محمدرضامحمدرضا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 10 روز سن داره
فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه سن داره
پیوند زندگی مشترکمونپیوند زندگی مشترکمون، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 15 روز سن داره

پرنسس وشاهزاده کوچولو مسافران پاییز وزمستان

مامان خدا چه شکلیه............

1393/4/15 2:06
نویسنده : مامان ناهید
2,532 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه دوست جونیای خودم وکوچولوهای خوشگلتون

 

وسلام به قند عسلهای خودم مش محمد رضا و مش فاطمهخندونک که هنوز

 

نصیبتون نشده برن مشهد اینو گفتم شاید امام رضا اینبار دیگه نیم

 

نگاهی به ما بندازه ومارو بطلبهزیبا

 

امام رضا ما مخلص شما ئیم قربونت برم چندساله دارم دعا می کنم

 

والتماست تورو خدا شرایط رو برامون جور کن بطلب

 

ما هم بیایم دیگه..........متنظرآرام

 

 

امشب افطار خونه آقا جون حیدر دعوت بودیم مادرجون هرسال ماه مبارک رمضان

 

با اینکه حال مساعدی نداره خودشو به زحمت می ندازه ویا آش یا حلیم درست

 

می کنه وهمه بچه هاشو دور خودش جمع می کنه وچه صفایی داره ولی امسال

 

داداشها وابجیها هرکدوم یه گرفتاری خاص خودشونو داشتن ونتونستن که کنار سفره

 

مادر جون وآقا جون باشن دایی عیسی که امسال خدارا شکر دوقلوها رو مهمانن و

 

آبجی فاطمه تحت غاری ما فعلآ پیششونه 

 

دایی الله کرم هم که یه عمل کرده وهنوز در استراحت به سر می بره دایی روح الله

 

که سرکار بود ونمی تونست خودشو برا افطار برسونه وخلاصه بقیه هم همینطور

 

این بوددن که مادر جون سهم حلیمشونو فرستاد خونه شون و تنها مهمانشون

 

ما بودیمزیبا واما خونه بابا اونم کنار سفره افطار چه صفایی دارهمتنظرانشالله 100

 

سال زنده باشن تا همینجوری ما بریم سر سفرشون بشینیم خندونکآراممحبت

 

اینم از رنگینک دستپخت مامانم که خیلی پیشتراز اذان عکس

انداختیم 

 

وموقع اذان همینکه سفره پهن شد دیگه سفره رنگین  هوش وهواس

 

رو از ماربود ویادمان رفت عکس بندازیم جاتون خالی من که عاشق حلیم

 

هستم تکمیل خوردم که این شکلی شدمهیپنوتیزم

 

واما موقع خوابیدن سوالهای فاطمه که به تهش که برسی البته اگر ته وآخری

 

داشته باشه دیگه سخته براش جواب پیدا کنم

 

امشب داستان ازدواج حضرت علی وحضرت فاطمه رو برات گفتم بعد که اسم

 

خدارو آوردم کلی سوال برات پیش اومد البته همیشه درمورد خدا سوال

 

می کنی

 

                       

فاطمه: مامان حضرت خدا چه شکلیه

 

من: عزیزم حضرت خدا نه فقط خدا ، باید بگی خدا

 

ماندم چطور خدارو توصیف کنم گفتم  خدا جسم نیست که ما ببینیمش

 

یعنی مثل ما آدما نیست مثل یه نوره............

 

فاطمه :مامان خدا تو آسمانه یعنی اون بالا می تونه غذا وآب بخوره

 

من: خدا هیچی نمی خوره یعنی نیاز نداره .......

 

فاطمه: خوب اگه نخوره که میمیره

 

من: عزیزم خدا هیچ وقت نیمیره  ....هنوز حرفم تمام نشده گفتی

 

فاطمه:چرا مامان هرکی غذا وآب نخوره میمیره  پس خدا چطور زنده هست؟

 

من :عزیزدلم  خدا خودش خالق همه ما هست یعنی خودش همه چیز رو آفریده

 

همه آدمها وجانوران حیوانات گیاهان ، غذاشون رو هم خودش بهشون داده چون

 

ادمها دهان دارن دل ومعده دارن دست وپا و.....دارن باید غذا بخورن تا نمیرن

 

ولی خدا نه دست داره نه پا ونه دل ومعده ونه چیز دیگه ای یعنی خداوند از

 

بس بزرگ هست که باید با ما فرق کنه پس خدا مثل یه نوره .....

