محمدرضامحمدرضا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره
فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 6 روز سن داره
پیوند زندگی مشترکمونپیوند زندگی مشترکمون، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره

پرنسس وشاهزاده کوچولو مسافران پاییز وزمستان

تولد ..........بازم ژستهای فاطمه .......وشیطنت محمدرضا

1393/6/13 3:46
نویسنده : مامان ناهید
2,091 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به دوستان خوبم  وبچه های نازم حالتون خوبه؟آراممحبت

 

من یه چندروزی نتم قطع بود وحالا که اومدم هم سفارش

 

لباسهای عروسی کلی وقت منو گرفته ببخشید که بازم زود

 

نتونستم بهتون سر بزنمخجالت

 

 

آسمونی رو دوست دارم که بارونش فقط برای

 

شستن غم های شما بباره...

8شهریور تولد سینا پسر عمۀ فاطمه بود که یه جشن کوچولوبراش گرفتن

 

وماهم حضور داشتیم

 

صبح که عمه شهربانو زنگ زد ودعوتمون کرد ظهر که دخملی فهمید که جشن

 

تولد هست زود رفت و پارچه ای که از عمه سلیمه زورگیری کرده بود آورد وحکم

 

فرمود که برام بدوز خوب منم دلم نیومد دل دخترکوچولومو بشکنم همه کارامو

 

گذاشتم این لباسو براش دوختم زیبا

 

اینم ژستهاش که می خواست با این لباس هم عکس داشته باشهراضیبغل

 

مامان خیاط هم خوبهاااااااااخندونک

 

 

هویه لبه های فر لباسش 2ساعت ونیم طول کشید که داغ کرده بودمعصبانی

 

 

که البته بعد برا یه عروسی دعوت شدیم اصرار داشت که بپوشش ومن

 

این گل بزرگه را کندم وبه جاش یه پاپیون زدم

 

خدارا شکر یه چندروزی فکر لباس کفش دوزکی از سرش بیرون اومد

 

وحالا اینو جایگزینش کرده تا که یه لباس دیگه براش بدوزمخندونک

 

 

از اینجا به بعد هم منزل عمه هست که تارفتیم ساعت 10 شدو فکر کردیم

 

خیلی دیر شده وقتی رسیدیم خانومها هنوز در حال آرایش کردن بودن من

 

بیچاره از بس عجله کردم وقت نکردم به خودم برسمکچل

 

 

وسینای شیطون تا یه عکس ازش گرفتم هزارتا ادا درآورددلغک

 

 

اینم از خجالت کشیدن فاطمه که وقتی عمه ها گفتن برقص یه کم

 

خجالت کشید

 

 

فدای دختر خوشگلم بشم

 

 

این آقا محمد رضا که صدای آهنگ را که بفهمه در هر حالی که باشه

 

حتی خواب بلند میشه میرقصه چه برسه تو جشن باشه

 

 

اینجا سینا عجیب با محمد رضا جور بود طوری که همه بچه هارا ول کرده

 

بود چسبیده بود به محمد

 

 

واینم کیک که به قول خودشون کیک مناسب گیر نیاوردنمتفکر

 

راستی سینا جان تولدت مبارک

 

 

ورقص دختر گلم با عمه سلیمه

 

 

من ووروجکها

 

 

 

وبچه مزاحم در هنگام آمدن من به نت وایشون هم بر بالای میز کامپیوتر

وکارخرابی کردن

 

 

ویاد عروسیمون به خیر واین روزها فاطمه فقط میشینه وفیلم عروسی

 

مارا می بینه وهی سوال می پرسه ونظر میده ومن با نظرات خوبش

 

هی حال می کنم خخخخخخخخ

 

هفته گذشته آقای همسری پیشنهاد داد که فردا صبح آماده بشید بریم

 

یه مسافرت 3 روزه به استان چهارمحال بختیاری ولی من چون یه سفارش

 

لباس مجلسی داشتم وروم حساب کرده بودن نتونستم برای رفتن موافقت

 

کنم واز آنجایی که آقا ناراحت شدن با پدر جانشان قرار گذاشتن که حالا شما

 

نمیاین ما می ریم ورفتن قم وتهران واصفهان ومن کلی غصه خوردم که چه

 

موقعیت خوبی را از دست دادمغمگین ولی فکر کنم به زودی بریم چون همسری

 

خیلی مشتاق هست که مارا یه مسافرت چندروزه ببره انشالله که یهویی نشهخطا

 

واینم از سوغات پدر یه عدد موگیر برای دخملی به شکل طاووس که فاطمه هم

 

مثل مامانش از این چیزا خوشش میادچشمک

 

 

واینم گوشواره از طرف آقاجونشآرام

 

واما اینم آینه از طرف پدر شوهر به من ولیییییییییکچلگریه

 

