محمدرضامحمدرضا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره
فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره
پیوند زندگی مشترکمونپیوند زندگی مشترکمون، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 16 روز سن داره

پرنسس وشاهزاده کوچولو مسافران پاییز وزمستان

شش ماهگیت مبارک محمدم

سلام به نازیلای مامانی وموش موشی خودم محمدرضا امروز اولین روز از ماه هفتمی هست که واردش شدی دیروز ماهت تموم شد وشما شش ماهه شدی امیدوارم تو این ماه سلامتی وشادی باشه واز هر ناراحتی وبیماری به دور باشید ماهگبت مبارک باشه عزیزم ماهگیت مبارک عزیزم این روزا هم خیلی درگیر کار ،و شما هستم وهم مشغله فکری به من این اجازه رو نداد که بیام وآپ کنم وحالا روز شمار یک هفته رو یکجا میذارم امیدوارم خسته نشید برای دیدن عکسها جمعه تولد ماریا دختر پسر عموی بنده بود که ما هم دعوت شدیم بابایی هم که سر کار بود قرار شد با دایی الله کرم بریم تول...
28 ارديبهشت 1392

فردا میریم برا چکاو ...........

سلام الان اصلان وقت ندارم بنویسم مامانی، محمدم فردا اگه خدا بخواد میریم بهداشت برا چکاو وزدن واکسن شش ماهگیت فردا دیگه شش ماهت تموم میشه میری تو ماه هفتم تبریک میگم عزیزم که شش ماهه شدی بعدآ سر یه وقت مناسب همه چیزو برات می نویسم عزیز دلم راستش الان حوصله هیچی رو ندارم پس تا بعد می بوسمتون ...
25 ارديبهشت 1392

وبلاگم یک ساله شد هورااااااااااااااااااااااااااااا

سلام، سلامی به پاکی قلب نی نی هامون سلام وخسته نباشید به مدیران سایت نی نی وبلاگ سلام به همه مامانای مهربون نی نی وبلاگ ر مژده مژده مژده...................... اخ جووووووووووووووووووووووون وبلاگمون یک ساله شد تولدت مبارگ وبلاگ عزیزم از همان روزی که دگرگونی دلم را احساس کردم واحساس کردم جانی دوباره گرفته ام و آن احساس ،وجود موجودی از جنس خودم بود تصمیم گرفتم بنویسم انچه را که قلبم میگوید تصمیم گرفتم بنگارم خاطرات زیبایی وجودی جنین زیبایم وخاطرات با هم بودن را انوقت قلم وکاغذ برداشتم ونوشتمو نوشتم همه لحظات شیرین را از هیچ اتفاقی غافل نمیشد...
19 ارديبهشت 1392

روزشماری از زندگی گلهای باغم به روایت تصویر

سلام به دختر گلم وشاه پسرم دوروز پیش یعنی روز پنج شنبه خدا دوباره در رحمتش رو به روی ما باز کرد وما حسابی غافلگیر شدیم چه هوایی بود بارون با اون دانه های ریز ولطیفش گونه های مارو نوازش می کرد حال می داد برای گردش این بود که من وفاطمه یهویی زدیم بیرو بعد از مدتها که از گردش تو بارون محروم بودیم رفتیم وحسابی حالشو بردیم اینجا در حیاط بودیم وخیلی وقتها هم بود که فاطمه شما نمی ذاشتید یه عکس درست وحسابی ازت بگیرم حالا به عشق بیرون رفتن وگشتن تو بارون گذاشتید ازت عکس بندازم تیپتو برم خوب به هر درختی که می رسیدی می گفتی مامان عکسمو بگیر د...
15 ارديبهشت 1392

اولین روزهای 6ماهگی محمد رضای مامانی

بازم سلام به گلهای باغ زندگیم امروز نیز با عشق آمدم که بنویسم روز شمار زندگیتان را معشوقه های نفسم تمام لحظاتم با شما سپری می شود واین برایم از همه لحظات زندگیم با ارزشتر است واکنون که بابایی آمده که پیش ما بمونه برایم هنوز گواراتر است چون دیگر اشک دوری از پدر را در چشمان فاطمه گلی نمی بینم ومن هم دیگر دلتنگ نیستم هوراااااااااااااااااااااا امروز 15روزی میشه که محمد جانم وارد ماه 6شدی ولحظات خوبی داشتی ومن در کنارت عشق مادری را باتمام وجود سپری می کنم اولین روز 6 ماهگی حمام دادنت بر طبق عادتم هست که وارد هر ماهی که می شوید اولین روز باید پاک وآراسته شوید واین...
10 ارديبهشت 1392

روز مادر برهمه مادران عزیز مبارک باد

بشارت باد بر اهالی زمین که سیب سرخ بهشت، جوانه زده است! نام تو، ریشه شر را خشکاند و آتش دوزخ را سر کرد بر پیروان طریقه رستگاری. خانه وحی، با درخشش نام تو، روشن‏تر شد، تا نشانه‏ای باشد بر حرمت زن، تا دیگر رنگ چهره‏ها با شنیدن صدای تولددختران،کبودنشود؛تادیگر.... ولادت حضرت فاطمه زهرا(س) دخت پیامبر اکرم (ص)بر همه شیعیان جهان مبارک باد مادر! درستایش دنیای پرمهرت ، ترانه ای از اخلاص خواهم سرود وگلدسته ای از مهر بر گردنت خواهم آویخت. شکوه عشق را در زمزمه های مادرانه ات می یابم وانگیزه خلقت را از قلب پرمهرت می خوانم. مادر، بوسه بر دستان خسته تو جانم را ز...
9 ارديبهشت 1392

بازم گلهای من...................

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااام به موش موشیهای خوبم خدارا شکر سرما خوردگی دوتاییتون بهتر شده دیگه زیاد رو بیماریتون حساسیت نشون نمی دم نتیجش هم اینه که زودتر خوب میشید دیروز بعد مدت زیادی رفیم خونه یکی از دوستان قدیمیم خاله حمیده خیلی خوش گذشت اونم یه دختر 9ساله داره هم اسم خودت با عروسکاش کلی بازی کردی بعد هم توراه برگشت به خونه تو یه کوچه تاب وسرسره دیدی این بود که به میل خانم کوچیک ویسادیم وکمی بازی کردی که همین یه کم هم بهت خیلی خوش گذشت امروز هم زن دایی مرضیه اومد خونمون کلی با هم بازی کردیدوقتی زندایی داشت با دادشت بازی می کرد درس بچه داری بهش می دادی م...
1 ارديبهشت 1392
1