محمد رضاجونم مامان جان 9 ماهگیت مبارم
سلام به همه دوستان گلم
وبه فاطمه جونییییییییییییی توت فرنگی مامان ومحمدرضای نازوگل وبلبل
تآخیر من رو ببخشید یه مسافرت یهویی پیش اومد که بی خبر
رفتیم سه روز بیشتر نبود ولی خیلی خوش گذشت جای شما
سبز ولی اعصابم داغوووووووووووووووونه که دارم دیوانه میشم چرا؟
چون همه عکسهای دوربین فرمت شدن وفعلآ هیچ عکسی ندارم اونم
چه عکسهایی بود تنها یه امیدی هست که باز چشمم آب نمی خوره
که شاید بشه ریکاوری کرد وعکسهارو برگردوند شما دعا کنیدبرگردن
همه خاطرات تو اون عکسهاست درام دق می کنم که اصلا حوصله
نوشتم ندارم
عزیزم محمد رضا جان با دوروز تاخیر 9 ماهگیت مبارک
چون تو مسافرت بودیم ونتونستم زودتر بیام برات پست
بذارم ولی اونجا یه جشن کوچولو گرفتیماونم به صرف
بستنی که عمو محمود زحمتشو کشید وبه
جای اینکه ما همه رو مهمان کنیم ایشون این کاررو کردن دستش
درد نکنه ولی خیلی حال داد بستنی تو هوای آزاد واونم زیر قطرات
دل انگیز باران
خیلی چسبید واین بهترین جشن وخاطره ای بود برای پسمل
گلم کلی هم برات دست زدیم وهورااااااااااااااااا کشیدیموصد البته یه کم رقص که بیشتر
بابایی وعمو محمود ترتیبشو دادن وآبجی فاطمه هم کلی ذوق
کرد وشکلک در میورد وخودتم دست می زدی ومی خندیدی
بعدآ میام خاطرات سفر رو می نویسم