دیشب که رفته بودیم عروسیه دوستم ،خواهر عروس نمی دونم چه طور این

 

آینه رو پیش من دیده بود وخواهر کوچیکش روفرستاد که آینه تو بده بعد میدم

 

واز اونجایی که من خیلی فراموشکارم وشایدم روم نشه ازش بگیرم اونم برنگرداند

 

وبعد چون این آینه هم هدیه بود وهم خیلی دوسش داشتم پیغام فرستادم میشه

 

آینه رو بهم پس بدید؟ چون این هدیه هست با کمال پررویی گفتن نیست نمی دونیم

 

چی شده  یعنی گم شده منم این شکلی از روی زیادشونتعجبعصبانی

 

حالا نمی دونستم جوابشونو چی بدم سهل انگاری در امانت  چقدر

 

بعضی ها بی تفاوت هستنخطا یه آینه زیاد ارزشی نداره اول اینکه هدیه

 

بود دوم اینکه چرا باید در امانداری اینقدر خونسردوبی تفاوت بودمتفکر

 

 

ومحمد رضا در تالار واینجا بستنی خورده بود وکلی صورتش چسبونک شدهخندونک

 

واما من بیچاره انگار در مراسم عروسی نبودم بلکه نقش نگهبان ومامور را

 

بازی می کردم چون محمدرضا با یک چشم بهم زدن گم گور میشد یا زیر

 

میزها پیداش می کردیم ویا در پارک بازی ویا محوطه بیرون سالن مثل برق

 

وباد غیبش می زدزبان

 

 

ممنون از حضور سبزتونمحبتبوس

 

فاطمه تا این لحظه ، 4 سال و 8 ماه و 9 روز سن دارد :.

 

محمدرضا تا این لحظه ، 1 سال و 9 ماه و 19 روز سن دارد :.

پسندها (8)

نظرات (63)