 

خوب دختر گلم حالا بگو مگه نور می تونه غذا بخوره یعنی نیاز به غذا خوردن داره

 

فاطمه : یه کم فکر کرد بعد گفت نه نور همه جارو روشن میکنه نمی تونه غذا بخوره

 

من : خوب ببین خداهم نیاز نداره غذا بخوره

 

فاطمه: مامان خدا خیلی بزرگه اندازه دریا.........

 

من: اره عزیزم خییییییلی زیاد از دریا بیشتر

 

فاطمه: مامان دریا که خیلی بزرگه ..........

 

من: اره ولی خدا همین دریای بزرگ رو خودش آفریده پس از دریا بزرگتره

 

وفاطمه سکوت میکنه سوال کردم  فاطمه خدارا دوست داری با لحن زیبای

 

آره گفتن که یه طور خاص هست متنظر

گفتی اره مامان گفتم چرا؟؟؟؟؟؟ بازم سکوت کردی گفتم چون خدا ما را آفریده

 

مارو دوست داره به همین خاطرچشم داده تا ببینیم گوش داده تا بشنویم

دست داده تا

 

فاطمه: باهاش کار انجام بدیم

 

من: پا داده تا.......؟؟؟؟؟؟

 

فاطمه: راه بریم

 

من: زبان داده تا.......؟؟؟؟؟؟؟؟

 

فاطمه: حرف بزنیم ..............من : ..........

 

خلاصه خدا به خاطر همین مهربونیهاش ورحمتش بزرگه ومادوسش داریممحبت

 

در آخر شب خیر گفتی وخوابیدی زودم خواب رفتی چقدر دوست داشتنی شدی

 

ومنم فکر کردم تا دوباره حرفهات یادم نرفته بیام بنویسم

 

شب خوش عزیز نازم دوستت دارممحبتمحبتمحبتمحبت

 

 

 

پسندها (8)

نظرات (25)

