امسال مشغول تلافی کردنه....دخملی هم که مهارتش بیشتر شده و بادبادک باز حرفه ای شده واسه خودشفقط نمیدونم چرا بادبادکهای ما که فکر کنم همین جنسیه اصلا هوا نمیره و پاک ضایع میشیم جلو مردمخواهر یه کلاس بادبادک هوا کنی بذار برامون
مامان ناهید
پاسخ
آره این بچه ها ماشالله خیلی زود بزرگ میشن وتغییر می کنن ما کمتر متوجه میشیم چه خوب که این وبلاگ را داریماین بادبادکهای شما که هوار نمیره علتش هوای سردتونه خواهر چشم ولی باید فاطمه آموزششو بده چونکه من تو این همه جمعیت نتونستم هوش واستعدادمو چک کنم وبدو بدو راه بندازم
الهام
17 مهر 93 9:12
وای چه مراسم پرشوری آفرین به بچه ها با این همه خلاقیت مراسم سال قبلتون هم خیلی عالی بود ماشاله بچه ها چقدر قد کشیده اند. اونجا هم فاطمه جون حسابی با کمک عمه اش بازی کرده. دست زن دایی درد نکنه که خبرتون کرده باید خیلی باحال باشه این هوا کردن بادکنک منم باید برای علیرضا بخرم هوا کنه روز جهانی کودک مبارک عزیزانم می بوسمتون
مامان ناهید
پاسخ
سلام الهام جون بله هر سال برگزار میشه وهرسال پرشور ترا ز سالهای قبل میشهاره حتمآ برای علیرضا جون بگیر مخصوصآ که شما خدارا شکر بیشتر برا تفریح به دل طبیعت میرید اینه که جون می ده برا بادبادک هوا کردنممنون گلم
خواهر فرناز
17 مهر 93 10:24
سلام ناهید جونم مرسی یادمی نه هنوز درگیر هستم .......... روز فاطمه جون ومحمدرضا جونم مبارک خیاطی هاتم عالی بودن حیف که من هیچی بلد نیستم به چنین دوست هنرمندی افتخار میکنم
مامان ناهید
پاسخ
سلام عزیزم اون موضوعی که گفتید انشالله موفق بشید خوشحال شدم ویرایش کردم گلم ممنون عزیزم شما هم یه کلاس برید خوب یاد می گیرید
سما مامان مرسانا
17 مهر 93 12:31
سلام گلم به منم سربزن لينكي تو هم بلينك
مامان ناهید
پاسخ
چشم عزیزم حتمآ
خواهر فرناز
17 مهر 93 14:38
سلام همیشه به گردش باشین ایشالا
مامان ناهید
پاسخ
ممنون خوشگلم
مامانه ملیکا و محمد اریان
17 مهر 93 16:44
سلام عزیزم روز کودک رو به غنچه هایه نازتون تبریک می گم خدا حفظشون کنه عکسها هم خوب بود شادی هاتون مستدام
مامان ناهید
پاسخ
ممنون عزیزم
خاله النا خواهر مونا
17 مهر 93 17:26
روزتون مبارک خوشگلهای دوست داشتنی چه مراسمی چه انقدر خوب و جذاب ای جانم معلومه خیلی خووووش گذشته می بووووسمتون کوچولوهای دوست داشتنی راستی ناهید جون من دوست دارم شما رو لینک کنم هم هنرمندی هم اینکه یه مادر خوب موافقی با من دوست بشیه موافقی برام کامنت بزار
مامان ناهید
پاسخ
سلام عزیزم ممنون که تشریف آوردیداین باعث افتخارمونه حتمآ لینک میشید ودوستان خوبی میشیم عزیزم حتما به زودی بهت سر می زنم ولینک میشید
مهسا خانوم
17 مهر 93 18:24
سلام به خاله ناهید خوشگل ومهربونم خوبی؟ بچه ها خوبن؟؟ روزهمه مون مبارک تعجب نکن خاله .هرکدوممون یک کودک درون شیطون وفعال داریم عکسا خوب بود حرصم گرفت بابت اون مامانه که اومد بادکنک رو از دست محمدرضا گرفت اپیدم
مامان ناهید
پاسخ
سلام مهسا جون ما خوبیم شما خوبید؟ فدات بشم با اون کودک درونتخوب دیگه چه میشه کرد
مامان اعظم
17 مهر 93 22:58
سلاااااااااااام خواهر منم این روز رو بهتون تبریک می گم. البته به فاطمه و محمدرضا جوووووون .شما که فکر کنم یه کمی دیگه بزرگ شدی عزیزم روی ماه هر سه تا تونو می بوسم
مامان ناهید
پاسخ
سلام گلم ممنون اعظم جونماما عزیزم گاهی ما هم احساس می کنیم بچه بشیم بد نیست گاهی خودمون بین بچه ها بچه میشیم واین چقدر خوبه
مامان اعظم
17 مهر 93 23:02
ناهید جون کار خیلی خوبی کردی که به ها رو بردی تا از روزشون استفاده کنند. واقعا عکسای هنری و قنگی انداختی عزیزم آفرین من که لذت بردم
مامان ناهید
پاسخ
ممنون عزیزم اره اگه خبر دار نمیشدم واین روز را از دست می دادم واقعآ ناراحت میشدم
مامان اعظم
17 مهر 93 23:03
فاطمه جون و محمدرضای گلم روز کودک بر شما شکوفه های قشنگم مبارک باشه
مامان اعظم
17 مهر 93 23:03
چه بادبادک قشنگی. خاله مبارکت باشه.