مامان کیانا و صدرا
13 شهریور 93 10:27
سلام ناهیدیوای من دیدم شما روراستش خیلی شبیه ذهنیتم نبودین ولی مهربونیتون کاملا معلومههمیشه به شادی خانمیضمنا دست مامان ناهید درد نکنه که خودش لباسهای صد تومنی واسه دخملش میدوزهمبارکه فاطمه جون و خوش بگذرون همیشه محمدرضا جون
مامان ناهید
پاسخ
سلام گل مهربونم خوب میشه بگیسد ذهنیتت چی بود مطمئنم اونی که شما فکر می کردید من نیستم فکر کنم از من یه فرشته ساخته بودید دیدید که نیستممن به همین ساده گی هستم ممنون چشمتون زیبا می بینه
بابا و مامان
13 شهریور 93 11:32
دستت درد نکنه عالی بود مامان جون
مامان ناهید
پاسخ
ممنون عزیزم
بابا و مامان
13 شهریور 93 11:33
سینا جون تولدت مبارک
مامان ناهید
پاسخ
ممنون عزیزم
مهسا خانوم
13 شهریور 93 11:33
خیلی عکسای خوبی بوووووووووووووود.عالیییییییییییی خاله وبم نرفتی هاااااا.اپم خیلی مهمه.عکسی که از خودتون انداختین خیلی تار بود نتونستم ببینممممم اخه چرا ایینه رو گم کردن؟؟؟؟؟؟؟؟ خیلی ناز بووووووووود شما نمیتونستی سفارش رو ول کنین ؟؟؟؟؟؟ ازطرفی فقط مردا مجردی رفتن. مادرشوهرتون نرفت؟
مامان ناهید
پاسخ
ممنون مهسا جان چرا اومدممهسا جان کامنت هم گذاشتم فکر کردم رسیدم چون تو این بیم محمد رضا سیستم را خاموش کرد منم دیگه نتونستم بیام وب در آینده یه عکس واضح تر می ذارم نمی دونم می گفتن نمی دونیم چکارش کردیم انگار ازش هیچ اطلاعی نداشتن یعنی از خونسردیشون شکه شدم حتی یه زنگ نزد عذر خواهی کنه نه عزیزم لباس برا مراسم عروسی بود قول داده بودم براش آماده ش کنم نه بابا مجردی رفته بودن وپدر شوهرم پیش میره که هرکی بهاش باشه یه کم اذیت میشه منم که همیشه بهش احترام می ذارم می خوام با خواستش پیش برم اذیت میشم همون بهتر ما باهاش نبودیم اولش ما خودمون تنها می خواستیم بریم بدون هیچ همراهی ولی نشد[ناراحت
بابا و مامان
13 شهریور 93 11:33
الاهی فدات بشم من که در همه حالتی می رقصی
مامان ناهید
پاسخ
خدا نکنه خاله جون .......والا نه بابام رقاصه ونه مامانم به کی رفتم نمی دونم
بابا و مامان
13 شهریور 93 11:35
ای وای این پیام خصوصی برا منه
مامان ناهید
پاسخ
راست میگیا اره وقتی داشتم برا شما پیام می ذاشتم ببین خصوصی برملا شد خواهر خخخخخخخ
بابا و مامان
13 شهریور 93 11:36
امان از دست این جور ادمهای زیاده خواه
بابا و مامان
13 شهریور 93 11:37
فداتون بشم همیشه سالم و سلامت باشید
مامان ناهید
پاسخ
ممنون خاله جون مهربونم
بابا و مامان
13 شهریور 93 11:38
برا مامانی گل و مهربون و عزیزای دلم
مامان ناهید
پاسخ
مرسی اینم برای شما وبچه های ناز نازیه خوشگلتون
بابا و مامان
13 شهریور 93 11:39
مامان کیانا و صدرا
13 شهریور 93 14:01
معلومه که فرشته ای ناهید جونمنه منظورم اینه فکر میکردم که شبیه فاطمه جون باشین و یه نمه لاغرترمنظورم این نیست که تپلویین هاعزیزمی... دوست داشتی تاییدش نکن گلم.به هر حال عزیزم بازم میگم خوشحالم که دیدمتون ایشا...منم رونمایی میکنم از خودمبعد شما بیا ذهنیتتو بگو برام
مامان ناهید
پاسخ
فدای دوست خوبم بشم اره وقتی ادم با یکی دوست باشه ونبینش یه تصویر از اون تو ذهنش برا خودش می سازه اونوقت وقتی دید می بینه کلی با هم فرق دارند اونی که تو تصوراتش بوده خخخخخخخخخخ ما هم بی صبرانه منتظر سوپرایزتون هستیمچرا تایید نکنم چیز بدی نگفتی که عزیزم
مهسا خانوم
13 شهریور 93 14:14
خاله کامنتم کو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نگو نرسیدههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه
مامان ناهید
پاسخ
چرا عزیزم رسیده فقط نبودم تایید کنم
اقازاده
13 شهریور 93 14:18
ما که آرزو به دل موندم یه خیاط خوب گیر بیاریم تا یه لباس برامون بدوزه خوشبحالت ناهید جونم .انشالله همیشه به شادی.فاطمه گلی چه ناز شده