سوگند
15 تیر 93 11:54
وای این فاطمه چقدر خوشمزگی میکنه
مامان ناهید
پاسخ
سلام سوگند جون ممنونم عزیزم
سوگند
15 تیر 93 11:55
زبون داده تا؟حرف بزنیم.... خیلی باحال بود.. حرف راست رو از بچه بشنو اینه ها
مامان ناهید
پاسخ
خخخخخخخخخخخخ
فایضه مامانِ عسل
15 تیر 93 14:11
فاطمه جان عزیزمی خانومی ... ماشالله یادش بخیر ...ما هم یه زمانی اینجور قصه ها تعریف میکردیم برای بچمون .... آره همچین میگم یادش بخیر یکی ندونه فکر میکنه 50 سال سن دارم فرشته ها تو میبوسم عزیزم
مامان ناهید
پاسخ
ممنون فایضه جونم
مریم طلایی✿
15 تیر 93 14:26
salam che ranginak khoshgeli kelas avval dabestan ke boodam ye dafee enghad ranginak khordam mariz shodam,.... dige be ranginak lab nazadam
مامان ناهید
پاسخ
سلام مرسی مریم جون.......آخه دختر مگه مجبور شدی اینقدر بخوری که حالا زده بشی بیا بخور ولی کم بخور خبری نیستاااا مریم جون چی شده فینگلیش می نویسید
مریم طلایی✿
15 تیر 93 14:29
omidvaram hamisheh kenar khanevhdeh salamto movaffagh bashid
مامان ناهید
پاسخ
ککمون عزیزم همچنین شما
مریم طلایی✿
15 تیر 93 14:30
namaz rooze ghabale dargahe hagh
مامان ناهید
پاسخ
ممنون نماز روزه های شما هم قبول باشه
مامان امیر مهدی (سوده)
15 تیر 93 19:56
سلاممممم ناهید جان نمیدونی به چه مصیبتی تونستم برات نذر بذارم عزیزم...انشاالله مشهد مکه و کربلا نصیبتون بشه عزیزم.امیییییییییییییینسلام گلم داشتم کم کم نا امید میشدم که حضورتونو اینجا احساس کنم ممنونم که اومدیدالهی بمیرم چرا؟هنوز مرورگرتون مشکل داره یا از موس من هست؟
ساناز
16 تیر 93 1:31
مامان ناهید
پاسخ
عزیییییییییییییییییزمی
بابا و مامان
16 تیر 93 2:02
خصوصی گلم
مامان ناهید
پاسخ
چشم رفتم عزیزم
بابا و مامان
16 تیر 93 2:08
سلام عزیزم ایشالاه که به زودی قسمتتون بشه زیارت امام رضا عزیز دلم خدا نگهدار بابا و ماما ن مهربون باشه و خانواده گلتون
مامان ناهید
پاسخ
ممنونم ایشالله فدات بشم .........بازم مرسی همچمین شما
بابا و مامان
16 تیر 93 2:10
الاهی من فدای زبونت بشم فاطمه جونم خدا نگهدارت باشه خودمون مامان من اگه بودم در برابر سوالا کم میورد خوب جواب دادیفدای اون زبون خوشمزه و شیرینت عزیز دلم اینا هم برا مامان مهربون و محمد رضای عزیزم
مامان ناهید
پاسخ
خدا نکنه عزیزم ...وای گلم کوچک نفسی می فرمایید شما مامان قصه گو همیشه آماده جواب دادن به این سوالاتید
مامان
16 تیر 93 2:39
عزیزم قسمت اول قصه های اماما را نوشتم با کمک گرفتن از پستتون البته با اجازه امیوارم خوشتون بیاد
مامان ناهید
پاسخ
قربونت بشم ممنون گلم شما صاحب اجازه ایدممنونم
مریم طلایی✿
16 تیر 93 16:24
سلام ویندوز عوض کردم اون لحظه که نظر گذاشتم هنوز لب تابم فارسی نداشت.... خودم از فینگلیش اصلا خوشم نمیاد
مامان ناهید
پاسخ
ـخی مریم عزیزم انشالله که درست میشه
مامان امیرصدرا
17 تیر 93 12:12
خدا قسمت کند که برین مشهد ماشالله به این فسقلی خانوم
مامان ناهید
پاسخ
وااااااااااای یعنی میشه ممنون گلم ایشالله.........ممنون عزیزم
مریم طلایی✿
17 تیر 93 12:54
سلام مشکل من این نیست که حتما باید دانلودش کنم....مشکل من اینه که اصلا هیچیش نمیاد شما احتمالا باید نتضیمات مرورگر تون و عوض کنید
مامان ناهید
پاسخ
نه مریم جون من نمی خوام دانلود کنم خودش به طور خودکار پیام میده که دانلود می کنی یا نه؟ به همین خاطر هست که فکر کنم آهنگ هیچ وبی رو صداشو ندارم
سحر
17 تیر 93 14:39