مامان ناهید
پاسخ
ممنون خاله عزیز ومهربونم
مامان اعظم
17 مهر 93 23:06
کاش منم کودک می شدم و با همه ی کودکیم ، فارغ از همه ی ناملایمات و افکار پریشان دوان دوان پا به پای دیگر بچه ها می دویدم. آنگاه که صدای خنده ی تیز کودکانه ام آسمان را می شکافت سوار بر ابری سفید و پشمکی مهمان فرشته ها می شدم کاش....
مامان ناهید
پاسخ
چه زیبا بود خاله جون ممنونم منو برد تو رویا
بابا و مامان
18 مهر 93 7:47
عزیزم همیشه خوش باشید و سلامت عزیزای دلم روزتون مبارک
مامان ناهید
پاسخ
ممنون خاله جونم
بابا و مامان
18 مهر 93 7:47
فدات بشم چقدم بادکنک جمع کرده برا خودش
مامان ناهید
پاسخ
اره خاله جون ولی هرچی جمع می کردم ازم می گرفتن
بابا و مامان
18 مهر 93 7:48
فاطمه جونم معلومه خیلی خوشحالی همیشه شاد باشی عزیزم
مامان ناهید
پاسخ
اره خیلی زیاد خاله مرسی
بابا و مامان
18 مهر 93 7:49
وای الاهی بمیرم ببین چه متعجب نگاه میکنه عجب ادمای پیدا میشن ادم خیلی بی خودبی بوده طفلک محد رضا چطوری دلش اومد
مامان ناهید
پاسخ
بله خواهر جون بچه هرچه شاد میشد هی این شادی را ازش می گرفتن ولی آخرش حسابی حال کرد با بدو بدوهاش
بابا و مامان
18 مهر 93 7:51
فاطمه جونم بادبادکت خیلی قشنگه
مامان ناهید
پاسخ
ممنون خاله جون من عاشق دورا هم
بابا و مامان
18 مهر 93 7:52
الاهی بمیرم تو عکسا پایینی محمد رضا همش تو شوکه قربون اون چهره مظلومت بشم از دست ادمهای بی خود
مامان مریم
18 مهر 93 8:48
سلام ناهید جون خوبی ..من یه دوست جدید هستم میشه منم به عنوان یه دوست خیاط قبول کنید... من تو قسمت پرسش و پاسخ شرکت کردم ولی دیر بود... گفتم بیام اینجا هم اعلام کنم که اگه دوست داشتید با همدیگه دوست بشیم...موفق باشید و الهی خیر دو تا گلهات را ببینی..
