محمدرضامحمدرضا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 12 روز سن داره
فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 2 روز سن داره
پیوند زندگی مشترکمونپیوند زندگی مشترکمون، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 17 روز سن داره

پرنسس وشاهزاده کوچولو مسافران پاییز وزمستان

ما واین روزها وشبهای محرم

1392/8/22 9:16
نویسنده : مامان ناهید
1,206 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به دوستای خوبم

وبه جوجوهی خودم

این روزها وشب ها از آسمان خون گریه می کند ودل شیعیان در تب تاب هست

 

همه لباس مشکی پوشیدن وعذاداران حسنی در خیابانها واماکن ومشاجد در حال

 

سینه زنی وزنجیری زنی هست خدای من این چه شوریست این حسین (ع) که

 

بود که این قدر همهرا مجذوب خود ساخته مطمئنآ درک حسین بودن سخته شاید

 

بفهمیم کی بود وچکار کرد ولی با وجود این همه نمی تونیم بف6هیمیم که چقدر

 

سختی کشیدن خود واهل بیتش من که درکش برام غیر قابل تحمل

 

هست..............

واما این چند شب این افتخار نصیب ما شده ومیریم مسجد وحسینیه وکلی با مجلس

روضه وسخنرانی امام حسین واهل بیتش حال میکنیم شاید مثل بقیه کلی حال وهوامون

یه جورایی میشه که وصفش غیرقابل توصیف هست

دوشب اول رفتیم حسینه نزدیک خونمون که به خاطر فضای آزاد واینکه نگهداری محمد رضا

غیر قابل کنترل بود ومیرفت تو سنگ وخاک مجبور شدیم بقیه شبهارو به مسجدبریم این

حسینیه مطعلق به محله خودمون هست معروف به (محله اسعدی) که یه چادر بزرگ تو

کوچه علم کردن که سخنرانی ودعا درچادر انجام میشه وسینه زنی وعذاداری بیرون وتویه

فضای باز واز اول کوچه تا آخردر سه تا چهار شب سفره حضرت رقیه وابوالفضل العباس(ع)

وعلی اصغر پهن میشه وهرکی هرچی داره تو سفره می ذاره بعد هم برا تبرک بین همه

تقسیم میشه روزهای تاسوعا وعاشورا و دوروز دیگش که دقیقآ نمی دونم

مناسبتش رو، تهزیه برگزار میشه

از محمدرضا بگم که سینه زدن رو یاد گرفته قربونش برم همین که وارد مسجد میشیم

دستشو می ذاره رو سینش بلند هم نمیکنه تنها بابلند کردن انگشتهای کوچولو ونازش

سینه می زنه آخ که دلم می خواد اون موقع قورتش بدم الهی همیشه راهرو امامان

معصوم ومخصوصآ امام حسین(ع) واهل بیتش باشی وامام حسین محافظتون عزیزم

خوب تو مسجد با بچه ها کلی صفا می کنی اصلآ منو نمی بینی وچقدر هم خوشگل

میری با بچه های هم سن وسالت برخورد می کنی ومی بوسیشون که فدات بشم

گاهی سرتون به هم می خوره ودرتون میگیره فاطمه هم همچنان در سینه زنی وبازی

کردن با بچه ها مشغول میشه

یکشنبه مراسم شیر خواران علی اصغر تو مسجد حضرت زینب که برگزاری وتدارکاتش

رو هیئت خاله فاطمه اینا بر عهده داشتن رفتیم وچه حال وهوایی داشت عکساش

آماده نیست بعد می ذارم

در این شب ها وروزهای محرم اکثریت آش نذری حلیم وقیمه وپلو می پزن ومردم

عاشقانه برا تبرک به صف می ایستن تا شاید از این سفره پربرکت فیض ببرن وچه

حاجتهایی که روا نمیشه وچه برکتهایی که شامل حال عاشقان حسنی نمیشه

خدای من، از این روزها وشبها ولحظه ها اندک ثوابی وبهره ای نصیب ما هم گردان 

خدایا ازت می خوام همه بیماران الخصوص بیماران لا علاج رو درمان باش خدایابرای

تو کاری نیست که نتونی انجام ندی پس ازت می خوام پسر3 ماهه دختر عموی من

که تشخیص دکترها مشکل مغزی هست رو شفا بدید خدایا خیلی سخته که یه دختر

12 سالش که این مشکل رو داره بتونه با این بچه با همین مشکل، دوام بیاره خودت

می دونی الان چه حال وروزی داره خدایاخودت کمکش کن ویاورش باش امین

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (14)