مامان ناهید
پاسخ
سلام خدیجه جون فدات بشم چرا خیاط گیر نیاوردید چیزی که زیاد خیاطِ ...حتمآ تو غربت باکسی آشنا نیستی کاش پیشم بودی برات یه لباس می دوختم ......چشمات قشنگ می بینه عزیزم
مامان الهام
13 شهریور 93 15:28
سلام ناهید جونم. خانوم هنرمند افرین به شما. خوش بحاله فاطمه جون که مامانه خیاط و هنرمند و باسلیقه داره هر لباسی بخواد بل فور براش با دستایه جادوییتون میدوزید و اماده میکنید چقدر هم بهش میاد
مامان ناهید
پاسخ
سلام الهام مهربونم وااای من از این همه تعریفای شما این شکلی میشمفداتون بشم من لایق این همه تعریف نیستم خودتون خانوم وهنرمندید عزیزم
مامان الهام
13 شهریور 93 15:30
ژست هایه نازشو/ بخورمت خاله جون
مامان ناهید
پاسخ
ممنون خاله جون
مامان الهام
13 شهریور 93 15:33
جدی میگید آینه رو گم و گور کردن و هیچ عکس العمل یا خجالتی نکشیدن .........یا بگن براتون مثلش رو میگیریم... عجب آدمایی پیدا میشن... دیگه حدش رو گذروندن
مامان ناهید
پاسخ
الهام جون هیچی نگفتن من خودم وقتی سراغشو گرفتم گفتن نیست گم شده یه زنگ نزدن عذر خواهی کنن حالا یه آینه چیزی نیست گفتم که چون هدیه بود برام مهم بود واین شخصیت خودشونو می رسونه به ولا اگه من بودم زمین وزمان را به هم میاوردم یا پیداش می کردم ویا مثلش گیر می اوردم از خجالتشون در میومدم هرچند که هیچ چیز جای خود هدیه رو نمی گیره
مامان الهام
13 شهریور 93 15:33
خانومی بانمک و خوشگلیا
مامان ناهید
پاسخ
چشماتون خوشگل می بینه عزیزم
فایضه مامانه عسل
13 شهریور 93 22:34
سلام عزیزم .... من دیدم شما رو ... پسره گلت خیلی شبیه خودته .... میبوسم هم خودت و هم کوچولو هاتو ... خصوصی داری؟
مامان ناهید
پاسخ
ممنون فایضه جون خوب تشخیص دادی محمد رضا به من رفته فاطمه به باباش........چشم الان میرم
مهسا خانوم
14 شهریور 93 0:13
خاله نظرا کو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟نگ نگو نرسیدن بهت.دوتا نظر دادممممممممممممممممممم
مامان ناهید
پاسخ
چرا رسیدن عزیزم الان تایید کردم
مامان کیانا و صدرا
14 شهریور 93 16:32
سلام ناهیدی جونماین آدرسشه: http://sadranasr.blogfa.com
مامان ناهید
پاسخ
مرسی عزیزم ممنون چشم حتمآ سر می زنم
مامان کیانا و صدرا
14 شهریور 93 16:36
راستی خواهر آینه ی پدر شوشو جانو پس نفرستادن دیگه؟؟؟؟؟؟الهی!!!! خودم برات یکی لنگشو میگیرم میفرستمبده آدرسو بیاد خواهر عید واسه کیانا ست آینه و شونه شو خریدم نمیدونم کجا قایمش کرده که صدرا دست نزنه
مامان ناهید
پاسخ
نه جانم پس که نفرستادن هیچ یه عذر خواهی هم نکردن وااای عزیزمی خواهر جون بیشتر از این شرمنده م نکنید فداتون بشم که چقدر مهربونید ...راستش موندم به خواهرشوهرهام که گفتن دوست داریم ببینیمش چی بگم اخه ندیدنش واونا هم عادت دارن چیزهایی که کادو می گیرن به هم نشون بدیم وقتی فهمیدن گفتن اومدی بیار ببینیم آخه ما همگی از این جور چیزهای بدلی وخوشگل خوشمون میاد حالا دلم نمی خواد دروغ بگم واگه بگم گمش کردم هم پدر شوهرم می فهمه ناراحت میشه منم مجبورم بگم یه جایی گذاشتم از دست فاطمه یادم نیست کجا گذاشتم خوب بود این که شما اینو گفتیدشونه وآینه شو برا کیانا خریدید نمی دونید کجا گذاشتید منم همینو می گم تاناراحت نشن
مامان کیانا و صدرا
14 شهریور 93 16:45
راستی ناهیدی خانم یه سر برو پرسش و پاسخ ببین چایی دم کشیده یا نه؟؟؟
مامان ناهید
پاسخ
چشم عزیزم الان چندروزی هست نرفتم پرسش پاسخ الان که رفتم دیدم این موضوع خودتون هست زود اومدم کامنتو تایید کنم میرم فکر کنم شما هم حسابی اهل چایی خوردنیدااااا دوباره مرسی که خبرم دادید
مامان کیانا و صدرا
14 شهریور 93 22:53
سلام و شب بخیرفردا باید برم مدرسهتازه خیاطی هم قرار داریم واسه لباس فرم کیاناخلاصه شلوغم خواهر میرم کپه مو بذارم