مامان ناهید
پاسخ
سلااااااااااااااام خوش آمدید عزیزم چقدر خوشحالم کردید حتمآ این باعث افتخارمو ببخشید من دیروز عصر تا حالا وقت نشد نت بیام حتمآ دوباره میرم پرسش وپاسخ لینکتون می کنم بالاخره یه دوست خیاط پیدا شد
مهسا خانوم
18 مهر 93 20:35
اپم
مامان ناهید
پاسخ
اومدم
مامان زهرا
19 مهر 93 1:12
سلام به ناهید عزیزم . ماشالله چه فرشته های نازی دارین خدا حفظشون کنه . دست زن دایی درد نکنه که روز کودک خبرداد من تا پارسال که خواهرم مربی مهد بود همیشه یادمون بود اما امسال .... عزیزم من با افتخار شمارو لینک کردم وخوشحالم که دوست هنرمندی مثل شما دارم .الهی که همیشه سلامت وشاد باشین
مامان ناهید
پاسخ
سلام زهرا جان خوبید اشکال نداره انشالله سال دیگه هرچند که می تونه هرروز روز کودک باشه وما خودمون این مراسمات را براشون برگذار کنیم شما محبت دارید شما هم با افتخار لینک شدید وازتون ممنونم که افتخار دادید
مامان سوده
19 مهر 93 1:35
خصوصی...
مامان ناهید
پاسخ
اومدم گلم
اقازاده
19 مهر 93 8:01
چرا نظر من نیست به جان خودم همون روز اولی نوشتم اما الان هر چه گشتم دیدم نیس تو نظراتت
مامان ناهید
پاسخ
سلام عزیزم شاید یه پست دیگه گذاشتی نیست به خدا
مامان النا
19 مهر 93 11:27
روزتون مبارک فرشته های آسمونی.
مامان ناهید
پاسخ
ممنون خاله جون مهربون
مامان النا
19 مهر 93 11:29
کار خیلی خوبی کردین که دوباره بچه ها رو بردین توی این مراسم.فکر کنم حسابی بهشون خوش گذشته. عکسای پارسالتون هم دیدم.ماشالا چقدر بچه ها بزرگ شدن.خدا حفظشون کنه.
مامان ناهید
پاسخ
اره والا از بس تو خونه موندیم خودمون هم حسابی کیف کردیم جاتون سبز
مامان النا
19 مهر 93 11:30
آفرین به فاطمه جون که اینقدر خوب بادبادکشو هوا کرده.
مامان ناهید
پاسخ
عزیزمی خاله جون من الان این شکلیم
مامان النا
19 مهر 93 11:32
خداییش بعضی ها خیلی خودخواهن.فکر میکنن مثلن 2 تا دونه بادکنک چیه که میان از دست بچه های دیگه میگیرن.خیلی ناراحت شدم. عزیزم محمد رضا رو ببین چه جوری هاج و واج مونده.
مامان ناهید
پاسخ
من خودم هم موندم که چطور دلش اومد راحت از دستش بگیره حالا کاش با لبخندی ویا آروم میگرفت همینجور از دستش کشید منم روبه روش بودماا گفت بده این مال دخترمه وبیخیال رفت منم فقط به حالش تاسف خوردم باور کن زیاد ناراحت نشدم چون فکر کنم بیشتر از این از بعضی افراد نباید انتظار داشت
مامان النا
19 مهر 93 11:34
خوش به حال بچه ها که تو این روز اینقدر بهشون خوش گذشته:بادبادک بازی-پارک-بازی با دوستاشون و ... همیشه به تفریح عزیزم.
