محمدرضامحمدرضا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 13 روز سن داره
فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 3 روز سن داره
پیوند زندگی مشترکمونپیوند زندگی مشترکمون، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 18 روز سن داره

پرنسس وشاهزاده کوچولو مسافران پاییز وزمستان

فضيلت زيارت امام حسين (ع)طبق روايات

فضيلت زيارت امام حسين (ع) طبق روايات       زيارت امام حسين (ع) روزى را زياد مى كند عمر را طولانى مى كند خطرات را دفع مى كند زائر حسين شهيد مى ميرد ثواب هزار حج مقبول دارد  مى تواند پنجاه نفر را شفاعت كند حاجت او كنار قبر مستجاب است   نام او را در اعلى عليين مى نويسند روز قيامت خداوند بهترين حافظ اوست هنگام خروج از خانه از گناه خارج مى شود ملائكه ماءمور حفظ او و مالش هستند تا برگردد زوار حسين در جوار پيامبر و على و فاطمه هستند در قدم اول آمرزيده و در قدمهاى بعدى تقديس مى شود زوار حسين چهل سال قبل از ديگران به بهش...
13 آبان 1393

تسلیت میگم شهادت امام حسین(ع)واهل بیتش را..فدای قلب کوچک وپردرد رقیه....

هر چي عشقه يه طرف عشق به مولا يه طرف اين کيه هر کي صداش مي زنه ديوانش مي شه ديگه جايي نمي ره گداي اين خونش مي شه     سه سالگی‏ اش بر مدار عاشورا می‏چرخد. اتفاقی که طنین خنده‏ های کودکانه‏ اش را به غارت می‏برد در عطش می‏ ماند و می‏گدازد. فرات از چشمانش مهاجرت می‏کند. بی‏ پناهی ‏اش، در تمام بیابان‏ها تکثیر می‏شود این سه سالگی اوست که در ویرانه‏ای کنار کاخ سبز، به اهتزاز درآمده و مکر خاندان ابوسفیان را به زانو درآورده است. گرچه سه سال بیشتر ندارد، اما صدسال شکایت از این اندک سال دارد؛ شکایت‏هایی که تاب ...
12 آبان 1393

فاطمه واوضاع این چند روزش

سلام به دوستای خوب وبا معرفتم   وبچه های ناز وخوبم   دوستان ایام محرم وعاشورای حسینی رابه همتون تسلیت عرض می کنم امیدوارم در این   ایام بیشترین استفاده را ببرید وحاجت روا بشید ودر دعاهاتون مارا هم فراموش نکنید  ما هم   این روزها اگه خدا قبول کنه در مراسمات شرکت  می کنیم ودعاگوی شما هم هستیم   وحالا بفرمایید ادامه مطلب این روزها با وجود مهد رفتن شما فاطمه گلم کارام بیشتر شده یعنی خودم   صبح باید ببرم وبیارم وتو این فاصله  داداشی هم بیدار میشه وچون خوابش   نیمه تمام می مونه کلی به...
8 آبان 1393

شعر کربلا

كربلا دويدم و دويدم به كربلا رسيدم كنار چشمه‌ي آب يه مشك خالي ديدم مشكو دادم به چشمه چشمه به من اشك داد اشكو دادم به زمين زمين به من لاله داد لاله به رنگ خونه تو گوش من مي‌خونه : « حسين حسين حسين جان حسين حسين حسين جان » ...
8 آبان 1393

شعر من بچه شیعه هستم

  اولین شعر فاطمه     من بچه شیعه هستم خدا را می پرستم خدای پاک و دانا مهربان و توانا پیامبرم محّمد (ص ) که با او قرآن آمد دین را به ما رسانده او ما را شیعه خوانده دختر او زهرا (س) بود فاطمه کبرا بود فدای دین شد جانش لعنت به دشمنانش ( ۲ ) در روز عید غدیر بر ما علی (ع) شد امیر امیر مومنین است امام اوّلین است امام دوّم ما بخشنده بود و تنها نام ایشان حسن (ع) بود صبور خوش سخن بود ( ۲ ) حسین که شاه دین است امام سوّمین است شهید کربلا شد تربت او شفا شد وقتی که آب می خورم بر او...
8 آبان 1393

اولین پستی هست که نمی دونم عنوانشو چی بذارم لطفآ شما دوستان بگید!!!!!!!!!!

سلام دوستان خوبم   امیدوارم خوب باشید وسلامت   فکر کنم با رسیدن ماه مهر همه شما به یه طریقی کاراتون بیشتر شده   انشالله که موفق باشید   بعضی از دوستان سوالاتی در مورد آی پی که در حال شناسایی بود ازم   خصوصی وغیر خصوصی کردن که اینجا یه مختصر توضیحی می دم   یه آدم مریض  بیمار اینترنتی که نمی دونه وقتشو چه جور پر کنه میاد   واون چیزی که لایق خودشه میگه ومیره من به همین دلیل ابتدا به مدیریت   گزارش دادم بعد یکی از دوستان خوبم که جا داره ازش تشکر کنم که شاید   راضی نباشه اسمشو بیارم...
1 آبان 1393

فاطمه وبلاخره ورودش به پیش دبستانی ..........

سلام به دوستان خوبم   به گلهای نازم   امروز خداوند دوباره شادم کرد وقشنگترین روز را به من هدیه دادومنو از   عذاب وجدان راحت ساخت   روزی که همیشه توی رویاهام با من بود   اونروزهایی که سرم گرم درس خواندن بود   روزی که هنوز پیوند عشق را نبسته بودم   همیشه دختری با موهای بلند وپرپشت وچشم ومو مشکی که پا به پایش   می دویدم وبا قدمهایش شاد بودم ورویاهایم ما دوتارا به همه جا هل می داد   روزی را در ذهنم تصور می کردم که برای اولین باربنشیند برای اولین بار راه برود   و برای اولین بار حرف بزند...
23 مهر 1393
1247 10 60 ادامه مطلب

روزجهانی کودک مبارک...........وحضور بچه ها در این جشن قشنگ

سلام دوستان خوب وبا معرفتم خوبید انشالله امیدوارم خوب وخوش باشید   وسلام به دردونه های خودم   امروز روز جهانی کودک بودکه این روز را به همه بچه های ناز نی نی وبلاگ و   بچه های خوب جهان تبریک میگم چقدر انتظار این روز را می کشیدم   از اونجایی که کلآ این مدت ذهنم درگیر بود یادم نبود که این روز قشنگ نزدیک   هست تا اینکه زن داداشم که خودش مربی مهد وپیش دبستانی هست بهم زنگ   زد وما را دعوت کرد به  یه مجتمع با چمن مصنوعی برای برگزاری یه سری   مراسم ومسابقه واصل کاری هوا کردن بادبادکها   وجا داره از ایش...
17 مهر 1393