مامان ناهید
پاسخ
سلام گلم خوش به حالت عزیزم چقدر فصل مدسه که میشه دلم می خواد برم مدرسه یادم باشه اگه فاطمه رفت مهد منم به این بهانه برمخسته نباشی موفق باشی گلم میشه بگید لباس فرم اونجا چند می دوزن؟دوراز جونتون خوش وخرم بخوابید وپرانرژی بلند بشید
سحر
15 شهریور 93 9:55
چه لباس قشنگی دوختی مامان هنرمند.
مامان ناهید
پاسخ
ممنون عزیزم
آیسان مامانی ماهان جون
15 شهریور 93 10:29
سلام سلام ناهید جونم و دو تا کلوچه هااااااااااااااااا..تولد سینا جونم مبارک ایشالله به شادیای خودتوووون
مامان ناهید
پاسخ
سلام عزیزم خوبید ممنون آیسانی.....ممنون عزیزم
آیسان مامانی ماهان جون
15 شهریور 93 10:30
دستت طلا ناهیدی جونم ،فاطمه جونم پیرهن شمام مبارک،واقعا هم مامان هنرمند داشتن نعمته..طفلی ماهان من که از این نعمت محرومه
مامان ناهید
پاسخ
مرسی گلم........منو خجالت زده نکنید هنرهای من به هنرهای شما که نمیرسه
آیسان مامانی ماهان جون
15 شهریور 93 10:31
به به بههههههههههه چه عجب خودتونم رخ نمودین
مامان ناهید
پاسخ
آره دیگه دلم برا خودم تنگیده بود هرچی میام وب فقط بچه هارو می بینم گفتم یه بارم خودمو ببینم وفیض ببرم خخخخخخخخ
آیسان مامانی ماهان جون
15 شهریور 93 10:38
ای بابااااا ناهیدممممممممممم شما مسافرتو به کارتون فروختیین؟؟؟؟؟!!ای آبجییییییییییییییییییییولی ای ول که رو قولت برا سفارشا بودی
مامان ناهید
پاسخ
چکار کنم عزیزم من اصولآ عادت کردم رو قولم محکم وایمیسم وگرنه حریف مشتریها چطور بشم وگذشته از اینا روی دیدنشونو نمی تونم داشته باشم بعد یه بد قولی،.... همسری هم کلی ناراحت شد
آیسان مامانی ماهان جون
15 شهریور 93 10:39
کادوهاتونم مباااااارککککککککککککککککککک..عجب آدمی بوده اونکه آینتونو برده و پس نداده..اح اح اح اح اححححححححححححححح
مامان ناهید
پاسخ
ممنون عزیزم آره قسمت من از اون آینه نبود چه میشه کرد
آیسان مامانی ماهان جون
15 شهریور 93 10:39
ایشالله عروسی دخت پسرت عزیزم
مامان ناهید
پاسخ
مرسی گلم انشالله عروسی ماهان جونی
فائزه مامانه سوگند
15 شهریور 93 15:02
وای چه پست کامل و خوشگلی چه انقدر هنرمندی ناهید جون افرین چه خوشگل دوختی تولد اقا سینا هم مبارک هزارتا عروسی هم خوش گذشت؟ هیچوقت به سفر رفتن نه نگو چون کار همیشه هست ولی سفر نه همیشه خووووووووووووووش باشید
مامان ناهید
پاسخ
سلام فائزه جون خوبید ؟ممنون که تشریف آوردید.......ممنون عزیزمراستش بعضی وقتهاتو بد موقعیتی قرار می گیری که مجبور میشی از خودت بگذری قضیه سفارش یه لباس مجلسی بود که می خواست تو جشن عروسی داداشش بپوشش نمیشد که بذارم برم ولی چشم اطاعت امر
مامان اعظم
15 شهریور 93 18:36
سلام ناهید جون. وای که چقدر خوشحال شدم با دیدن آپ جدیدت. قربون اون فاطمه کوچولو با ژستای نازش. ماشالله به هنر خودت. رقص فاطمه هم خیلی بامزه بود. یک عالمه بووووووووووووووووووووووس با پیکی از محبت همین الان در خونتونه. برو براش در رو باز کنم/
مامان ناهید
پاسخ
سلام اعظم جون خوبید؟ممنون عزیزم ..........خدا نکنه خاله جون.......ممنون به هنرهای شما نمی رسه گلم......فدای مهربونیتون این بوسها باارزشمندترین محبت دنیا را برام به ارغوان میاره منم یه دنیا بوس
مامان اعظم
15 شهریور 93 18:39
چقدر خوشحال شدم که روی ماه خودت رو هم دیدم. خیلی مهربون و عزیزی. فکر می کردم یه کم چاق باشی اما می بینم وروجکات حسابی روی وزنت تاثیر گذاشتن اونجا که محمدرضا روی صندلی وایساده خیلی ژست نازی گرفته ماشالله. یه بوس داغ داغ بخوابون روی لپاش یه عالمه بوس هم روی لپای فاطمه و خودت
مامان ناهید
پاسخ