مامان ناهید
پاسخ
مامان النا جون بعضی وقتها با خودم میگم کاش منم بچه بودم آخه بچه های دنیای قشنگی دارن با یه تفریح کوچک هم دلشون شاد میشه بدون کینه وریابا یه لبخنداوج می گیرن
مامانی ماهان جون
19 مهر 93 12:03
سلاااااااااااااااااااااام ناهید جونم و دو تا کلوچه هاشامروز اومدم فقط روز جهانی کئودک رو البته با تاخیر تبریک بگم،فردا مفصل میام پیشتون مهربونم
مامان ناهید
پاسخ
ممنون عزیزم هروقت اومدی قدمت بر روی چشم شما وجودتون مایه ارامشه فداتون بشم
زهرا
19 مهر 93 12:57
سلام ناهید جون خوبید منم خوبم قربون شما وای تو تنها کسی هستی که ازش می شنوم که شهر شون هنوز هوا گرمه ما که از سرما داریم می لرزیم و هی به جناب همسر میگم بیا این بخاری رو بذار میگه نه زوده ولی الان از صبح یک بارون شدیدی در حال زدنه من و دو تا خواهری هم توی این بارون نامردی نکردیمو زدیم توی بازار خیلی خوش گذشت جای شما خالی هم هوا سرد بود هم توی بارون قدم زدن یه مزهایی داشت آخر سرم دست خالی برگشتیم خونه هیچی نخریدیم همه چی گرون بود
مامان ناهید
پاسخ
سلام زهرا جونم ما از گرما خفه شدیم امروز گفتم یک ساعتی کولر را خاموش کنم تا این صداش که مثل بمب همیشه تو سرمه رو نشنوم ولی 10 دقیقه نشد گرما داشت خفه مون می کرد دوباره روشن شد خوش به حالتون انشالله همیشه دلتون خنک باشه چه هوای بارانی خوبی من که عاشقشم خوشحالم که بهتون خوش گذشته بازار رفتنتون ارزششو داشت هرچند هیچ نخریدید ولی حسابی بهتون خوش گذشته
زهرا
19 مهر 93 13:02
ناهید جونم قضیه خیاطی چیه اگه وب دیگه ای در مورد خیاطی داری ما رو هم در جریان بذار
مامان ناهید
پاسخ
نه عزیزم من خیاطم تو پرسشو پاسخ اگه رفته باشیدیه سوال طرح کردم بچه ها شرکت کردن لینک یه سایت اموزش هم براشون گذاشتم اگه دوست دارید خیاطی یاد بگیرید برید به پرسش وپاسخ یه سر بزنید واگه سوالی داشتید من در خدمتم عزیزم
مامان کیانا و صدرا
19 مهر 93 17:50
سلام و عصرتون بخیر عزیزم
مامان ناهید
پاسخ
سلام عزیزم شبتون به خیر خوبید؟
مامانی ماهان جون
20 مهر 93 10:07
سلام عزیزم صبحتون بخیر..
مامان ناهید
پاسخ
سلام گلم ظهر به خیر
مامانی ماهان جون
20 مهر 93 10:09
دستشون درد نکنه عروس خانوم،زن داداشتون که دعوتشون یه سورپرایز اساسی برا خودتون و بچه ها شده
مامان ناهید
پاسخ
ممنون عزیزم خدا این زن داداشا را برام نگه داره نمی دونی چقدر همشون گلن وهوای منو دارن
مامانی ماهان جون
20 مهر 93 10:09
مراسم پارسال هم یادمه ،خدا رو شکر خیلی خوش گذشته بود.
مامان ناهید
پاسخ
اره روزی به یادماندنی بود برای بچه ها
مامانی ماهان جون
20 مهر 93 10:11
قربونش بشم محمد رضا هر چی بادکنکه که جمع کرده تو بغلش پ بقیه چی عجییییییجمممممممم
مامان ناهید
پاسخ
عجیجم این فقط چندتا از اون همه بادکنک بود ولی همین را هم ازم گرفتن
مامانی ماهان جون
20 مهر 93 10:11
ای جاااانم باد بادک فاطمه جونوووووووووووو
مامانی ماهان جون
20 مهر 93 10:13
فاطمه دایی الله کرم چقدم محمد جونو دوسش داره سنشونم به هم نمیخوره خخخخخخخخخ برا آینده گفتممممممم
مامان ناهید
پاسخ
یعععععععععله حالا دیگه مد شد خانومها باید چند سالی از اقایون بزرگتر باشن تا یه کم بیشتر بتونن برشون مصلت بود وادبشون کرد بله خاله جون فلفل نبین چه ریزه........
