عزیز نازم 20 ماهگیت مبارک..........دلنوشته های مادرانه برای پسرم
سلااااااااااااام
محمد رضای مامانی فدای اون چشمای خوشگلت
قربون اون شیطنتهای شیرینت............
عزیزدلم من میمیرم برا اون آواز خواندنات که هرو روز فضای اتاق رو پر می کند
عزیزِ نازم شما امروز یک سال وهشت ماهه شدید
از فردا روز قشنگی برای شما خواهد بود روزی که پرونده ماه بعدیت باز میشه
پرونده 20 ماهگیت بسته شد و21 ماهگیت روزهای قشنگی را در انتظارت داره
در کنار من وبابایی وآجی فاطمه
دعا می کنم این ماه شیرینتر از ماهای دیگه برای شما وما باشه
عزیزم 20 ماهگیت مبارک خدارا شکر که این ماه زیبارو با تمام خوشیهاش
وناخوشیهاش به اتمام رساندی
دلنوشته هایم اضافه شده
لطفآ بفرمایید ادامه مطلب
چند ساعت بعد نوشت:
پسر خوشگلم تو ، نفس منی، تویی که هرلحظه
با تپش قلبت دلم بی تاب میگرد که درآن لحظه به
چهره معصومت بنگرم آرامش را در وجودم حس
می کنم، تو معنای زندگی منی ، صدای طنین آنگیزت
هر روز سکوت خانه را می شکند وچه زیبا آواز سر
می دهی وچیزهای به ظاهر نامفهومی را بر زیانت
جاری می کنی وچه شوقی دارد این دل ما برای
شنیدن آهنگ صدایت،
تو دومین هدیه زیبای خداوندی ،که خداوند به ما لطف بخشید که
باشی تا آرامشمان دوچندان شود تا هروز با آجی آجی گفتنات ومامانی
مامانی کردنات وبابابابا .......... ماراسرشاراز عشق به خود کنی آن
لحظه که با خنده به دنبالت دوان دوان چون کودکی همپا بازی کودکانه
را باتو شروع می کنم چقدر صدای خنده ات زیباست وچقدر تمام
احساساتت را به نمایش می گذاری اون لحظه من هم چون شما
کوهی از عشق از صفا از انرژی میشوم چقدر از خود بی خود میشوم
وچقدر اون لحظه به خود می بالم که خدایا اااااااااااآیا من سزاوار این
همه خوبی ولطف هستم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
قشنگتراز این ،آن لحظه ایست که لبه های کوچکت را بر لبای من
می گذاری وبوسه ای از وجود پاک ومعصومت به لبان من هدیه می دهی
بوسه ای شیرینتراز بوسه ات را تاکنون حس نکرده ام
چقدر زیبا میشوی وقتی سجده های مکررت بر سجاده که تقلیدی از پدر........
وچقدر عشق می ورزم به تو که سجده هایت پاکتراز سجود ماست
شیطنتهای کودکانه ات که گاهی وقتها دلم را ازترس می لرزاند .........
تورا دوست دارم با همه شیطنتهای تلخ وشیرینش
هروقت که گریه می کنی طپش قلبم چنان به اوج می رسد که تنها
در آغوش توست که آرام میگیرد آغوشی که تنها مختصِ به ما ،مادرو فرزند
است که هیچ کس جز مادر وفرزند نمی تواند احساسش کند، که قلبها از
وجود همین آغوش گرم هست که به این احساس زیبا معنا
می بخشد
عزیزکم کاش مادری نمونه بودم اما نیستم کاش می توانستم تمام لحظات
زندگیت تورا شادکنم کاش می توانستم همه کارها وگرفتاریهارو کنار می گذاشتم
فقط دل کوچک تورا شاد می کردم از خداوند بزرگ در این شب عزیز شب شهادت
امیر بزرگوارمان علی (ع)می خواهم همه اون کم حوصلگی وکم طاقتیم را از وجودم
پاک کندتا برایتان مادری نمونه باقی بمانم
ای همه هستی وجودم ، پسر عزیزتراز جانم نمی دانم در چه جمله ای
توراوصف کنم که لایقت باشد هیچ واژه ای را نمی یابم تنها می توانم بگویم
عاشقانه دوستت داریم وتا زنده ام سجده شکر می نمایم به خاطر بودنت
شکوفه زیبای زندگیم ..........
20 ماهگیت مبارک .............
پ ن پ: محمد رضا در این سن شطنتش دوچندان شده .......صندلی رو بر
می داره واز اون بالا میره وهرچی به دستش بیاد با کنجکاوی تمام آن را ورانداز
می کند ولی جالب اینکه سعی می کند از دستش نیفتد که خراب بشه
رو راه پله های منزل تو طاقچه مخصوصآ تو یخچال رو اپن وتو کشوهای کمد
وکابینت سرویس بهداشتی رومیز خیاطی همه خودشو جای داده
ظهرها که میرم تو حیاط به جوجه های فاطمه وخودش غذا بدم میاد دنبالم
ووقتی میگم پاهات اوف میشن گرمه سرجاش دم در حال منتظرمی ایسته
تا من برگردم ولی دیروز برای اولین بار دیدم خودش به تنهایی کفششو پوشیده
اومده دنبالم نمیدنید چقدر ذوق کردم که باورم نمیشد اینقدر توانسته استقلال
داشته باشد
واین مدت درآوردن شلوراش معضلی شده برای من که چهاردنگ حواسم بهش
باشه که مای بی بیشو در نیاره آخ پسرکم بزرگ شده ونمی خواد که
مامی بشه
......................................
پ ن پ :محمدرضا تا این لحظه ، 1 سال و 8 ماه و 0 روز سن دارد :.