ایشالله همیشه خوشحال باشی ولبت پراز خندهمنم منتظر دیدن روی ماهت هستم آخ که هنوز دارم حسرت می خورم که موقعیت خوبی را از دست دادن وخودم را از دیدنت محروم کردم اونم چه آسون از تلویزیون انشالله یه روز بتونیم همدیگر را از نزدیک ببینیم
مامان اعظم
15 شهریور 93 18:40
منم مثل اون لباس می خوامممممممم از طرف دخترم فاطمه
مامان ناهید
پاسخ
فدای فاطمه خوشگل بشم ادرس بده می دوزم براش می فرستم اینکه سخت نیست گلم
مامان اعظم
15 شهریور 93 18:41
راستی دیگه نذار نتن قطع بشه. ما به حضورت عادت کردیم. یه چیز دیگه منم یه پست کوچولو زدم برای دخملی زود باش بیا
مامان ناهید
پاسخ
چشم گلم سعی می کنم من به شما عادت کردم سخت واساسیچشم الان میام
مامان کیانا و صدرا
15 شهریور 93 19:27
سلام ناهید جونمخواهر من همه سالو مدرسه ام اصلا از 5 سالگی من دارم میرم مدرسه خسته شدمتابستونم همش مدرسه ایم چون خیر سرم معاونممرسی گلم بابت حضور سبزتلباس فرم کیانا سه تیکه بود و 30 تومن گفتن 27 دادمشب خوش
مامان ناهید
پاسخ
سلام عزیزم وااااای خیلی زیاده واقعا خسته نباشی فکرشو می کردم مدیر یا معاون باشید چون پی برده بودم که تابستونا هم میرید مدرسه انشالله تنتون سالم باشه وهمیشه فرهنگی باشید لباس کیانا هم مبارکش باشه
مهسا خانوم
16 شهریور 93 12:32
سلام خاله ناهید مرسی که وبم اومدی ولی... اشتباهی یک پست دیگه رو خوندی... . پست مهم رو نخوندی.توی پست مهم گفته بودم که اینجادیگه اپ نمیکنم لطفا برو بخونش
مامان ناهید
پاسخ
سلام مهسا جان الان میام
مامان اعظم
16 شهریور 93 13:06
ممنونم خدا را شکر بهترم. اونم از خدا می خوام که کار همه روبه راه بشه تا کار همسری منم. امروز مکانیک اورده تا تعمیرش کنه. ان شالله که امروز دیگه مشکل دیگه ای پیش نیاد. مرسی گلم به مهربونی شما نیستم وای خیلی خوشحالم که می گی بهتر شده. آره واقعا مسافرت و استراحت و رها شدن از دنگ و فنگ زندگی برای مدتی کوتاه باعث میشه که آدم انرژی بگیره. ان شالله که همیشه به شادی و آرامش باشید. روی ماه بچه ها را ببوس
مامان ناهید
پاسخ
خدارا شکر که بهتری عزیزم..انشالله که مشکلی پیش نمیاد بله از بس خودشو گرفتار کارو زندگی کرده که روحش خسته شده آدم به استراحت وتفریح وگشت وگذار نیاز داره باهات موافقم انشالله شما هم سلامت باشید
مامان اعظم
16 شهریور 93 13:11
سلام ناهید خانمی. مرسی عزیزم. همچنین شما. غصه نخور خواهری اگرم نتونستم کلیپ اون مصاحبه رو بذارم عکسم رو بلدم و براتون می ذارم. فقط خدا کنه از دیدنم اینطوری نشی ما هم استانی هستیم شاید قسمت شد. من که واقعا واقعا از خدامه
مامان ناهید
پاسخ
خوشحالمیشم که ببینمتاین چه حرفیه شما می دونم که ماهید همین اخلاق خوبتون به دنیا می ارزه
مامان النا
16 شهریور 93 17:35
سلام.چه دختر و پسر نازی داری.خدا برات حفظشون کنه. اگه دوست داشتی با هم تبادل لینک کنیم.
مامان ناهید
پاسخ
سلام عزیزم خوش امدید ممنون چشماتون ناز می بینه مرشی گلم.....چرا دوست نداشته باشم منم از دوستی با شما خوشحال میشم عزیزم شما با افتخار لینک شدید
مامان کیانا و صدرا
16 شهریور 93 17:46
سلام.میبینم باز هردومون بی آپیمخواهر چیکار کنم اصلا حال ندارم پاشم این اتاقها رو مرتب کنمولی دوست دارم بشینم پای نت و وب گردی نمایماصلا تقصیر شما دوستامه...حالا خوب شد؟؟
مامان ناهید
پاسخ
سلام عزیزم خوبید شما؟ فدای شما بشم منم بهات موافقم تقصیر شما دوستانه خخخخخخخ دل به دل راه داره راستش منم اصلآ حوصله ندارم امروز ماشینم استارت نمی زد همسری گفت ببرش تعمیرکار تا اومدم حوصله پیداکنم یه کم جمع وجور کنم شد ساعت 7 حالا که رفتم تعمیرکار گفت خانم حالا موقع تعمیر ماشینه خودم هم خنده م گرفت وبعد هم که اومدم همش لمبیدم تو اتاق حوصله هیچی را هم ندارم بچه ها نمی ذارن بیام نت الان که دارم می نویسم محمد رضا دودستش رو کرده تو یقه م ومنم مجبورم بلند شمعزیزم اگه مانعی وجود نداره هرجوری دوست داری وقتت را بگذرون به گفته یکی از دوستام کارهمیشه هست وتمومی هم نداره منم راستش اگه شما نبودید زیاد دل ودماغ نت اومدن نداشتم جز موقع آپ کردن بهتون عادت کردم حالا به این فکر می کنم مثل شما دوستان که اگه بریدوگرفتار مدرسه بشید وکمتر بیاین من حوصله نت اومدن را ندارم