مامانی ماهان جون
20 مهر 93 10:16
آفرین مامان مهربون،پارک خضرام رفتین..من بودم میگفتم همون یه جشنی که رفتیم بسه
مامان ناهید
پاسخ
خواهر جون نمی دونید که مامان ذوقش بیشتر از بچه ها بود
مامانی ماهان جون
20 مهر 93 10:17
الهههههههههههیییییییییییییی ناهید جونم تو نشستی نصف شبی داری پست میزاری ..هزار آفرین به همتتتتتتتتتتتتت
مامان ناهید
پاسخ
بله عزیزم به عشق بچه ها چها که نمی کنیم
مامانی ماهان جون
20 مهر 93 10:17
اینم بوسهای روز جهانی فاطمه جونم و محمد رضا جونم
مامان ناهید
پاسخ
نا هم یه عالمه بوس
مامانی ماهان جون
20 مهر 93 10:18
ناهیدم تو هم بیا بغلللللم
مامان ناهید
پاسخ
مرسی دوست خوبم
فائزه مامانه سوگند
20 مهر 93 15:03
سلام ناهید جونم چه مراسم جالبی تو کرج هم بود ولی من نمی دونستم تازه فهمیدم ولی خیلی خوبه بچه ها با هم بودن و تجربه می کنند ناهید جون ممنونم تو پرسشم شرکت کردی و ممنونم که جویای حال مامان هستی گلم مامانم یه قسمتهای از بدنش دچار بیماری سرطان هستش برامون خیلی دعا کن خانمی خیلی محتاجم به دعای خیرتون گلم راستی خیلی وقت می خوام ازتون اجازه بگیرم لینکتون کنم اجازه میدی شکوفه ها ی خوشگلتون یه بووووووووووووووس خوشگل کن
مامان ناهید
پاسخ
سلام فائزه جون خوبید پس شما کرج می شینید چقدر من تعریف این شهر را شنیدم وانشالله سال دیگه که دخملی بزرگتر شده حتمآ تو جشن بادبادکها وروز جهانی کودک شرکت کنید خواهش می کنم وظیفه بود آخییییییییی خیلی ناراخت شدم بمیرم الهی اصلا فکرشو نمی کردم انشالله که زود شفا پیدا کنه براش دعا می کنم عزیزم این باعث افتخار من هست با افتخار لینک شدید گلم سوگند جونو ببوس
فائزه مامانه سوگند
20 مهر 93 17:32
عزیز دلم بله ما اهل کرجیم و ساکن کرج و ممنونم از دعای خیرتون شما هم همینطور عزیزم با افتخار لینک شدید البته من فقط به دوستان که میشناسم رمز میدم و منظورم شما بودنه همه رمز و خصوصی میزارم
مامان ناهید
پاسخ
ممنون عزیزم فدات بشم که بهم اعتماد کردید ورمز دادید
مامان سمانه
21 مهر 93 3:07
سلام دوست خوبم ممنون از توجه ت در پرسش و پاسخ جواب کامنت تون دادم بازم ایده ی راه حلی بنظرت اومد بیا ومطرح کن برای صرفه جویی روی بعضی از دوستان اگر مسخره هم بکنن، باز اثر روانی خودش رو داره. " همین هم خوبه. منتظرت هستم و اینکه اگه تمایل داشتی در پرسش و پاسخ کپی پیست کن مطلب من رو وبفرست برای دوستانت تکرار وتکرار وتکرار ........فکر میکنم بی اثرنیست....حتی برای 5نفر ..وتاکید به انتشارش...تصاعدی زیاد میشه ممنونم دوستم
مامان ناهید
پاسخ
ممنون سمانه جون خوشحالم که ایده دوستان اینقدر برات مهم بود چشم به گفته شما شاید وضو گرفتن با یک لیوان آب مسخره هست برای بعضیها ولی موردی نداره که من ناراحت بشم هرچی می خوان فکر کنن
فایضه مامانه عسل
21 مهر 93 22:02
دیر رسیدم خیلی زیاد ... ولی روز جهانی کودک با تاخیر مبارک ... خدا بچه های گلتو برات نگه داره .... شما رو هم برای اونا .... میبوسمتون اینبار روی ماه خودتم میبوسم ناهید جان
مامان ناهید
پاسخ
سلام عزیزم خوبید ممنون شما خیلی یل محبتین منم شمارا می بوسم
مهسا خانوم
23 مهر 93 20:21
اپمممممممممممممممم خاله عشقمممممممممم
مامان ناهید
پاسخ
چشم مهسا جون ببخشید هر وقت می خوام بیام برام کار در میاد همین سر شبی یه لحظه اومدم نت صدای محمد رضا را شنیدم که داشت می گفت بوه رفتم دیدم ژیلت باباییش را نمی دونم کجا پیدا کرده بود به لبش کشیده وبریده بود اینقدر ترسیدم واز بس خونش اومد که داشتم غش می کردم فداش بشم یه لحظه غفلت من واونم که ماشالله کارهاش در یک چشم بهم زدن هست هر کاری میکنه این بود که نت را گذاشتم کنار اینجوری من گرفتارم مهسا جان
آجی مهربـــــــــــان
28 مهر 93 19:40
بپر خصوصی