تولدم مبارک................
سلام فرشته کوچولوی من فاطمه گلی
سلام گل آقای ریز ومیزه من محمدم
خدارا شکر تا حالا که خیلی خوبید امیدوارم همیشه
خوب باشید تا مامانی هم ارامش داشته باشه
نزدیک به یک هفته ای بود که چرخ خیاطی مامانی
خراب بود ونتونستم تو اتاق خیاطی بروم
واین فرصت خوبی بود واسی بیشتر با هم بودن از خونه
آقا جون ها رو گرفته تامغازه وآرایشگاه، تعمیر گاه چرخ
خیاطی واینکه تو خونه بیشتر در کنار هم بودیم
واما بالاخره چرخ درست شد یعنی تعمیر کار مجبور شد بیاد
تو خونه درستش کنه آخه تو مغازش موتور این چرخ رو نداشت
از فردا خیاطی شروع میشه
راستی امروز 15 خرداد روز قیام خونین خرمشهر روزی
که تعداد کثیری از مردم بی گناه ودلیر خرمشهر شهید شدند
واین روز رو به همه هم وطنان عزیزم تسلیت عرض می کنم
واما روز مهم دیگه این که امروز تولد منه، آره تولد مامانیتون
تولد تولد تولدم مبارک
کسی که بهم تبریک نگفت خودم به خودم میگم چقدر من
بدبختم هر سال کلی از اطرافیان بهم تولدمو
تبریک میگفتن نمی دانم امسال چی شده همه درگیر کارو
گرفتارین که یادشون رفته
حتی بابایی هم که هیچ وقت مناسبتهارو از یاد نمی برد هنوز
به من چیزی نگفته شاید دوباره بخواد سوپرایز کنه
اگه فراموش کرد من خودم موقع خواب براش پیام تولدمو
می فرستم تا یه کم قرمز بشه
.././////////////////////////////////////////////////
خوب تولد جوجه های فاطمه هم هست
از دوروز پیش تا حالا جوجه های فاطمه دارن از تخم بیرون میاد تا حالا7 تایی از تخم در اومدن
خدا کنم نمیرن رفتم ازشون عکس بگیرم خانم مرغه
میخواست بهم حمله کنه دو پا داشتم دو پای
دیگه قرض کردم دویدم فقط از اولین جوجش
که ماهرانه برداشتیمش و بردیم تو اتاق عکس انداختم
این اولین جوجه، جوجه ارشد خانواده خانم مرغه
فاطمه داری لمسش می کنی
می خواستم تو دستت بذارم ترسیدی جیغ کشیدی و
خودتو پرت کردی
رفتیم تو حیاط از جوجه ها عکس بگیریم که نشد از جوجوی
خودم عکس انداختم که قربون جوجوی خودم برم
نگاه عزیزم به همه چیز حمله می کنی وتو دهنت
می کنی از شاخه درخت هم رد نمی شی
راستی این بلوز وشرت رو تازه واست خریدم هر وقت
از کنار فروشگاه دنیای کودک رد میشم غیر ممکنه که
نروم تو وسرک نکشم آخرشم باید یه چیزی براتون بخرم
یه کلاه خوشگل هم خریدم که فاطمه انتخابش کرد
دنیای منین
محمدم امروز که 6ماه و20 روزت هست خوب سینه خیز میری
وحالت چهاردست پا رو به خودت می گیری هرچی خودتو
تکون می دی وسعی می کنی که حرکت کنی نمی تونی
خودتو پرت می کنی جلو قربونت برم الهی تمام خونه رو با
سینه خیز می گردی وقتی پیشت نباشیم با ها ها گفتن
صدامون می کنی
آبجیتو خیلی دوست داری بیشتر به اون نگاه می کنی عاشق باباتی با اینکه کم می بینیش همین که وارد
خونه میشه تو هر حالتی که باشی سعی می کنی بری تو بغلش بابایی هم عاشقته وقتی میاد با دیدن شماها
خستگی از تنش بیرون میاد