هدیه خداوند
23 آبان 92 15:16
کدوم افکت ها منظورته گلم؟
مامان ناهید
پاسخ
سلام همون افکتهایی که عکس علیرضا جونو انداختی توش
هدیه خداوند
23 آبان 92 20:13
www.frametoy.comاز اینجا گرفتم گلم
مامان ناهید
پاسخ
ممنون عزیزم
بابای یسری جان
25 آبان 92 6:30
با سلام ضمن آرزوی قبولی عزاداریها و با تشکر از حضور گرمتان در وبلاگ دخترم بایستی عرض نمایم وبلاگ شما نیز بسیار متنوع و جذاب است که با توجه به کمبود وقتی که دارم فرصت نشد بیشتر بخوانم ، اما با افتخار لینکتان کردم تا در اسرع وقت خدمتتان برسم . ضمنا این شاخه گل را تقدیم می کنم به محمد رضا جان عزیزم که امروز سالروز تولدش می باشد و این گل را تقدیم می کنم به فاطمه خانوم دوست داشتنی ام که قشنگ ترین اسم دنیارا دارد
مامان ناهید
پاسخ
ممنون بابای یسری گلی باورم نشد که شما قابل بدونید تشریف بیارید چقدر خوشحالم کردید ممنون که لینک کردید وممنون که اومدید پیشمون واز گل زیبا وتبریکتون هم سپاسگذارمحضورتون در وب ما باعث افتخار هست
مامان فاطمه
25 آبان 92 9:10
سلام عزیزم. ممنون که آدرس جدید رو بهم دادی. خونه ی جدید به دلیل مشکل خ هنوز اینترنت نداریم. به همین خاطر اومدنم دیر شد. ای جانم چه قالب زیبا و برازنده ای من هم با افتخار شما رو لینک می کنم روی ماه خودت و دو تا فرشته ی زمینی عزیزت رو می بوسم
مامان ناهید
پاسخ
ممنون که اومدی وخوشحالم همه نظر لطف شماست دوسستون دارم عزیزم
آیسان مامان ماهان
25 آبان 92 9:22
سلام ناهید جونم ای فدای تو بشم سکته کردنم داره با این گرون بازار،،دغ مرگ نشم خوبه شوخی کردم گلم تو بیا من نور چشامو سرمه راهت میکنم..عززززززززززززززززیز دلمممممممممی
مامان ناهید
پاسخ
ســـــــــــــــــــــــلام آیسانی وای چقدر منوکردی عــــــــــــــــــــــــــزیـــــــــــــــزمی فدای قلب مهربونت برم گلم
آیسان مامان ماهان
25 آبان 92 9:24
عذاداریت مقبول حق و سرور شهیدان کربلا ناهید جونم
مامان ناهید
پاسخ
ممنون عزیز دلم ایسانی همچنین عذاداری شما هم قبول
آیسان مامان ماهان
25 آبان 92 9:24
اجرت با سید الشهدا،ما رو هم دعا کردی گلم
مامان ناهید
پاسخ
شدیــــــــد گلم مگه میشه شمارو فراموش کرد
آیسان مامان ماهان
25 آبان 92 9:26
عذاداری فاطمه خانوم و محمد رضا جونمم قبول نگهدارشون خانم رقیه و علی اصغر کربلا باشه
مامان ناهید
پاسخ
مرسی عزیزم امین
آیسان مامان ماهان
25 آبان 92 9:37
اخی چقد ناراحت شدم ،چقد دردناک بود مریضی بچه دختر عموتون ...ایشالله به حرمت این روزا بیماریش به دست شهید صغیر کربلا شفا پیدا میکنه
مامان ناهید
پاسخ
اره ایسان جون نمی دونی یک لحظه از فکرش بیرون نمی رم آخه یه دختر هم داره مشکل مغزی داره کمرشونو شکسته خیر سرشون این همه ازمایش ژنتیک وهمه دوا دکتر گفتن مشکلی نداره ولی انگار این یکی پسر هم مشکل دارهممنون ببخشید که ناراحتت کردم گلم
آیسان مامان ماهان
25 آبان 92 9:38
ناهید جونم ایشالله زودی خبر شفای بچه دختر عموتو بدی...
مامان ناهید
پاسخ
انشالله عزیزم شما هم دعا کنید لطفا ممنونم گلم
آیسان مامان ماهان
25 آبان 92 9:49
فدای تو بشم،عشق که یه طرفه نمیشه،این همون احساسیه که ما نسبت به شما و جوجوهای نازت داریم عزیززززززززززززم،قربون مهربونیت بشم من
مامان ناهید
پاسخ
خدانکنه آیسان جون ممن قربونتون با ایت همه محبت ومهربونی
هدیه خداوند
25 آبان 92 11:02
خصوصی یادم رفت بزنم
مامان ناهید
پاسخ
عیب نداره گلم
آیسان مامان ماهان
6 آذر 92 8:44
سلام ناهید جووووووون من ،مرسی که نگران شدی گلم ،داشتم لی لی کنان و بدو بدو میرفتم دنبال ماهان،یه روز هیجانیم داشتم یه جورایی باید تخلیه انرژی میکردم،، این بلوک بزرگ بتونی مال شهرداریهاهست ،فک کن یه سرو نصفه و نیمه که قد گلدونو بزرگترم کرده بود،توش بود..اومدم جومونگ وار از روش بپرم دیگه ارتفاع زیاد بود..با کله اومدم زمین حواسم به صورتم بود،زخم نشه زانوم خورد به لبه بتونولی آی پرشی کردماااااااااا
مامان ناهید
پاسخ
سلام گلم صبح به خیر عزیــــــــــــــزم عاشقانه به دنبال فرزند رفتم واین همه هیجان وتخلیه انرزی ببین چه کارا کرد عزیزم فدات که دست کزت وجمونگو از پشت بستی ای ولا به آبجی خودم که چه شجاع وبی باک هست خدارا شکر که هواست به صورتت بود وگرنه با یه خراش چقدر ادم از غصه پیر میشهقربون این همه عشقت به ماهانی جون
آیسان مامان ماهان
6 آذر 92 9:00
ممنون خاله جونم..شما رم به اندازه خاله فاطی دوستون دااااااااااارم
مامان ناهید
پاسخ
ای جــــــــــــــــــــان چه ماهان نازی پسر خواهر خودمی چقدر خوشبحالمه خدا خاله فاطیتو برات نگه داره