امروز بابايي رفت بوشهردنبال كاربيمه براي گرفتن خسارت ماشين
بمیرم از روزیی که بابایی اومده نتونسته حتی یک ساعت پیش ما باشه اگرهم بوده یا خسته یا از درد پاهاش نتونسته اروم بگیره قضیه تصادف هم به کارای روزانش اضاف شده یا اگر هم یه روز بیکار باشه بالاخره یکی براش کار درمیاره به گفته خودش نه میاد مرخصی بلکه تازه کاراششروع میشه چهار شنبه ١٢مهر بابایی باز صبح زود از خونه زد بیرون یه جرستقیل گرفته بود که ماشینو تا بوشهر برای کارشناسی به اداره بیمه ببره نزدیکای ظهربود که زنگ زدم کارشون انجام شده بود حالا برازجان بود داشت قطعاتی برای تعمیر ماشیتن می خرید من تا ساعت سه منتظرشدم نیومد اونوقت پیام داد که من خونه بابام هستم دارم نهار می خورم بعدشم میرم برازجان من هم که تا اون موقع نها...
نویسنده :
مامان ناهید
22:12