مامانه ملیکا و محمداریان
17 شهریور 93 13:49
سلام ناهید جون شبیه یه مامان مهربون و دلسوزو هنرمندی عزیزم خیلی خوشحالم که دوست خوبی مثل شما رو پیدا کردم از دیدن نظراتت خوشحال می شم این روزها اینقدر درگیر این دو تا وروجک هستم که وقت می کنم بیام و به دوستانم سر بزنم
مامان ناهید
پاسخ
سلام گلم ممنون عزیزم از مهربونی شماستمنم خوشحالم از وجودتون ...........انشالله همیشه خوشحال باشید..........خداراتون بچه هاتون رو حفظ کنه می دونم چقدر درگیر هستید من همیشه به یادتون هستم
مامانه ملیکا و محمداریان
17 شهریور 93 13:52
سلام عزیزم وای چقدر از ادمهایه سهل انگار بدم میاد
مامان ناهید
پاسخ
سلام عزیزم......چه میشه کرد بعضیها بی تفاوتن دیگه
مامانه ملیکا و محمداریان
17 شهریور 93 13:54
عزیزم لباس هم خیلی ناز شده خوشبحال فاطمه جون که چنین مامان هنرمندی داره همیشه به شادی و جشن خدا دختر و پسرتون رو حفظ کنه ایشالله عروسی و دامادیشون رو ببینی تفاوت سنیشون چقدر هست؟شما هم با امدن پسری خیلی درگیر بودید و کاراتون زیاد شده بود؟
مامان ناهید
پاسخ
ممنون آبجی جونم..........ایشالله خدا بچه های شمارا هم براتون نگه داره ممنون از دعای خوبتونتفاوت سنیشون نزدیک به سه سال یعنی وقتی محمد رضا دنیا اومد فاطمه2 سال و11 ماهش بود؟ اره خیلی در گیر بودم ولی نه به اندازه الان که بزرگتر شدن یعنی اونوقت که کوچکتر بودن کارام خیلی زیادبود والان اعصابم خیلی راحت نیست چون فاطمه زیاد حساس وزود رنج شده وتوقع ش بالا رفته در مقابلش باید خیلی انرژی صرف کنم وباهاش کنار بیام که خسته میشم با اینکه با هم جورن وداداششو دوست داره وداداشش به فاطمه کلی وابسته هست ولی گاهی به داداشش حسودیش میشه
مامان کیانا و صدرا
17 شهریور 93 14:45
فدات شم دربست
مامان ناهید
پاسخ
مخلصیم دربست خواهر مهربونم
مامانه ملیکا و محمداریان
17 شهریور 93 22:49
سلام دوست خوبم عزیزم ممنون از راهنماییت در مورد پاسخ نظراتم
مامان ناهید
پاسخ
سلام عزیزم خواهش می کنم عزیزم کاری نکردم
مامان کیانا و صدرا
18 شهریور 93 6:54
سلام و صبحت بخیر ناهیدیدوست داشتی خواهر بیا تولد پسریمخوشحال میشیم
مامان ناهید
پاسخ
سلام عزیزم عصرتون به خیربه به دولد داریم چشم به روی چشم مبارک باشه عزیزم
مامان پریسا
18 شهریور 93 12:08
سلام ناهید جونم خوبی عزیزم. من هم یه دنیا دلم واسه شما و دوستا تنگ شده بود. ممنون که همیشه به یادم هستی
مامان ناهید
پاسخ
سلام خواهر خوبم ممنون خوبیم ما هم دلمون براتون تنگ شده بود ....خواهش می کنم وظیفه هست
مامان پریسا
18 شهریور 93 12:09
ای جاااان یعنی خیاطی لباس عروس انجام میدی؟ افرین به دوست هنرمندم.
مامان ناهید
پاسخ
خود لباس عروس که نمی دوزم یعنی تو منطقه ما ارزش دوختن نداره به نصبت زحمتی که داره براش ارزش قائل نیستن ولی لباس مجلسی رو می دوزم..........ممنون گلم
مامان پریسا
18 شهریور 93 12:13
مبارک باشه چه تولد خوبی اهان اینو دوختید. واقعا خوشکله چه رنگ نازی. به به مثل پرنسس ها شده
مامان ناهید
پاسخ
ممنون عزیزم ...........نه عزیزم قضیه لباس عروسی یه چیز دیگه هست برا مشتری دوختم واین لباس را برای فاطمه روز تولد دوختم چونکه دخترکم حکم کرد منم با عجله دوختم
مهسا خانوم
18 شهریور 93 23:16
سلام خاله ادرس یک عکسی رو جای ادرس وبم گذاشتم. روش بکلیکین.فقط یکم وایسین تا لود شه اول عکس بزرگ میاد.اما کم کم کوچی میشه. لطفا بیاین وبم و حدس بزنین عکس کیه؟
