محمدرضامحمدرضا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 12 روز سن داره
فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 2 روز سن داره
پیوند زندگی مشترکمونپیوند زندگی مشترکمون، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 17 روز سن داره

پرنسس وشاهزاده کوچولو مسافران پاییز وزمستان

شهادت حضرت علی(ع) امام شیعیان جهان بر همه مسلمین تسلیت باد

                                                امام على عليه ‏السلام فرمودند: خداوند مرا پيشواى خلق خود قرار داد. از اين رو، بر من واجب كرد كه درباره خودم و خورد و خوراك و پوشاكم همانند مردمان تنگدست باشم تا نادار به نادارى من تأسى جويد و توانگر را توانگرباش به طغيان و سركشى نكشاند. ................... هیچ گناهکاری را نا امید مکن، چه بسیار گناهکاری   ...
28 تير 1393

عزیز نازم 20 ماهگیت مبارک..........دلنوشته های مادرانه برای پسرم

سلااااااااااااام   محمد رضای مامانی فدای اون چشمای خوشگلت   قربون اون شیطنتهای شیرینت............   عزیزدلم من میمیرم برا اون آواز خواندنات که هرو روز فضای اتاق رو پر می کند   عزیزِ نازم شما امروز یک سال وهشت ماهه شدید   از فردا روز قشنگی برای شما خواهد بود روزی که پرونده ماه بعدیت باز میشه   پرونده 20 ماهگیت بسته شد و21 ماهگیت روزهای قشنگی را در انتظارت داره   در کنار من وبابایی وآجی فاطمه   دعا می کنم این ماه شیرینتر از ماهای دیگه برای شما وما باشه   عزیزم 20 ماهگیت مبارک خدارا شکر که این ماه زیبار...
25 تير 1393

یه حکایت با حال

یه  ﺭﻭﺯ ﺧﺎﻧﻮﻣﯽ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺑﺮﮔﺸﺘﻦ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺍﺯ ﺳﺮﮐﺎﺭ، ﺩﺭ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﯼ ﻧﻮﺷﺖ : ﻣﻦ ﺧﻮﻧﻪ ﺭﻭ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺗﺮﮎ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺩﯾﮕﻪ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻢ ... . . . . . ﻭ ﻧﺎﻣﻪ ﺭﻭ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﻭ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﻓﺖ ﺯﯾﺮ ﺗﺨﺘﺨﻮﺍﺏ ﻗﺎﯾﻢ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻋﮑﺲ ﺍﻟﻌﻤﻞ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺭﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﺪﻥ ﻧﺎﻣﻪ ﺑﺒﯿﻨﻪ !!! ﺷﻮﻫﺮ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﺳﺮﮐﺎﺭ ﺍﻭﻣﺪ ﻭ ﻭﺍﺭﺩ ﺍﺗﺎﻕ ﺧﻮﺍﺏ ﺷﺪ ﻭ ﭼﺸﻤﺶ ﺑﻪ ﮐﺎﻏﺬ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﻧﺎﻣﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺭﻭ ﺧﻮﻧﺪ،،، ﭘﺲ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﺪﻥ ﻧﺎﻣﻪ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺧﻮﻧﺴﺮﺩﯼ ﺭﻭﯼ ﮐﺎﻏﺬ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﻮﺷﺖ، ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺯﻧﮓ ﻣﻮﺑﺎﯾﻞ ﺷﻮﻫﺮ ﺑﺼﺪﺍ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﺩ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﯿﺪﻩ : ﺳﻼﻡ ﻋﺰﯾﺰﻡ، ﻣﻦ ﻓﻘﻂ ﻟﺒﺎﺳﺎﻡ ﻭ ﻋﻮﺽ ﮐﻨﻢ ﻭ ﻣﯿﺎﻡ، ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ ﺑﺎﺵ ﻓﺪﺍﺕ ﺷﻢ،،...
21 تير 1393

به روایت تصویر........فقط عکس

سلام دوستان گلم وبچه های خوشگلم دوقلوهای ناناز عمه که دوروز پیش رفته بودیم پیششون عکس 13 روزگیشون سمت راست علیرضا وسمت چپ امیر حسین که خدارا شکر خوب شدن وشیرشونو می خورن نانازای خودم جیگرتونو بخورم محمدرضا در انتظار بیدارشدن نی نی ها وهمچنین فاطمه قربونت برم که تب داشتی وبیحال بودی زود برگشتیم خونه استامینوفون دادمت عصری بردمت دکتر گلوت چرک کرده بود امیر حسین ریزه میزه چقدر دوست دارم من علیرضا جیگر عمه تورو هم دوست دارم عکس افتخاری با امیر حسین قربون توت فرنگیِ خودم ...
19 تير 1393
1235 11 35 ادامه مطلب

ساعت کوکی...........