_______(¯`:´¯) _____ (¯ `•✦.•´¯) _____ (_.•´/|\`•._) _______ (_.:._)__(¯`:´¯) __(¯`:´¯)__¶__(¯ `•.✦.•´¯) (¯ `•✦.•´¯)¶__(_.•´/|\`•._) (_.•´/|\`•._)¶____(_.:._)_¶ __(_.:._)__ ¶_______¶__¶¶ ____¶_____¶______¶__¶¶ ¶¶ _____¶__(¯`:´¯)__¶_¶¶¶¶ ¶¶¶¶ ______(¯ `.✦.•´¯)_¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶ ______(_.•´/|\`•._)¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶ _______¶(_.:._)_¶¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶ ¶_______¶__¶__¶¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶______¶_¶_¶¶¶¶(¯`:´¯)¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶(¯`:´¯)¶ _¶(¯ `•✦.•´¯)¶¶¶ ¶¶¶(¯ `.✦.•´¯ )¶ (_.•´/|\`•._)¶ ¶¶¶(_.•´/|\`•._) ¶¶ (_.:._)¶¶ ¶¶¶¶¶¶(_.:._)¶¶¶_ ¶¶¶¶ ¶¶¶ __¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶(¯`:´¯) ¶¶ ¶¶¶ ______¶¶¶¶¶(¯ `•.✦.•´¯)¶¶ ¶¶¶ ____¶¶¶¶ ¶¶ (_.•´/|\`•._)¶¶¶ ¶¶¶ ___¶¶¶¶ ¶¶¶¶ ¶ (_.:._)¶__¶¶¶ ¶¶ ___¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶_¶¶¶ ¶¶¶___¶¶ ¶¶ _¶¶¶¶ ¶¶¶¶___¶¶¶ ¶¶¶¶____¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶¶____ ¶¶¶ ¶¶¶¶_____¶ -_____--------_¶¶¶¶¶¶¶¶¶ -----_____---_¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ----____-----_¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ___|___|___|_____|___|___|___|___ __|___|___|____|___|___|____|__|__ ___|___|___|____|___|___|_|__|___|_ __|___|___|____|___|___|___|___|__
مامانی ماهان جون
18 تیر 93 12:41
آخی ای جااااااااااااان دلم قربون ساعت جوندار بشم که قبل از خروس و ساعت آژیر میکشه
مامان ناهید
پاسخ
خدا نکنه عزیزم این ساعت جوندار ما تبدیل شد به دوتا چون با جناب آبجی خانمش هم همدست شدن وسحری را با ما به سپری می کنن
مامانی ماهان جون
18 تیر 93 12:42
وای خدا همچین شیرین نوشتی ناهیدم یادم رفت سلام کنم . . سلام عزیز دلم خوبی؟چه قشنگ نوشتی،
مامان ناهید
پاسخ
سلام عزیزم خوبید اشکال نداره ولی می تونم بپرسم کدوم پست رو میگید آخه همه نظرات رو تو پست خدا چه شکلیه دادی ولی درمورد پست دیگه نظر می دید خخخخخخخخخخ
مامانی ماهان جون
18 تیر 93 12:43
ای خدا آب دهنم ریختتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت...منم غذا میخواااااام گشنمهههههههههههههههههههههه
مامان ناهید
پاسخ
آخییییییییییییی.......بمیرم الهی...... فدات بشم حالا چکار کنمعزیزم تا افطار چیزی نمونده دعوت خودم افطار برو از حلیمی سر کوچه تون اگه باشه حلیم بگیر پولشو حساب کن بعد با هم حساب می کنیم
مامانی ماهان جون
18 تیر 93 12:46
آخی طفلی فاطمه شیطوووووووووووووووون بلاااااااا..عجییییجممممممممممممم..خب از زیر در نمیتونی بیای بیرون؟؟؟
مامان ناهید
پاسخ
نه خاله جون همونجا راحتم کلی با داداشم بگو ببخند وکش وواکش داریم
مامانی ماهان جون
18 تیر 93 12:55
چه زندانبان نازی ..الهی قربون دستای کوچولوش بشم
مامان ناهید
پاسخ
ممنون خاله جون اگه شما دلتون به حال من بسوزه........ولی حقیقتشو بگم اینکه مامانم از اون روز تا حالا چقدر به خاطر زندانی کردنم غصه می خوره چقدر قربون صدقه م میره میگه الهی دستم بشکنه که اینکاروکردم ومنم که این شکلی
مامانی ماهان جون
18 تیر 93 12:55
آخ جانم پ آش رشتم درست کردینوش جونتووووون..الهی که خواب بد نبینی گلم
مامان ناهید
پاسخ
بله اونروز دعات کردم که تو فکرم انداختی افطار اون روزم مشخص بشه دلت نکشه خیلی خوب بود وچند نفری رو هم از خوردن آش رشته بهرمند ساختیم ولی خدارا شکر من یکی خواب بد ندیدم
مریم طلایی✿
23 تیر 93 18:49
سلام عزیزم برای وب جدید نظر بزار
مامان ناهید
پاسخ
سلام گلم چشم مریم گلی
مهسا خانوم
25 تیر 93 15:14
ایشالله زودی قسمتتون بشه.معذرت بابت تاخیر
مامان ناهید
پاسخ
ممنون گلم ......خواهش می کنم
مهسا خانوم
28 تیر 93 18:16
خاله جون رمزنمیدی؟
مامان ناهید
پاسخ
چشم