مامان ناهید
پاسخ
سلام مهسا جان خوبید؟ من فکر کنم کوچکیهای خودته درست حدس زدم؟
مهسا خانوم
18 شهریور 93 23:17
خاله جون اینم یکی دیگه
مامان ناهید
پاسخ
دیگه مطمئنم خودتی
مامان کیانا و صدرا
19 شهریور 93 7:01
ممنونم خاله جون مهربونفدای مهربونیاتمایشا...فاطمه و محمدرضا جونی هم همواره سالم و شاد و زیر سایه پدر و مادر باشن
مامان ناهید
پاسخ
سلام عزیزم ممنون بیا نی نی گپ عزیزم
مامان کیانا و صدرا
19 شهریور 93 7:02
سلام و صبح زیبات بخیر و خوشی خانم گل
مامان ناهید
پاسخ
سلام عزیزم صبح قشنگ شما هم به خیر
مهسا خانوم
19 شهریور 93 11:15
نچ نچ نچ عکس اولی مریمه(خواهر کوچیکم.) عکس دومی ایلیاس.(خواهرزاده ام) شما فکر کردین دومی هم دختره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!! نه بابا دومی پسمله.فقط موهاش بلنده.خخخخخ البته الان دیگه کوتاه کرده. گفته بودین زهرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟کدوم یکی؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بیاین وبم ادرسشو بدین تا ببینم کدوم یکی رو گفتین.اخه چند تا زهرا داریم.همشون هم توی نی نی وبلاگ. راستی ایشالله مشهد الرضا قسمت همه ی منتظرا بشه.
مامان ناهید
پاسخ
سلام مهسا جان ببخشید دیر جواب دادم آخه حسابی بهم ریخته وگرفتار بودم وقت نت اومدن نداشتم ای بابا من فکر کردم خودت باشی ای بابا اون دومیه چقدر شکل دختر بود باورم نمیشهباشه میام ادرسشو می دم انشالله نصیب همه بشه
بابا و مامان
20 شهریور 93 7:31
سلام عزیزم خوب هستید ارزو می کنم سالم و سلامت باشید دیشب خواب محمد رضا را می دیدم دیدم رفتیم مسافرت محمد رضا اومده روی وسایلای ما ایستاده نگاه می کنه به دور و ورش یه دفعه شناختمش اینقد لپاش و می کندم و بوش می کردم قربونش بشم همونطور مات داشت نگاهم می کرد دوستتون دام فرشته های قشنگ
مامان ناهید
پاسخ
سلام عزیزم خوبید شما منو ببخش عزیزم دیر اومدم حسابی سزم شلوغ بود وگرفتار.....عزیزمی چه خوابی دیدید انشالله روزی برسه تو واقعیت همدیگه رو ببینیم ببین محمد رضای شیطون تو خواب هم باید بالای یه چیزی باشه تو بیداری که از دستش شاکیمما هم دوستتون داریم عزیزم
بابا و مامان
20 شهریور 93 7:32
مهسا خانوم
20 شهریور 93 11:18
سلام خاله میشه بهم یاد بدی فیلم چحوری توی وب بزارم؟
مامان ناهید
پاسخ
عزیزم آموزشش تو کلبه مادرانه هست من از اونجا یادش گرفتم البته نمی دونم طریقه لینک بلاگفا ونی نی وبلاگ یکی هست ادرسشو می ذارم برید ببینید
مامان امیر صدرا
20 شهریور 93 16:44
سلام چه لباس قشنگی دوختی چه قدر به فاطمه میاد حیف شد که نتوانستی بری چه کادوهایی به به
مامان ناهید
پاسخ
ممنون عزیزم چشمات قشنگ می بینه عزیزم شرمنده من نتونستم بیام پیشتون ولی به خدا همه شما تو فکرم هستید فراموشتون هیچ وقت نمی کنم میام پیشتون
مامان کیانا و صدرا
21 شهریور 93 12:00
سلام ناهیدی جونم.کجایی خواهر؟؟چرا نمیای از خونه بیرون
مامان ناهید
پاسخ
سلام خواهر خوبید..عزیزم تو خونه گرفتارم نمی دونید این روزا چه افتضایی به بار آورده این محمد رضای شیطون همه جارا به گند کشید تو یه چشم بهم زدن داغون شدم دیگه کمری برام نمونده از بس شستم
الهام مامان امیرعلی جیگر
21 شهریور 93 21:56
سلام گلم شرمنده الان گپم اما سیستم هنگ کرده هر چی میزنم وارد نمیشه
مامان ناهید
پاسخ
سلام خوشگلم ای واااای اون شب رو می گید من پیامتونو الان دیدم فکر می کردم پای سیستم نباشید اشکال نداره عزیزم
مامان الهام
22 شهریور 93 11:45
خانومی خصوصی
مامان ناهید
پاسخ
چشم عزیزم .......ممنون
مامان الهام
22 شهریور 93 11:48
گلم گپم بدو بیا
مامان ناهید
پاسخ
آخی عزیزم من متوجه نشده بودم حالا کی بوده فاطمه پای سیستم بوده ببخشید