سلام به همه دوستان خوبم   بچه های نازم سلام الان که دارم  می نویسم فقط به عشق شماست که اینجام  ومی نویسم ساعت از نیمه شب گذشته وباید سحری هم بلند بشم بابایی هم امشب کشیک هست اگه زنگ نزنه وبیدارم نکنه محاله بیدار بشم ولی بازم عیبی نداره نوشتن خاطراتتون به یه دنیا می ارزه بذار من یه روز تشنگی وگرسنگی رو بیشتر تحمل کنم عاشقتونم دوستای مامان ودوستای خودم سلام جانم براتون بگه..................   الان دوشبی میشود که منم همراه بابا ومامانم سحری سر سفره حضور پیدا می کنم من شدم ساعت کوکیشان چند ثانیه قبل از اینکه ساعت زنگ بخورد من پیش د...
16 تير 1393

مامان خدا چه شکلیه............

سلام به همه دوست جونیای خودم وکوچولوهای خوشگلتون   و سلام به قند عسلهای خودم مش محمد رضا و مش فاطمه که هنوز   نصیبتون نشده برن مشهد اینو گفتم شاید امام رضا اینبار دیگه نیم   نگاهی به ما بندازه ومارو بطلبه   امام رضا ما مخلص شما ئیم قربونت برم چندساله دارم دعا می کنم   والتماست تورو خدا شرایط رو برامون جور کن بطلب   ما هم بیایم دیگه..........     امشب افطار خونه آقا جون حیدر دعوت بودیم مادرجون هرسال ماه مبارک رمضان   با اینکه حال مساعدی نداره خودشو به زحمت می ندازه ویا آش یا...
15 تير 1393

روزمرگیها وخوشمزگیهاتون................

سلام به همه دوستان گلم  وجوجوهای خوشگلتون انشالله طاعات وعبادات شما مقبول درگاه حق ومارا هم در دعاهاتون فراموش نکنید وسلام به ناز دوردونه های خودم دوستان ممنون که جویای احوال ما شدید ودلواپسمون بودید اینم از آپ کردن که آیسان جون نگران بودی خدارا شکر دوقولوها بهترن البته من یکبار بیشتر اونارو ندیدم چقدر دلم براشون لک زده روز دوم تولدشون بود که رفته بودم، همراه با جناب همسری وفاطمه  ، محمدرضا هم چون تازه شروع بیماریش بود وگلودرد داشت گذاشتیم خونه آقاجونش پیش عمو محمودش تا شاید بچه ها مریض نشن  اون روز من وآبجی زهره وباز زهره خالهء دو...
10 تير 1393

هورااااااااااا........دوقولوها دنیا اومدن................

خدایا شکرت به       بزرگیت         هورااااااااااااااااااااااااااا         دوقلوهای داداشم       دنیا اومدن         ساعت 8/30َ صبح         خدایا شکرت یه روز بعد نوشت   اینم عکس دوقلوها روز دومشون سمت راست علیرضا وسمت چپ امیر حسین     تورو خدا دوستان براشون دعا کنید   مخصوصآ امیر حسین که یه کم کوچولوتره هنوز نمی تونه شیر بخوره به زور با سرنگ  ...
5 تير 1393

سفرسه روزه ما

سلام به دوستان گلم خوبید ببخشید من بازم دیر شد بهتون سر نزدم   معمولآ هروقت ناراحتم یا عصبی حوصله هیچی رو ندارم دوست دارم   با انرژی بیام خدمتتون   گفته بودم سه روزی میریم مسافرت اجباری  که جور شد ورفتیم اونم   عسلویه گرمترین نقطه استان که 4 ساعت تا شهر ما فاصله  دارد   همیشه دلم می خواست برم وپالایشگاها وکارهای بزرگی که مهندسان   وبزرگان کشورمون اونجا انجام دادن رو ببینم وبالاخره نصیبم شد که بریم   اما با وجود هوای بسیار گرم نتونستیم جاهای دیدنیشو سر بزنیم فقط   موقع گذشتن از ...
3 تير 1393